< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اختلاف قوا
و أما على طريقتنا: فالجوهر النفساني يتدرج في الاستكمال و يستلزم و يتضمن من القوى و الفروع ما كان يستلزمه‌ و يتضمنه من قبل مع زوايد أخرى كمية و كيفية و تلك القوى و الفروع متجددة بالعدد حسب تجددها في الشدة و الكمالية و ما أحسن ما وقع من بعض الحكماء في التمثيل لحال النفس من مبادي تكونها إلى غاية كماليتها و اتصالها بالعقل الفعال- من أن العقل الفعال كنار تأثر عنها فحم بالحرارة و آخر بالتحمر و التجمر و آخر بالإضاءة و الإحراق فيفعل فعل النار و فعل الأولين و كل ما وقع له الاشتداد يصدر عنه ما يصدر مما تقدم عليه فهذا مثال مراتب آثار العقل في النبات و الحيوان و الإنسان- و كما أن النور الشديد يشتمل على مراتب الأنوار التي دونه و ليس اشتماله عليها كاشتمال مركب على بسيط و لا كاشتمال مقدار على أبعاضه الوهمية بل على ضرب آخر فكذلك الوجود القوي جامع لما في الوجودات الضعيفة التي دونه فيترتب عليه ما يترتب عليها و هكذا يزداد الآثار باشتداد القوة و فضيلة الوجود و ربما أخرجه الاشتداد من نشأة داثرة إلى نشأة باقية فيصير ذاته من المفارقات عن الأجسام و علائقها- فيجعل من قبله خليفة متوسطة بينه و بين تدبير الأجسام كما يطول شرحه.

فصل (14)
في اختلاف هذه القوى‌
قيل غاذية كل عضو مخالفة لغاذية العضو الآخر بالنوع و الماهية و إلا لما اختلف أفعالها نوعا و كذلك القول في النامية و المولدة و الخوادم الأربع و إنما هي متحدة بالجنس.
أقول: اختلاف الأنواع في الآثار القريبة الصادرة من القوة بلا واسطة- و إن استدعى اختلاف تلك القوة إما عددا أو نوعا و لكن الآثار البعيدة الصادرة عن القوة بواسطة لا يستدعي اختلافها نوعا اختلاف تلك القوة لا نوعا و لا عددا أ لا ترى أن المبدأ القريب لكل فلك يخالف نوعا للمبدإ القريب لفلك آخر و لكن آلة كل فلك هو آلة جميع الأفلاك واحد لا نظير له فغاذية كل عضو و إن كانت مخالفة لغاذية العضو الآخر في الفعل و المحل و لكن غاذية الشخص الواحد كزيد مثلا واحدة بالحقيقة و المادة أعني البدن و الغاية و الفاعل أعني النفس دون الآثار و الصوادر و هكذا قياس سائر القوى و الفواعل و الغرض أن تعدد الآثار و المعلولات حقيقة و نوعا لا يستلزم كلية تعدد عللها و مباديها بل قد تكون الوحدة و الكثرة من لوازم مقامات الوجودتتمه ای از فصل 13 در تطبیق باقی مانده است که همان مثال برتر برای مراتب کمالی نفس است که با حرکت جوهری طی می کند مثال ذغالی که در کنار آتش قرار بگیرد که توضیح آن قبلا گذشته است.
فصل 14 درباره اختلاف قوای نفس است. اختلاف یعنی تعدد و کثرت که ملا صدرا می فرماید: اختلاف و تعدد و کثرت قوا در مرتبه و نشأه سافله بدنیه است اما در نشأه عالیه نفسیه ناطقه وحدت دارند و همه قوا در آن جا به وحدت می رسند زیرا هر مرتبه از وجود حکمی دارد مرتبه مادیت اقتضاء کثرت دارد و مرتبه تجرد اقتضای وحدت دارد.
نفس یک وجود است منتها؛
حسن یوسف دم عیسی ید بیضاء داری****آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری

نفس به تنهایی همه قوا و آثار آنها را دارد. ملا صدرا ابتدا قولی را از مشهور حکما -که مشّائین اند- نقل می کنند مشاء گوید: غاذیه هر عضوی با غاذیه هر عضو دیگری اختلاف نوعی دارد غاذیه دست با غاذیه پا و بقیه اعضاء اختلاف نوعی و عددی دارد همان طور که عدد آنها مختلف است اختلاف نوعی هم دارند نه تنها قوه غاذیه بلکه هر 4 خادم غاذیه هم همین طور است و ماسکه و جاذبه و دافعه و هاضمه هم افزون بر اختلاف و کثرت عددی، اختلاف نوعی هم دارند و نه تنها خوادم غاذیه بلکه نامیه و مولده هم در هر عضوی با عضو دیگر اختلاف نوعی دارد زیرا افعال و آثار آنها اختلاف نوعی دارند مثلا قوه غاذیه دست می خواهد نوع عضو دست را بسازد که خود یک نوع عضو است و غاذیه پا می خواهد پا را بسازد و قوه نامیه هم همین گونه است و هکذا قوه مصوره هم می خواهد عضوی را به تصویر بکشد. و اعضاء اختلاف نوعی دارند.
ملا صدرا نظر مشاء را با صیغه تمریضیه "قیل "بیان می کند و بعد نظر خود را مطرح می کنند.
نظریه ملا صدرا: اختلاف مبادی افعال و آثار باعث اختلاف نوعی مبادی آنها می شود اما مبادی قریبه نه مبادی بعیده آنها.
شاهد: این شاهد طبق مبانی مشاء است چون طرف بحث مشاء است. هر کدام از عقول طولیه عشره مبدأ فلکی اند عقل اول مبدأ و علت فلک اطلس یا فلک الافلاک باذن الله استعقل دوم مبدأفلک البروج یا فلک هشتم می باشد و... تا پایین طبق نظامی که مشاء برای هستی تبیین می کنند که پیدایش کثرات از واحد حقیقی یا حق تعالی است. هر کدام مبدأ قریب افلاک اند و مبدأ بعید افلاک و مبدأ با واسطه آنها حق تعالی است حکمت مشاء هر فلکی را نوع منحصر در فرد می داند اختلاف نوعی افلاک که خود افعال و عقول عشره اند این دلیل می شود برای اختلاف نوعی مبادی قریبه افلاک که عقول عشره باشد یعنی عقول هم اختلاف نوعی دارند و هر کدام نوع منحصر در فرد اند اما این اختلاف نوعی افعال و آثار دلیل بر کثرت و اختلاف در مبدأ بعید که حق تعالی است نمی شود فاعل با واسطه همه این ها یک خالق و یک فاعل است. پس اختلاف نوعی افعال و آثار دلیل اختلاف مبدأ بعید نه عددی و نه نوعی نمی شود. بله دلیل اختلاف نوعی مبادی قریبه و بالتبع دلیل اختلاف عددی آن هم می شود.
پس ملا صدرا این نتیجه را می گیرد که اختلاف نوعی افعال و آثار قوا دلیل اختلاف قوا در مرتبه بدن می شود که در بدن هر قوه ای عددی و نوعی است اما در مرتبه تجرد نفس همه به وحدت می رسند.
حتی این قوا در همین مرتبه بدن هم یک جهت وحدت و یک نحو وحدت دارند؛ از این نظر و اعتبار که با نظر به شخصی که این قوا را دارد وحدت دارند شخص زید واحد است و این قوای شخص واحد اند و این شخص بدن واحد دارد که محل قوا است و نفس واحد دارد که فاعل این قوا است و لذا قوا در مرتبه بدنی هم وحدت دارند.
حاشیه علامه: ایشان توضیح می دهد اینکه ملا صدرا فرمود: اختلاف نوعی آثار دلیل اختلاف نوعی در مبدأ قریب است نه در مبدأ بعید، نمی خواهد بفرماید که ماهیات و مفاهیم که در مرتبه پایین تعدد دارند در مرتبه بالاتر تعدد و کثرت ندارند ماهیت و مفاهیم در هر مرتبه ای که باشند درای کثرت و تعدد است اما اینجا بحث ملا صدرا بر سر وجود است اما عبارت ایشان در اینجا قصور و ابهامی دارد و نمی خواهد در مراتب بالاتر اختلاف ماهوی و مفهومی برداشته می شود ماهیت و مفاهیم در هر جا باشد تغایر و اثنینیت دارد ملا صدرا می گوید: همین قوایی که در این مرتبه بدنی و مادی به وجودات متعدده موجود اند در مرتبه تجردی نفس به وجود واحد و جامع نفس موجود است.ر.ک. مباحث مشرقیه ج 2 ص 277

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo