< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قوه شامّه
و احتج الذاهب إلى الثاني بأنه لو لم يكن كذلك لما كانت الحرارة مهيجة للروائح بسبب الدلك و التبخير و لما كان البرد يخفيها و معلوم بأن التبخير يذكي الروائح.
و أيضا: ترى التفاحة تذبل من كثرة الشم فدل ذلك على تحلل أجزاء ذي الرائحة- و احتج الآخرون بأنه لو كانت الروائح التي تملأ المحافل إنما يكون بسبب تحلل شي‌ء وجب أن يكون الشي‌ء ذو الرائحة ينقص وزنه و يصغر حجمه.
و احتجوا أيضا: بأنا نبخر الكافور تبخيرا يأتي على جوهره كله فيكون معه رائحة تنتشر انتشارا إلى حد و يمكن أن تنتشر تلك الرائحة في أضعاف تلك المواضع بالنقل و الوضع في جزء جزء من ذلك المكان بل في أضعافه فيكون مجموع الأبخرة- التي تتحلل منه في جميع تلك البقاع التي تزيد على البقعة المذكورة أضعافا مضاعفة للذي يكون حاصلا بالتبخير أو مناسبا له فيجب أن يكون النقصان الوارد عليه في ذلك- قريبا من ذلك النقصان أو مناسبا له لكن ليس الأمر كذلك فثبت أن للاستحالة مدخلا في هذا الباب.
و الحق أن كلا المذهبين صحيح محتمل.
و من الناس من زعم أن إدراك الشم يتعلق بالمشموم حيث هو و هذا أبعد الوجوه- و من مباحثه أن الإنسان يكاد أن يكون أبلغ الحيوانات في إدراك لطائف الروائح القريبة إلا أنه أضعفها في إدراك البعيدة منها و في إدراك تفاصيلها المتنوعة- فإن رسوم الروائح في نفس الإنسان غير متحصلة تحصلا تفصيليا كما في المطعومات و الملموسات و لذلك لا يكون للروائح عنده أسماء إلا من جهتين إحداهما من جهة الموافقة و المخالفة فيقال هذه رائحة طيبة و تلك رائحة كريهة و الأخرى من جهة انتسابها إلى المطعوم أو إلى الموضوع مطلقا فيقال رائحة حلاوة أو حموضة أو رائحة ورد أو مسك.
و قيل يشبه أن يكون حال إدراك الإنسان للروائح كحال إدراك الحيوانات الصلبة العين للمبصرات فإن إدراكها لها يكاد أن يكون كالتخيل الغير المحقق و أما إدراك كثير من هذه الحيوانات للروائح فقوي جدا بحيث لا يحتاج إلى التنشق.
و من مباحث الشم أنه؛ نقل عن أفلاطون و فيثاغورث و هرمس و غيرهم من الأقدمين- أن الأفلاك و الكواكب لها قوة الشم و فيها روائح طيبة أطيب مما يوجد في المسك و العنبر و الرياحين بكثير.
و رد عليهم أتباع المشاءين بأن إدراك الروائح مشروط بالهواء و البخار و ليس هنالك هواء و لا بخار و هذا الوجه ضعيف لأن كون الاشتراط به مطلقا ليس عليه برهان عقلي و إنما يشترط ذلك في العالم العنصري.
و من أفاضل المتأخرين من حكى عن نفسه أنه عند اتصاله بذلك العالم في نوم أو يقظة شم منها روائح أطيب من المسك و العنبر بل لا نسبة لما عندنا إلى ما هناك- و لهذا اتفق أرباب العلوم الروحانية على أن لكل كوكب بخورا مخصوصا و لكل روحاني رائحة معروفة تستنشقونها و يتلذذون بها و بروائح الأطعمة المصنوعة لهم- فيفيضون على من ترتب ذلك ما هو مستعد له و سيجي‌ء لك ما يصحح هذا القول و نظائره‌.
در باره شم چند مبحث وجود دارد؛
اختلافي در باب شم است که در اين باب دو قول وجود دارد و گذشت
اول: هوا فقط منتقل کننده رائحه است وخود متکيف به رايحه نمي شود.
دوم: خود هوا به رائحه متکيف و با آن مخلوط مي شود و باطن خيشوم از آن کيفيت مي يابد
هر کدام از اين دو قول دو دليل بر مدعاي خود اقامه کردند که در درس پيش بيان شد ملا صدرا هم نسبت به دو قول قضاوت و ارزيابي ندارد اما برخي به نظر سومي قايل شده اند که ملا صدرا مي فرمايد: از وجوه بعيد است و اين نظريه را رد مي کند؛
نظريه سوم: مشموم در همان جايي که هست ادراک شمي به آن تعلق مي گيرد بدون اين که هوا به کيفيت رائحه و يا با اجزاء بخاري و لطيف آن ترکيب شود بدون اين ها ادراک شمي به رائحه جسم تعلق مي گيرد
رديه ملا صدرا: ايشان اين قول را از ابعد وجوه مي داند و تلويحا رد مي کند
بحث دوم: در روائح قريبه، انسان قوي ترين نوع حيوان است و در ادراک لطايف و ظرايف آن رايح هاي نزديک، انسان قوي ترين است و دقت انسان در ادراک و تشخيص آن بوها، آن گونه اي که در انسان هست در هيچ حيواني نيست
اما در 2 مورد ديگر انسان اضعف حيوانات در ادراک بوها است؛
1-  ادراک بوهاي دور
2-  ادراک تفاصيل و جزئيات متنوع و گوناگوني که بوها دارند
قطب الدين شيرازي شارح حکمت اشراق مي گويد: ارسطو نقل کرده در جنگي که يونانيان انجام دادند و کشتار هاي زيادي شد و اجساد فراواني در ميدان جنگ باقي مانده بود و جيفه شده بود کرکس ها از فاصله 200 فرسنگي آن جا براي خوردن لاشه ها آمده بودند زيرا تا 200 فرسخي آن جا کرکسي نبوده است لذا اين تخمين را زده اند
انسان تعريفي از جزئيات و تفاصيل رائحه ها ندارد و نامي هم براي آن ها تعيين نکرده است نام هايي که انسان براي روايح تعيين کرده محدود به خوش و نا خوش و يا انتساب به مطعوم و موضوع است مثلا مي گويند: بوي شيريني و يا بوبي ترشي و يا بوي گل در موضوع، اين طور نام گذاري کرده است .
برخي گفته اند: حال انسان در ادراک شمي مانند حال آن حيواناتي است که چشمشان در ادراک بصري درست نمي بيند اما شم در ايشان آن قدر قوي است که نياز به استنشاق هوا ندارند حال ايشان مانند اين است که صورت واقعي مبصر و مرئي را ادراک نمي کنند بلکه يک صورتي از مرئي و مبصر خارجي در خيال موجود مي شود که آن را ادراک مي کنند
بحث سوم: افلاطون و فيثاغورس و هرمس از اقدمين حکماي يونان و از عرفاي ايشان اند اما بعد که اتباع مشاء و غير ايشان آمدند وضع عوض شده است معرف رنگ باخته و صبغه فلسفي گرفته است (به گفته صاحب تمهيد القواعد)به هرحال ايشان نقل کرده اند:
-  افلاک و کواکب شامه دارند
-  بوهاي خوشي در آنجا است که خوش تر از مُشک و عنبر است
در مکاشفه برخي از افاضل -که احتمال دارد شيخ اشراق باشد- آمده: بوي خوش آن جا قابل سنجش با بوهاي اين جا نمي باشد و شيخ اشراق در يقظه و يا نوم آن ها را ادراک کرده است.( ادراک آن بوها البته شامه ديگري مي خواهد )
رديه اتباع مشاء: ادراک شمي مشروط به هوا و بخار است و درافلاک و کواکب هوا نيست. بنابر هيئات قديم عنصر هوا مرتبه پايين تر از افلاک است ابتدا خاک و آب و هوا و آتش است و بعد نوبت به افلاک مي رسد
جواب ملا صدرا: ما برهان عقلي بر اين نداريم که در همه جا شرط ادراک شمي وجود هوا باشد شايد اين شرط فقط در عالم عنصر معتبر باشد .
سپس نقل مکاشفه برخي از افاضل متأخرين -که احتمالا شيخ اشراق باشد – مي کند که من در يقظه يا رؤيا، بوهاي خوشي را ادراک کردم و به همين مناسبت ملا صدرا مي فرمايد: ارباب علوم روحانيه و غريبه و علوم افلاک و تنجيم و ... ايشان بر اين باور اند که هر فلکي يک بَخور مخصوصي دارد و براي تمام روحانيون و ارواح و مجردات يک رائحه معرفي وجود دارند که اين افراد آن روايح را استنشاق کرده و لذت مي برند و گاهي اوقات در تسريع و بر آورده شدن حاجت ها و خواسته غذا هايي مي دهند و به فقري اطعام مي کنند که در فارسي به آن "نياز موکل" مي گويند که براي تسريع قضاي حاجت تصدق مي شود آن غذا ها هم روايح خاصي دارد ملا صدرا در اوايل فصل 5 در قوه سمع، مؤيد و تصحيح و تصديقي براي اين قول بيان مي کنيم که تا سخن نامأنوسي شنيديد انکار نکنيد خبر هايي و اسراري در عالم است و ما از آن بي خبريم؛
چو سخن اهل دل شنوي مگو که خطاست****سخن شناس نه اي! جان من خطا اينجاست

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo