< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

94/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکالات فخر بر برهان چهارم بر تجرد نفس انسانی
ثم قال: ثم على هذه الحجة أسئلة زائدة تخصها.
أولها: أنا لا نسلم أن القوة الناطقة تقوى على إدراك أمور غير متناهية دفعة بل إدراكا لا ينتهي إلى حد إلا و يقوى بعد ذلك على إدراك شي‌ء آخر و لكن لا يلزم من ذلك كونها قوية على إدراكات غير متناهية كما أن الجسم لا ينتهي في الانقسام إلى حد يقف عنده و لكن يستحيل أن يحصل له تقسيمات غير متناهية بالفعل فكذلك هاهنا و بالجملة فالحال في فاعلية تلك القوة كالحال في منفعليته.
الثاني: سلمنا أنها قوية على أمور غير متناهية و لكن لم قلتم إنها قوية على أفعال غير متناهية و ذلك لأن الإدراك ليس فعلا بل هو انفعال و أنتم تجوزون أن يكون الأمر الجسماني قويا على انفعالات غير متناهية و الدليل عليه أنكم تثبتون هيولى أولية قد تواردت عليها صور غير متناهية.
الثالث: النقض بالنفوس الفلكية فإنها عندكم قوى جسمانية مع أن أفعالها و هي الحركة الدورية غير متناهية.
و الجواب:
أما عن الأول: فلا شك أن القوة الناطقة لا تنتهي إلى حد إلا و تقوى على إدراك أمور آخر و قد قام البرهان على أن القوى الجسمانية لا يمكن أن يكون كذلك فقد حصل الغرض.
و لقائل أن يقول: القوة الجسمانية؛
- إما أن يقال: إنها تنتهي إلى وقت لا يبقى لها إمكان الوجود و بعد ذلك يصير ممتنع الوجود
-أو لا ينتهي إلى هذه الحالة البتة و الأول باطل لأن الممكن لذاته لا يصير ممتنعا لذاته.
و أما الثاني: فنقول: إذا كانت القوة الجسمانية لا يجب انتهاؤها إلى حيث يزول عنه إمكان الوجود فهي إذا أبدا في ذاتها ممكنة الوجود و لا ينتهي إلى أن يستحيل بقاؤها أبدا و متى كانت باقية أبدا كانت مؤثرة و تجويز ذلك يبطل أصل الحجة.
أقول: إن الإمكان الذاتي و مقابله من عوارض الماهيات من حيث هي إذا قيست إلى الوجود و القوى عبارة عن موجودات متشخصة و الموجود بما هو موجود أمر شخصي- و يكون الزمان الخاص من مشخصاته فوجوب نحو خاص من الوجود و امتناع نحو آخر منه بخصوصه لا يخرج الماهية المشتركة بينها عن الإمكان الذي هو حالها من حيث هي هي و البرهان قائم على امتناع لا تناهي الأفعال لواحد شخصي من الجسم لا على امتناع ذلك لواحد نوعي و الوحدة العددية حكمها غير الوحدة النوعية.

فخر رازی 4 نقض بر برهان 4 مطرح کرد که در برهان اول هم بود و مشترک است اما 3 اشکال هم بالخصوص بر برهان 4 بیان می دارد؛
اشکال خصوصی نخست: نفس قدرت بر ادراک امور غیر متناهی دفعةً و مجتمعةً و با هم ندارد بلکه نفس قدرت بر افعال غیر متناهی لایقفی و تعاقبی دارد ما نمی توانیم همه ی اعداد غیر متناهی را یکباره و با هم تصور کنیم بلکه یکی یکی می توان اعداد را تصور کرد همان طور که جسم انفعالات و انقسمات غیر متناهیه بالقوه را پشت سر هم و نه باهم و بالفعل می پذیرد انقسامات تا بی نهایت یک کتاب بالقوه است نه بالفعل حال نفس در افعال غیر متناهی مانند حال جسم در انفعالات و انقسامات غیر متناهی است. لذا با این برهان تجرد نفس ثابت نمی شود
اشکال خصوصی دوم: فخر گوید: سلمنا که نفس قدرت بر افعال غیر متناهی دفعة و مجتمعة دارد اما چه کسی گفته ادراک فعل است؟ ادراک انفعال است نه فعل و لذا بر قدرت نفس بر فعل نامتناهی به ادراک نمی توان مثال زد ادراک قبول و انفعال نسبت به صورت است و ادراک فعل نفس نیست علم فعل نفس نیست قبول صورت است.
هیولا هم صورت های غیر متناهی را می پذیرد.
اشکال خصوصی سوم: سلمنا که ادراک هم فعل باشد اما این دلیل به نفس فلک نقض می شود که مادی و جسمانی است و منطبعه می باشد و بنا بر قول مشهور در باب نفس فلک که آن را منطبعه و مادی می داند و ابن سینا نفس ناطقه را برای فلک به عنوان سرّ بیان می دارد ولی مشهور برای فلک نفس منطبعه را می پذیرد و این نفس قدرت بر افعال غیر متناهی دارد یعنی افعال غیر متناهی که در فلک باذن الله وجود دارد در حالی که فلک یک قوه جسمانی و در جرم فلک است و به حرکت دایمی و غیر متناهی در می آورد پس قوه جسمانی می تواد قدرت بر فعل غیر متناهی داشته باشد.
جواب اشکال نخست: قبول داریم که نفس قدرت بر افعال غیر متناهی یکباره ندارد بلکه قدرت بر افعال لایقفی و تعاقبی دارد ولکن همین اندازه هم دلیل تجرد نفس است یعنی قوه جسمانی همین اندازه هم قدرت بر افعال متعاقبی و لا یقفی و غیر متناهی ندارد یعنی یک آتش نمی تواند افراد بی نهایت را پشت سر هم گرم کند و یکی بیایند و گرم شوند اما نفس می تواند اعداد را پشت سر هم تصور کند تا بی نهایت
ان قلتَ: آیا قوه جسمانی همیشه ممکن الوجود نیست؟ بله هست و انقلاب حقیقت ممتنع است ماهیتی که ممکن الوجود است برای همیشه ممکن الوجود است حال در این صورت قوه جسمانی همیشه مؤثر است و می تواند برای همیشه فعل داشته باشد و قدرت بر افعال غیر متناهی داشته باشد.
قلتُ: ملا صدرا جواب می دهند که، قوه ی جسمانی؛
- ماهیتی دارد که نوعی و کلی است
- و یک وجودی دارد که عددی و شخصی و جزئی است
امکان ذاتی و امتناع ذاتی وجود مربوط به ماهیت نوعی و کلی است که وقتی ماهیت را با وجود بسنجی امکان ذاتی یا امتناع ذاتی دارد
اما وجود شخصی و عددی که قوه ی جسمانی دارد وجوب غیری و امتناع غیری می یابد یعنی در یک زمانی واجب است و در زمان دیگر ممتنع است زیرا زمان از جمله مشخصات وجودی است تعبیر به زمان کردیم مثلا اگر زید را از این زمانی که در آن وجود دارد جابجا کنی دیگر زمان نیست
قوه ی جسمانی در این زمان وجودش واجب است و در زمان دیگر ممتنع است زیرا آن زمان بعد زمان آن قوه ی جسمانی نیست لذا در آن زمان ممتنع می شود در هر دو زمان که وجود قوه ی جسمانی واجب یا ممتنع است امکان ذاتی ماهیت محفوظ است یعنی ماهیت از آن امکان ذاتی که در مقایسه با وجود دارد بیرون نمی رود و این حکمی که امتناع صدور فعل غیر متناهی باشد مربوط به وجود شخصی و عددی قوه ی جسمانی است نه برای ماهیت کلی نوعی آن.
و شما باید بین دستگاه ماهیت با دستگاه وجود فرق قایل شوید اما وجود قوه در زمانی واجب و در زمان دیگر ممتنع است و این که قوه جسمانی قدرت بر فعل غیر متناهی ندارد با نظر به وجودش است نه با نظر به ماهیت آن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo