< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

94/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سؤال دوم در برهان دوم ادله اثبات تجرد نفس ناطقه
قال السائل2: سلمنا أنا نعقل ذواتنا و لكن لم قلتم بأن من عقل ذاتا فله ماهية تلك الذات و إلا لكنا إذا عقلنا الإله و العقول الفعالة وجب أن يحصل لنا حقائقها.
قال المجيب2: الحاصل فينا من العقل إن أمكننا أن نعقله هو العقل الفعال من جهة النوع و الطبيعة لا من جهة الشخص لأن أحدهما بحال ليس الآخر بتلك الحال- و المعقول من حقيقتك لا يفارق حقيقتك في النوع و الماهية و لا بالعوارض أصلا و لا تفارقه بالشخص فيكون هو هو بالشخص كما هو هو بالنوع و أما العقل الفعال و ما يعقل منه فهو هو في المعنى و ليس هو هو في الشخص أقول الحق أن الطبيعة النوعية التي للعقل الفعال لا يمكن تعدد أشخاصها لا في الخارج و لا في الذهن إذ البرهان قائم على أن نوع كل واحد من الجواهر المفارقة- منحصر في تشخص العقول من لوازم نوعياتها و لو تعددت أفراد ماهية واحدة لكان‌ امتياز كل من تلك الأفراد بعرض غير لازم للطبيعة و العرض الغير اللازم للنوع يحتاج عروضه إلى فاعل منفصل الذات و قابل ذي تجدد و انفعال فلم يكن المفارق مفارقا هذا خلف فالأولى في الجواب أن يقال الحاصل في نفوسنا من تلك الحقائق البسيطة- ليس كنه حقيقتها بل مفهومات عامة كمفهوم الجوهر المفارق و مفهوم العقل أو غير ذلك.
قال السائل3: فإذا ارتسم في عقلنا صورة مساوية لماهية الإله فيكون ماهية الإله تعالى مقولة على كثيرين في الخارج.
قال المجيب3: البرهان إنما قام على أن تلك الماهية غير مقولة على كثيرين في الخارج فأما على كثيرين في الذهن فلم يقم.
أقول: حاشا الجناب الإلهي أن يكون له ماهية محتملة للشركة بين كثيرين لا في الخارج و لا في الذهن كيف و ذاته صرف الوجود القائم بذاته التام الذي لا أتم منه و لا مكافى‌ء له إذ كل ما له ماهية كلية يكون تشخصه زائدا عليه و كذا الوجود لكونه عين التشخص فكل ماهية أو ذي ماهية فهو ممكن الوجود فالحق في الجواب أن يقال نحن لا نعرف حقيقة الباري بكنهه بل نعرف بخواص و لوازم إضافية أو سلبية.

سؤال دوم: بر فرض تنزل و کوتاه آمدن از اشکال اول می گوییم: ما ذات خود را تعقل می کنیم اما این که در برهان بیان شد هر کسی که ذات چیزی را تعقل کند حقیقت آن ذات برایش حاصل می شود، را قبول نداریم زیرا ما واجب را تعقل می کنیم عقل فعال را که فرشته ای است را تعقل و ادراک می کنیم و بنابر مقدمه این برهان باید حقیقت حق تعالی و عقل فعال برای ما حاصل شود در حالی که؛
خرد برد پی به کُنه ذاتش****اگر رسد خَس به قعر دریا

ابن سینا جواب می دهد و ملا صدرا بر جواب ایشان نقدی دارد اما علامه طباطبایی در تعلیقه می فرماید: جواب ملا صدرا همان جواب ابن سینا است و ما جواب شیخ الرییس را طبق تقریر علامه بان می داریم و بعد هم با جواب ملا صدار تطبیق می کنیم
جواب ابن سینا با تقریر علامه طباطبایی: بین تعقل ما از ذات خودمان و تعقل ما از عقل فعال فرق است؛
- اگر ما ذات خودمان را تعقل می کنیم حقیقت ذات برای ذاتمان حاصل می شود
- اما اگر عقل فعال را تعقل کنیم لازم نمی آید که حقیقت عقل فعال برای ما حاصل گردد
زیرا ما ذات خود را که ادراک می کنیم به این گونه است که هویت خود که مشتمل بر ماهیت و شخص ماست را به ادراک حضوری تعقل و ادراک می کنیم اما عقل فعال را که ادراک می کنیم بالنوع و الماهیة و المعنی است نه بالشخص و این هم علم و ادراکی حصولی است در عقل فعال ماهیت و نوع و معنایش ادراک می شود اما در تعقل ذات خود شخص خود را ادراک می کنیم.
نقد ملا صدرا: ایشان بر این جواب اشکالی دارد که مبتنی بر این مطلب است که؛ نوع مجردات منحصر در شخص و فرد است و عقل فعال که مجرد می باشد نوعش منحصر در فرد و شخص است هم در خارج و هم در ذهن
در نتیجه نقد ملا صدرا این می شود که ما عقل فعال را بالنوع و مالماهیة نمی توانیم به علم حصولی ادراک کنیم که ابن سینا فرمود.
نقد: عقل فعّال نوعی است که در خارج و ذهن فقط یک فرد دارد و نوعش منحصر در فرد است لذا بنا بر نظر ابن سینا تعقل عقل فعّال در ذهن کلی است نه فرد و شخص زیرا نوع و ماهیت کلی است تشخص مجرد لازمه نوع مجرد است لذا نوعش منحصر در فرد است بر خلاف موجودات مادی که تشخصشان لازمه نوعشان نیست بلکه تشخص آنها به عوارضی است که بر نوع عارض می شود عوارض هم وابسته به عوامل بیرونی و استعداد و قابلیت درونی است پس عوارض دو چیز می طلبد تا عوارض به صورت فرد در آید و شخص شود
-عامل و فاعل بیرونی
-قابلیت در درون نوع مادی
اما موجود مجرد بخواهد این طوری باشد و تشخصش لازمه نوعش نباشد و وابسته به عوامل درونی و استعداد درونی باشد دیگر مجرد نیست بلکه مادی است بنابرین تشخص موجود مجرد لازمه نوعیت آن است نه به عوارض
این انحصار نوع مجرد در فرد و شخص در ذهن و خارج چنین است و در هر 2 ظرف این گونه است لذا معنا و امکان ندارد بتوانیم عقل فعال را به نوع و ماهیت به علم حصولی ادراک کنیم و الا کلی خواهد بود و منحصر در یک فرد عقل فعال نخواهد بود.
جواب ملا صدرا: بهتر در جواب این است که گفته شود: آنچه ما از مجردات و عقول ادراک می کنیم یک مفهوم کلی مانند مفهوم عقل و جوهر مفارق و مجرد است نه این که بتوانیم ماهیت و حقیقت عقل فعال را به علم حصولی ادراک کنیم.
سؤال سوم: در برهان گفته شد ما ذات خود را تعقل می کنیم لذا ماهیت ذات برای ما حاصل می شود ما یا باید خود ماهیت ذات برایمان حاصل باشد یا صورتی که مساوی با ذات است برای ما حاصل گردد حال اشکال این است که ما ذات اله و واجب را تعقل می کنیم آیا نمی دانیم خود خداوند است؟
-بنابر مقدمه دوم اگر ذات خدا را ادراک کنیم باید ذاتش برای ما حاصل شود
- و بنابر مقدمه 3 خود ماهیت ذات واجب که برای ما نمی تواند حاصل گردد و علم حضوری به واجب داشته باشیم ناچار باید صورتی که مساوی با ذات واجب است برای ما حاصل گردد و به علم حصولی واجب را تعقل کنیم
حال اشکال این است که اگر صورتی مساوی با ماهیت اله در ذات ما حاصل گردد با توجه به این که ماهیت کلی است و حمل بر کثیرین می شود ماهیت مفهوم کلی ذاتی افرادش است و هر ماهیتی کلی است و افرادی دارد لذا لازم می آید واجب هم دارای افرادی در خارج باشد
جواب ابن سینا: براهین توحید جلوی این معنا را می گیرد و مانع از این است که ماهیت واجب در خارج افرادی داشته باشد گرچه در ذهن مقول بر کثیرین است و قابل انطباع و صدق بر کثیرین است کما این که در منطق گفته می شود مفهوم واجب الوجود یک مفهوم کلی است اما بنابر ادله توحید در خارج فقط یک فرد بیشتر وجود ندارد
نقد ملاصدرا: شگفتا! برخی برای واجب ماهیتی فرض می کنند که در ذهن کلی و در خارج فقط یک فرد دارد ساحت ربوبی اجلّ از ماهیت داشتن است اگر خدا ماهیت داشته باشد تشخص واجب زاید و مغایر واجب می شود ماهیت کلی است و تشخص امر مغایر و زاید بر ماهیت شود و از آنجا که تشخص و وجود با هم مساوق اند وجود واجب هم زاید بر ماهیت و عارض بر آن می شود و در این صورت ممکن خواهد بود و دیگر ممکن الوجود است نه واجب الوجود
و الحق ماهیته انیّته****اذ مقتضی العروض معلولیته

جواب ملاصدرا: حق جواب این است که آنچه ما از واجب تعالی ادراک می کنیم تعقل اوصاف اضافی و سلبی واجب تعالی است مانند خالقیت و رازقیت و سلبی مانند سلب عجز و جهل و نقص و ...

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo