< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قوی ترین دلیل اثبات حس مشترک
الحجة الثالثة: و هي أقوى الحجج‌ إن الإنسان يدرك صورا لا وجود لها في‌ الخارج مثل ما يعرض للمبرسمين و كما يعرض للنائم في رؤياه فإنه يشاهد صورا عظيمة محسوسة و أصواتا مسموعة متميزة عن غيرها و كذلك الذي يشاهدها أصحاب النفوس الشريفة كالأنبياء و الأولياء ع حين سلامة حواسهم من الصور البهية و الأصوات الحسية لا يرتابون فيها و يميزون بينها و بين غيرها و كذلك ضعفاء العقول قد يرون عند الدهشة و الخوف في الحروب و الزلازل و غيرها لانزعاج نفوسهم عن عالم الظاهر صورا مناسبة لأحوالهم فإذا لتلك الصور وجود فإن العدم المحض يمتنع أن يتميز عن غيره و ليس وجودها في الخارج و إلا لرآها كل من كان سليم الحس- فإذا تلك الأمور وجودها لمدرك آخر غير القوة العقلية فإن العقل يمتنع أن يدرك الأجسام و الأبعاد و الأشكال المقدارية و غير الحس الظاهر لأن هذه الصور في الأغلب- يدرك عند ركود الحواس و تعطلها و كذا يدرك في المنام و قد يدرك في اليقظة المبصر عند غموض العينين فبقي أن يكون المدرك لها قوة باطنة غير العقل و ليس الخيال مدركا لها لأن الخيال حافظ و إلا لكان كل ما كان مخزونا فيه متمثلا مشاهدا و ليس كذلك فبقي أن يكون المدرك لها قوة أخرى و هي الحس المشترك و موضع تعلقها مقدم الدماغ عند التجويف الأول و مظهر إدراكاته هو الروح المصبوب هناك و هذا الروح كالمرآة التي تظهر بسبها لخلوها عن الألوان مع قابليتها صور الألوان من غير أن ينطبع فيها صورة فهكذا تلك الروح لبساطتها و صفائها و اعتدالها يصير سببا لظهور الأشباح الغيبية على النفس من مثل المحسوسات فيدركها النفس بهذه القوة التي هي آلة لإدراك المحسوسات الغائبة من الحواس و هو المطلوب.
و استدل من نفي هذه القوة بوجهين؛
الأول: أن النائم قد يرى في نومه جبلا من الياقوت و بحرا من النار و هذه الصور العظيمة يستحيل انطباعها في جرم الدماغ لاستحالة انطباع العظيم في الصغير- فإذن محل هذه الصورة ليس قوة جسمانية بل جوهر النفس فبطل القول بهذه القوة
الثاني: أنا كما علمنا ببداهة العقل أنا لا نذوق الطعوم و لا نشم الروائح بالأيدي و الأرجل كذلك علمنا بالضرورة إنا لا نذوق و لا نلمس بالدماغ.

دلیل سوم اثبات حس مشترک: این دلیل را ملا صدرا اقوی الحجج می داند که جای هیچ بحث و گفتگویی ندارد انسان صورت هایی را ادراک می کند و صداهایی را می شنود که وجود خارجی ندارند این صورت ها را یا باید عقل ادراک کند و یا حس ظاهر و یا حس باطن و آن هم یا خیال یا حس مشترک که تنها حس مشترک می تواند ادراک این صورت ها را بکند
این دلیل را می توان این گونه تفکیک کرد؛
-انسان صورت هایی را ادراک می کند که وجود خارجی ندارند
-عقل نمی تواند این صورت ها را ادراک کند این بخش خود اجزائی دارد؛
1-چه صورت هایی است که انسان ادراک می کند اما وجود خارجی ندارد؟
2-اصل وجود این صورت ها به چه دلیل است؟
3-چرا این صورت ها در خارج وجود ندارد؟
-حس ظاهر مدرِک این صور نیست
-حس باطنی که مراد از آن خیال است مدرک این صور نیست
این 6 بخش دلیل باید توضیح داده شود تا ثابت شود مدرِک صور این چُنینی حس مشترک است
بخش اول: چه صورت هایی را انسان می ببیند اما وجود خارجی ندارند؟
آن صوَر مانند این گروه هایی که بیان می شود؛
-مانند انسانی که گرفتار بیماری هایی شدیدی مانند برسام است که در این حال انسان صورت هایی را می بیند و صداهایی را می شنود که وجود خارجی ندارد
-حالت خواب که در آن انسان صورت های عظیم محسوسی را مشاهده می کند و صداهایی را می شنود
-اصحاب نفوس شریفه مانند انبیاء و اولیاء مثلا پیامبر صورت زیبای فرشته وحی را می بیند و صدایش را می شنود
-ضعفای عقول مثل اطفال و مجانین و نسوان که در جنگ ها یا وقوع زلزله و سیل از شدت تحیّر و ترس صورت های وحشتناکی را می شنوند و صدا های مهیبی را می شنوند
این چهار گروه از باب حصر نمی باشد و بیش از این ها است و این موارد به عنوان نمونهو مثال بیان شد
بخش دوم: اصل وجود این صورت ها به چه دلیل است؟
دلیل وجود این صورت ها تشخص و امتیازی است که این صورت ها از خودشان دارند این صورت ها صورتهای مشخص جزئی ممتازی اند و چون متشخص و ممتاز از غیر خود اند وجود دارند زیرا تشخص به وجود است و الا از غیر خود ممتاز نمی شوند
بخش سوم: چرا این صورت ها و صدا ها در خارج موجود نیستند؟ زیرا اگر در خارج موجود بودند باید هر شخص سلیم الحواسی این صورت ها را ادراک می کرد و این صدا ها را می شنید در حالی که چنین نیست و آن 4 گروه فوق را همه ی انسان ها نمی بینند و ادراک نمی کنند.
بخش چهارم: چرا این صورت ها را عقل ادراک نمی کند؟
زیرا این صورت ها از این جهت که تشخّص و جزئیت دارند دارای مقدار و شکل اند در حالی که عقل تجرد تام دارد و مجرد از ماده و مقدار و شکل است و لذا در عقل این صورت ها پیدا نمی شود
بخش پنجم: چرا حواس ظاهره مدرِک این صورت ها نباشند؟
به سه دلیل حس ظاهر نمی تواند مدرِک این صور باشد؛
دلیل نخست: این صورت ها غالبا در زمانی ادراک می شوند که حواس ظاهره از کار می افتند و این که "غالبا" می گوییم برای اخراج قسم دوم یعنی ادراکات ماورائی انبیاء و اولیاء است که ایشان بدون تعطیلی حواس ظاهره صورت ها را ادراک می کنند و صدا هایی را می شنوند نائم و مُبَرسَ م و مجانین و ضعفای در عقل به جهت شدت ترسو حیرت، حواس ظاهره ایشان راکد و تعطیل می شود.
دلیل دوم: گاهی این صورت ها در خواب ادراک می شوند و در خواب حس ظاهر تعطیل است
دلیل سوم: گاهی این صورت ها در حالی ادراک می شوند که چشم ها بسته اند مانند ضعفاء العقول در بحبوحه شداید از ترس چشم ها را می بندند اما باز هم صورت های وحشتناکی را می بینند
بخش ششم: چرا حس باطنی که خیال است مدرک این صورتها نیست؟
زیرا خیال حافظ و خزانه صورت هایی است که حس مشترک آن را ادراک و به خیال تحویل می دهد صورت های زیادی در خیال محفوظ و مخزون است و اگر بگویی خیال مدرک این صور است تنها این صور که در خیال مخزون نیست و اگر بنا باشد خیال مشاهد باشد باید تمام آن صورت ها را خیال ادراک و مشاهده کند که چنین نیست
با بیان این 6 بخش ثابت می شود که حس مشترک مدرِک این صورت هاست حس مشترک مانند یک آینه دو رو می باشد یک رو به حس ظاهر دارد و یک رو هم به خیال و آن کارهایی که متخیله در خیال انجام می دهد حس مشترک می بیند همان طور که از طریق حس ظاهر حس مشترک می بیند.
در پایان دلیل سوم ملا صدرا بر خلاف مشهور و مشائیان که حس مشترک و حواس باطنه را مادی و منطبع در ماده و دماغ می دانند و بر این باور اند که محل حس مشترک در مقدم بطن مقدم دماغ است که طرف پیشانی است ایشان می فرماید: اینجا محل حس مشترک نیست بلکه مظهر حس مشترک است
فرق محل و مظهر: آینه مظهر صورتی است که درآن نقش می بندد نه محل آن صورت. بلکه آینه محل خودش است آینه ماده و صورت خود آینه است نه این صورتی که از شخص مقابل آینه در آن ظهور می یابد. صورت فرد مقابل آینه حلول و انطباع در آینه ندارد بلکه ظهور و بروز و تجلی در آینه می یابد و چون آینه بدون رنگ است الوان گوناگون را قبول کرده و در آن بروز و ظهور می یابد مقدم بطن مقدم دماغ یا به تعبیر دقیق تر روح بخاری که در مقدم بطن مقدم دماغ است و مشاء هم روح بخاری در آنجا را محل مادی حس مشترک می دانند به نظر ملا صدرا این روح بخاری به جهت صفا و جلائی که دارد مظهر آن صورتی واقع می شود که حس مشترک آن صورت را ادراک می کند و نفس به واسطه حس مشترک صورت های جزئی را در آینه وجود این روح بخاری که در مقدم بطن مقدم دماغ است را می بیند زیرا صورت های جزئی در این روح بخاری ظهور می یابد همان طور که صورت شخصی که در مقابل آینه ایستاده در آن ظهور می یابد.
نتیجه: آنچه از حواس ظاهره غایب و مخفی است و حواس نمی تواند آن ها را ادراک کند نفس آن ها را به واسطه حس مشترک ادراک می کند و با این 3 دلیل وجود مشترک اثبات می شود منکران وجود حس مشترک هم 2 دلیل بر ادعای خود اقامه کرده اند؛
دلیل نخست منکران: گاهی اوقات شخص در خواب یک صورت عظیمی را می بیند مانند کوهی از یاقوت یا دریای برافروخته یا « و البحر المسجور » با توجه به نظر مشهور که محل حس مشترک مقدم بطن مقدم دماغ است و یک قسمت از دماغ و مغز سر و بخشی از 3 جوف مغر سر در آنجا قرا دارد و با توجه به این مکان داری حس مشترک این صورت عظیمی که فرد در خواب می بیند نمی تواند در این قسمت از مغز سر جای بگیرد و انطباع یابد زیرا انطباع عظیم در صغیر محال است « گنجایش بحر در سبو ممکن نیست » لذا حس مشترک نمی تواند مدرک این صورت ها باشد بلکه نفس با تجرد و سعه ای که دارد باید مدرک این صورت های عظیم باشد نه حس مشترک
دلیل دوم منکران: همان طور که به طور وضوح و آشکار معلوم است که ما با دست و پایمان طعم غذا را نمی چشیم و بوی گُل را استشمام نمی کنیم با دماغ و مغز سر هم نمی توان آن ها را ادراک کرد زیرا قایلان به حس مشترک بر این باور اند که حس مشترک صور جزئی مبصرات و مسموعات و ملومسات و مشمومات و مذوقات را ادراک می کند و مشهور حس مشترک را مادی می داند و محل آن را هم در مقدم بطن مقدم دماغ می دانند اما حواس مادی محدودیت دارندو هر حسی فقط کار خود را انجام می دهد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo