< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله خاص در انکار ادراک جزئیات توسط نفس
و أما الوجوه الخاصة:
فقد احتجوا: على أن الإدراكات الظاهرة جسمانية بأن قالوا- لو كان المدرك للمحسوسات هو النفس وجب أن لا يتوقف إحساسنا على حضورها و كان يجب أن يكون إدراكها للقريب و البعيد و الحاضر و الغائب واحدا لأن النفس جوهر غير جسماني فيمتنع أن يكون لها قرب و بعد من الأجسام.

لا يقال: إنما تدرك هذه المحسوسات بمعاونة هذه الآلات التي يصح عليها القرب و البعد.
لأنا نقول: العين إذا لم يكن فيها قوة باصرة لم يكن القرب و البعد بالنسبة إلى الرائي- بل بالنسبة إلى غيره فيكون ذلك مثل حضور المرئي عند زيد فإنه لا يكفي ذلك في حصول الإبصار لعمرو.
و الجواب: أن النفس و إن كانت هي المدركة للمحسوسات لكن إدراكها لها موقوف على شرائط- منها كون الآلة سليمة و المحسوس حاضرا عند الآلة على نسبة مخصوصة و إذا كان إدراكها للمبصرات موقوفا على حضورها عند هذه الآلات لا جرم اختلف الحال بالغيبة و الحضور و البعد و القرب.
أقول: التحقيق أن النفس ذات نشئات ثلاثة عقلية و خيالية و حسية و لها اتحاد بالعقل و الخيال و الحس فالنفس عند إدراكها للمحسوسات تصير عين الحواس- و الحس آلة وضعية تأثرها بمشاركة الوضع فعند الإحساس يحصل أمران تأثر الحاسة و إدراك النفس و الحاجة إلى الحضور الوضعي إنما يكون من حيث التأثر الحسي و هو الانفعال لا من حيث الإدراك النفساني و هو حصول الصورة
و احتجوا أيضا: على أن التخيل بقوة جسمانية بحجج ثلاث‌
أولاها: و هي أقوى الأدلة المذكورة في هذا الباب‌
أنا إذا تخيلنا مربعا مجنحا- بمربعين متساويين لكل منهما جهة معينة فلا شك في تميز كل من المربعين الطرفين عن الآخر في الخيال فذلك الامتياز إما لذاتهما أو لوازم ذاتهما أو لأمر غير لازم و القسمان الأولان باطلان لأن المربعين الطرفين متساويان في الماهية.
و أما القسم الثالث: فغير اللازم المميز إما أن يتوقف حصوله لأحدهما على فرض فارض و اعتبار معتبر و هذا باطل.
أما أولا: فلأنا لا نحتاج في تخيل أحد المربعين يمينا و الآخر شمالا إلى فرض اختصاصه بعارض و إلا لكان يمكننا أن نعمل بالمربع الأيمن عملا ليصير بعينه المربع الأيسر و ذلك ظاهر الفساد.
و أما ثانيا: فلأن الفارض لا يمكنه أن يخصصه بذلك العارض إلا بعد امتيازه عن غيره فلو كان امتيازه عن غيره بسبب ذلك العروض يلزم الدور و إما أن لا يتوقف ذلك الاختصاص على فرض فارض فوجب أن يكون ذلك بسبب الحامل و ذلك إما أن يكون هو الحامل الأول أي المادة الخارجية أو الحامل الثاني و هو الذهن و الأول باطل.
أما أولا: فلأن كثيرا ما يتخيل ما ليس له في الخارج وجود مع أنه لا يمكن حصول النسبة إلى العدم الصرف.
و أما ثانيا: فلأنه لو كان محل المربعين الخياليين واحدا لم يكن انتساب أحدهما- إلى أحد المربعين الخارجيين أولى من انتسابه إلى الآخر فإذن هذا الامتياز بسبب القابل الثاني و هو الذهن فإن محل أحد المربعين غير محل المربع الآخر و إلا لامتنع أن يختص أحدهما بعارض مميز دون الآخر و هذا لا يعقل إلا إذا كان محل التخيلات جسما.

تحقیق ملا صدرا: در این جواب حصول و قرب محسوس خارجی به چشم شرط ادراک و ابصار نفس دانسته شد اما ملا صدرا می فرماید: بنابر اثبات حرکت جوهری قول تحقیق این است که نفس 3 عالم و مرتبه دارد؛
-مرتبه عقل
-مرتبه خیال
-مرتبه حس
این مراتب بر حسب تثلیث عوالم است و ادراکات نفس هریک روزنه ای به سوی یکی از این عوالم سه گانه است و نفس در هر مرتبه ای از این مراتب 3 گانه اتحاد با آن مرتبه دارد و عین آن مرتبه است پس نفس عین خیال و عقل و حس می باشد در مراتب مربوطه به آنها.
نفس در مرتبه حس عین حس است یعنی نفس در این مرتبه عین چشمی است که قوه باصره در آن است چشم یک وسیله مادی است که تأثر و انفعال به مشارکت وضع پیدا می کند نفس همان چشمی است که قوه باصره دارد در مرتبه احساس و چشم یک ابزار مادی است که تأثر و انفعال از محسوس خارجی می یابد به مشارکت وضع یعنی به شرط حضور و قرب محسوس و مبصر خارجی و اگر مبصر خارجی در افق و در محدوده چشم قرار بگیرد چشم از آن انفعال می یابد مثلا صورت خارجی در جلیدیه انطباع می یابد
در احساس -مانند ابصار- دو چیز تحقق می یابد؛
1-تأثر حاسه: یا انفعال چشم از مبصر خارجی
2-ادراک نفس: که همان ابصار است که حصول صورت مثالی مبصر خارجی در صقع نفس است زیرا ابصار به انشاء نفس است و نفس انشاء صورتی مماثل با صورت خارجی می کند که تجرد مثالی دارد
احتیاج به حضور مبصر و قرب مبصر به چشم از جهت تأثر و انفعالی است که حاسه می یابد نه از جهت ادراک نفس و حصول صورت مثالی مبصر خارجی در صقع نفس و ملا صدرا می فرماید: حضور مبصر در پیشگاه چشم شرط تأثر حاسه و چشم است نه شرط ادراک نفس اما در جوابی که گذشت حضور و قرب شرط ادراک نفس دانسته شد
دلیل خاص دوم: این دلیل از راه خیال است؛
نفس مدرِک جزئیات نیست با این بیان که؛ قوه خیال جسمانی است و در این صورت نفس مدرِک جزئیات نخواهد بود جسم است و قوه خیال که جسم است مدرک جزئیات است- البته یک دسته از جزئیات که خیالی اند مراد می باشد-
به 3 دلیل قوه خیال جسمانی است؛
برهان نخست: این قوی ترین از 3 دلیل است، خیال جسمانی است زیرا اگر ما یک مربع را تخیل کنیم که باز خود در بر دارنده دو مربع مساوی باهم باشد یکی از این دو مربع در جانب راست و دیگری در جانب چپ باشد یعنی مربع مستطیل را تخیل کنیم تردیدی نیست که 2 مربعی که اولی را تشکیل می دهد از هم ممتاز و جدا می باشند حال این امتیاز به خاطر چیست؟
-یا به خاطر ماهیت مربع است:
-یا به خاطر لوازم ماهیت مربع است:
این دو فرض باطل است زیرا این دو مربع در ماهیت و لوازم ماهیت، شریک اند لذا این فروض نمی تواند باعث امتیاز مربع گردد لوازم ماهیت مانند این که دو ضلع مربع یک زاویه قائمه را تشکیل می دهند و هر دو ضلع مربع باهم یک زاویه 90 درجه درست می کند
-یا به خاطر یک عرض غیر لازم است: یعنی امتیاز به عرض مفارقی است که لازمه ماهیت مربع نباشد اما آن عرض غیر لازم چیست؟
أ‌-آیا فرض فارض و اعتبار معتبر است؟ یعنی فرض شده یک مربع در سمت راست و دیگری در سمت چپ باشد؛
این صورت باطل است و عرض غیر لازم نمی تواند مربوط به فرض فارض باشد به 2 دلیل؛
دلیل نخست: اگر امتیاز این 2 مربع به فرض فارض بود و با اعتبار، یکی در راست و دیگری در چپ قرار گرفته است باید فارض عکس این فرض خود را نیز بتواند اعتبار کند و جای 2 مربع چپ و راست را عوض کند در حالی که او نمی تواند این فرض را بکند پس معلوم می شود زمام امر امتیاز به دست فارض و معتبر نیست و عرض غیر لازم اعتبار و فرض نیست
دلیل دوم: فرض فارض باید روی یک امتیازی صورت بگیرد و باری به هر جهت فارض نمی تواند مربعی را در چپ و یکی را در راست فرض کند باید امتیازی در کار باشد لذا فرض فارض متوقف بر امتیازی بین این دو مربع است و از طرف دیگر، باز اگر امتیاز بین این 2 مربع متوقف بر فرض فارض باشد، دور پیش می آید
ب‌-یا ماده خارجی است؟ یعنی امتیاز این 2 مربع در ماده و جسمی در خارج اند که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ آن جسم است و لذا آن ماده خارجی باعث امتیاز 2 مربع در خیال ما شده است این صورت نیز به دو دلیل باطل است؛
دلیل نخست: چه بسا چیزی تخیل شود که وجود خارجی ندارد و ما دلیل را در جایی می بریم که چنین مربعی در خارج نداریم و صرف تصور مربع مستطیلی است که از 2 مربع متساوی تشکیل شده است و در خارج اصلا مربعی نداریم تا ماده خارجیه باعث امتیاز شود و این صرف تخیل است
دلیل دوم: اگر مدرِک جزئیات نفس باشد و نفس هم که مجرد است نسبت آن به هر دو قسمت مربع خارجی مساوی است چه مربع در سمت راست جسم خارجی باشد و چه آن که در سمت چپ باشد فرقی برای نفس ندارد زیرا نفس به خاطر تجردش راست و چپ ندارد اگر نفس مدرک جزئیات باشد ماده خارجی نمی تواند باعث امتیاز دو مربع در خیال باشد زیرا اگر مدرک جزئیات نفس مجرد شد راست و چپ برای نفس مجرد بی معناست و نسبت مجرد به همه ی اجسام علی السویه است؛
-از نظر قرب و بعد
-از نظر حضور و غیاب
-از نظر راست و چپ
ت‌-یا ذهن است؟ مطلوب همین صورت است که ماده ذهن باعث امتیاز این دو مربع می شود یعنی ما وقتی مربع را تخیل می کنیم مربع در ماده ای از ذهن و دماغ و مغز ما حلول می یابد که یکی از آن 2 مربع سمت راست دماغ است و یکی هم در قسمت سمت چپ می باشد و این باعث جدایی و امتیاز 2 مربع در خیال می شود و لذا قوه خیال جسمانی است و صوَر خیالیه منطبع در ماده و دماغ و مغز سر می باشند وقتی قوه خیال جسمانی شد پس این بخش از جزئیات را نفس ادراک نمی کند بلکه یک قوه جسمانی دارد آن را ادراک می کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo