< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

94/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حدوث نفس بشری

فصل (2)

في تحقيق حدوث النفوس البشرية

ما مر[1] من الكلام يكفي لإثبات أن هذه النفوس حادثة بحدوث الأبدان إذ قد ظهر أنها متجددة مستحيلة من أدنى الحالات الجوهرية إلى أعلاها و لو كانت في ذاتها قديمة لكانت كاملة الجوهر فطرة و ذاتا فلا يلحقها نقص و قصور و لو لم يكن في ذاتها ناقصة الوجود- لم يكن مفتقرة إلى آلات و قوى بعضها نباتية و بعضها حيوانية.

و أيضا: لو كانت قديمة لكانت منحصرة النوع في شخصها و لم يكن يسنح لها في عالم الإبداع الانقسام و التكثر لأن تكثر الأفراد مع الاتحاد النوعي إنما هو من خواص الأجسام و الجسمانيات المادية و الذي وجوده ليس بالاستعداد و الحركة و المادة و الانفعال- فحق نوعه أن يكون في شخص واحد و النفوس الإنسانية متكثرة الأعداد متحدة النوع في هذا العالم كما سيجي‌ء فيستحيل القول بأن لهذه النفوس الجزئية وجودا قبل البدن فضلا أن تكون قديمة.

 

فصل 2:

فصل 2 از باب 7 از سفر 4 در تحقیق حدوث نفوس بشری است

حاجی سبزواری در تعلیقه اقوالی را درباره ی حدوث و قدم نفس را جمع آوری و وجه ضبط آن را به این صورت بیان داشته اند؛

قایلین به حدوث و قِدَم نفس دو دسته اند؛

قایل به حدوث نفس: که خود چند دسته اند؛

حدوث نفس قبل از بدن: ایشان برای تصحیح عالم ذر و عالم عهد و میثاق که، «ألم أعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین» به حدوث نفس قبل از بدن قایل شده اند

حدوث نفس با بدن: اکثر حکماء و به تبع ایشان هم متکلمین قایل به حدوث نفس مع البدن شده اند یعنی وقتی خلقت جنین در رحم مادر تمام شود و خلقت بدن به پایان رسید نفس به عنوان موجودی مجرد حادث می شود

حدوث نفس به بدن: ملا صدرا و پیروان ایشان به این قول باور دارند یعنی ایشان حدوث نفس را همان حدوث بدن می دانند یعنی این که وقتی بدن حادث می شود هم نفس حادث می شود

قایل به قدم نفس: ایشان چند گروه اند؛

قایل به قدم ذاتی نفس: ایشان نفس را اله می دانند و غلات و اهل غلو می باشند

قایل به قدم زمانی نفس: ایشان نفس را حادث به حدوث ذاتی و قدیم به قدم زمانی می دانند که خود دو دسته اند؛

قایل به قدم زمانی نفس در سلسله ی عرضیه: ایشان تناسخیه اند و نفس را همیشه و در هر زمانی در همین عالم طبیعت و در سلسله ی عرضیه محبوس می دانند یعنی نفس از بدنی مفارقت کرده و به بدن دیگری تعلق می گیرد

قایل به قدم زمانی نفس در سلسله ی طولیه: ایشان خود دو دسته اند؛

قایل به قدم زمانی نفس در سلسله ی طولیه در صورتی که نفوس جزئیه باشند: همین نفس جزئی زید و عمرو را در سلسله ی طولی و در عوالم قبلی قدیم زمانی می دانند قبل از آن که نفس به عالم طبیعت وارد شود

قایل به قدم زمانی نفس در سلسله ی طولیه در صورتی که نفوس، عقل کلی باشند: این قول از افلاطون است و نفس جزئی زید در عوالم قبلی قدیم زمانی نیست بلکه نفس زید در ضمن عقول عرضیه و ارباب انواع در عوالم قبلی موجود بوده است

ملا صدرا می فرمایند: آنچه در فصل قبلی گذشت کافی برای این است که ثابت کنیم نفس حادث به حدوث بدن است

مطلب فصل قبل: آن فصل راجع به کیفیت تعلق نفس به بدن بود و ملا صدرا فرمودند: تعلق نفس به بدن و احتیاجش به بدن قبل از آن که در شاخه ی عقل نظری به مرتبه ی عقل بالفعل برسد و بعد از آن که در شاخه ی عقل عملی به مرتبه تمییز خوب و بد برسد احتیاج نفس به بدن به حسب اکتساب کمال و فضیلت وجود است نفس به وسیله ی آلات و قوای بدنی استکمال می یابد و کمال وجودی کسب می کند و بنابر این مطلب، نفس اول خالی از صورت و کمال است اما همین نفس به مرتبه ای می رسد که باذن الله تعالی خالق صور مجرده می شود و انشاء و ایجاد صور مجرده می کند از این جهت که کمال و فضیلتی که با آلات و قوای بدنی کسب می کند

بعد هم اشکال و جوابی مطرح کردند که خلاصه اش این است که؛

اشکال: شما گفتی نفس در آغاز کار از هر صورت و کمالی خالی است در حالی که در تعریف نفس می گویند: «کمالٌ اولٌ لجسم طبیعی آلی»

جواب: منظور ما از خلو از کمال، صورت مجرد بود نه صورت مادی که نفس در ابتدای امر و آغاز پیدایش دارد که همان بدن است اما صورت مادی به خاطر ضعفی که در وجود دارد سزاوار نام صورت نمی باشد لذا صورت مادی نه معلوم واقع می شود و نه عالم تا چیزی برایش معلوم شود به خاطر همان ضعف وجودی که دارد. اما وقتی نفس با آلات و قوای بدنی اکتساب کمال کرد و به فضیلت رسید هم خودش صورت مجرد می شود و هم صورت مجرد برایش حاصل و معلوم می شود

اکنون ملا صدرا می فرماید: همین مطلب فصل قبل کافی است تا حدوث بدن را ثابت کند و این که، حدوث نفس حدوث بدن است زیرا نفس از نازل ترین مرتبه، حرکت خود را شروع می کند تا به بالاترین مرتبه برسد یعنی از مرتبه ای که خالی از هر صورت و کمالی است تا به مرتبه ای که خالق منشأ صورت مجرده می شود و ملا صدرا به مناسب آن مرتبه ی نازله این آیه شریفه را هم آوردند؛ «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکورا» که این همان مرتبه ی هیولویت و مادیت است زیرا هیولی خالی از هر صورتی است نفس هم در آغاز پیدایش خالی از هر صورت و کمالی است اما در عین حال که بیان قبلی کافی برای اثبات این معنا که نفس حادث به حدوث بدن است اما باز هم ملا صدرا دو برهان برای ابطال قدیم بودن نفس اقامه می کنند.

اما باید به دو نکته درباره ی این دو برهان توجه داشت؛

نکته ی نخست: این 2 برهان نه تنها قدم نفس را ابطال می کند بلکه وجود نفس را قبل از بدن هم ابطال می کند یعنی معنائی بالاتر از قدم نفس را ابطال می کند.

نکته دوم: این دو برهان با توجه به تجردی که نفس ناطقه دارد قدیم بودن نفس را ابطال می کند

برهان نخست: اگر نفس قدیم می بود -با توجه به تجردی که دارد- کامل می بود و نیازی به آلات و قوای بدنی نداشت زیرا مجرد کامل است و نیازی به استکمال و کسب فضیلت ندارد.

برهان دوم: اگر نفس قدیم می بود -با توجه به تجردی که دارد- باید نوعش منحصر در فرد می بود زیرا کثرت مادی زیر سر ماده و عوارض ماده است و مجرد ماده و عوارض آن را ندارد لذا نوعش منحصر در فرد و شخص می شود در حالی که نفس در این عالم طبیعت اتحاد نوعی و کثرت عددی و فردی دارد.

 


[1] - شرح حکمت الاشراق و تعلیقه ی ملا صدرا بر آن ص441 تا ص451.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo