< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

93/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه سخن ابن عربی
قال ص: «يد الله مع الجماعة» و قدرته نافذة و لهذا لو اجتمع الإنسان في نفسه حتى صار شيئا واحدا نفذت همته فيما يريد و هذا ذوق أجمع عليه أهل الله قاطبة- فإن يد الله مع الجماعة فإن بالمجموع ظهر العالم و الأعيان ليست إلا هو- انظر في قوله تعالى ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‌ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ انتهت عبارته في توضيح المقام الجمعي و الخلافة الإلهية للإنسان الكامل و الحمد لله الذي أوضح لنا بالبرهان- الكاشف لكل حجاب و لكل شبهة سبيل ما أجمع عليه أذواق أهل الله بالوجدان و أكثر مباحث هذا الكتاب مما يعين في تحقيق هذا المطلب الشريف الغامض و غيره من المقاصد العظيمة الإلهية التي قصرت عنها أفكار أولي الأنظار إلا النادر القليل من الجامعين‌ لعلوم المتفكرين مع علوم المكاشفين و نحن جمعنا فيه بفضل الله بين الذوق و الوجدان- و بين البحث و البرهان و لنعد إلى حيث ما فارقناه‌.

مطلب هشتم: ابن عربی حدیثی از پیامبر ص نقل می کند که : « ید الله مع الجماعة » و استفاده ای عرفانی از آن می نماید؛ ید مظهر و کنایه از قدرت است چون قدرت انسان در دست او ظهور می کند و این حدیث به این معنی است که قدرت خدا به همراه سایر اسمائی است که در اسم جامع الهی که اسم الله است جمع می باشد الله جامع اوصاف و اسماء حق تعالی است از جمله؛ قدرت یعنی صفت قدرت به همراه سایر اوصافی است که همه این ها تحت اسم جامع الله جمع اند.
ابن عربی این استفاده را می خواهد بکند که همیشه قدرت در سایه اجتماع و جماعت و اتحاد و وحدت است نه در تفرقه و تشتُّت و کثرت زیرا نام هایی که تحت اسم الله اند وحدت مصداقی دارند و همه به یک وجود و مصداق متحقق اند قرآن هم می فرماید: « و لا تنازعو فتشلوا و تذهب ریحکم » اختلاف سبب از دست رفتن قدرت است.
محیی الدین می گوید: سرّ حجیت اجماع هم همین است ایشان اجماعی را از اهل ذوق و عرفا بیان می کنند و تعلیل حجیت آن نیز همین حدیث است که «ید الله مع الجماعة» و قدرت در سایه اجتماع است.
حال در بحث ما از این مطلب چه استفاده ای می شود؟ محل بحث خلیفة اللهی انسان کامل و مظهریت او برای حق تعالی است به تعبیر ملا صدرا مقام جمعی و جامعیتی که انسان کامل دارد حال استفاده در این بحث این است که اگر انسان اجتماع در نفس و حقیقت خود کند و متوجه حقیقت و ذات خود شود و در ذات خود متمرکز شود از طرفی ذات انسان مرتبه عقلی اوست چنین انسانی همت نافذه پیدا می کند و هر چه را که اراده کند می تواند باذن الله تعالی خلق و ایجاد کند ابن عربی در فصوص گوید: « العارف بهمته یخلق ما یکون وجوده فی الخارج » و حافظ گوید:
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه****که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

لذا در آن حدیث هم پیامبر ص فرمودند: بهشتیان با خطاب "کن" هر چیزی را در خارج متحقق می کنند. بعد محیی الدین می گوید: این مطلب که اگر انسان در خود تمرکز کند و در ذات خود جمع شود می تواند کار خدایی کند، این مطلب یک کشفی است که همه عرفا بر آن اتفاق دارند و همه اهل الله آن را چشیده و در مکاشفه به آن رسیده اند.
مطلب نهم: 2 جمله در عبارت ابن عربی آمده؛
1-بالمجموع ظهر العالم: حاجی سبزواری در حاشیه به چند صورت معنا فرموده است؛ که دو گونه را بیان می کنیم که یکی متضمن معنای حاشیه هم هست؛
2-و الاعیان لیست الا هو:
معانی این دو جمله:
أ‌-این در پیرو مطلب قبلی است که قدرت در جمعیت است نه در تفرقه. حال می فرماید: با وحدت جمعیه ذات، عالم وجود پیدا کرده است یعنی وجود عالم- که البته عرفا ایجاد را به تجلی و ظهور می دانند لذا تغبیر به "ظهر العالم" شده است- به واسطه وحدت جمعیه ذات حق تعالی است و از آن وحدت عالم وجود یافته است و اعیان و ممکنات و موجودات و ماهیات هم چیزی جز ظهور همان مجموع نمی باشند.
ضمیر هو: در این ضمیر دو احتمال وجود دارد:
1-ضمیر: اگر "هو" ضمیر باشد و به مجموع بر گردد همان معنای فوق در "أ" برداشت می شود.
2-اسم: اما اگر: هو" اسم و اشاره به ذات باشد یعنی موجودات هم چیزی جز ظهور ذات نمی باشد.
با وحدت جمعیه ذات عالم ظهور یافته وحدت جمعیه همان وحدت حقه و حقیقه است یعنی چون ذات بسیط الحقیقه است و« بسیط الحقیقه هم کل الاشیاء و لیس بشیئٍ منها» است و لذا عالم به واسطه ذات وجود و ظهور یافته و ذات علت وجود عالم شده است و عالم هم چیزی جز همین مجموع نیست و اعیان و موجودات هم چیزی جز ذات نیست در مانند « قل هو الله احد » "هو" اسم و اشاره به ذات است.
این که بیان شد یکی از 2 معنایی که گفته می شود متضمن یکی از معانی ذکر شده در حاشیه است در همین جاست؛ علیت ذات با وحدت جمعیه و حقه و حقیقیه که برای عالم و موجودات دارد به واسطه انسان کامل است یعنی انسان کامل که ذات و وجودش مظهر ذات و وجود حق است وحدتش هم مظهر وحدت حق است لذا انسان کامل هم وحدت حقه حقیقیه دارد الا این که وحدت خداوند "اصلیه" است و وحدت انسان کامل "ظلیه" است.
انواع وحدت حقه حقیقیة:
1-اصلیه: در خداوند
2-ظلّیه: در انسان کامل
علیت ذات برای موجودات به واسطه انسان کامل و وحدت جمعیه ظلیه اوست و وی سبب وجود و ظهور عالم می شود.
چر؟ا و چطور؟ ذات با واساطت انسان کامل علت می شود؟ زیرا، ذات خدا که در حوزه طبیعت وارد نمی شود اما ذات انسان کامل وارد می شود و از مرتبه تجرد تا مرتبه مادیت و طبیعیت را در بر می گیرد.
پس این معنای اول خود دو معنا شد که :
-با وحدت جمعیه ذات، اولا عالم ظهور پیدا کرد
-و با وحدت جمعیه انسان کامل ثانیا عالم وجود و ظهور پیدا کرده است و اعیان و موجودات هم چیزی جز ظهور این وحدت جمعیه نمی باشند.
این که « و الاعیان لیست الا هو » به معنای جمله معروف ابن عربی است: «سبحان من اظهر الاشیاء و هو عینها » که برخی حمله بر او را آغازیده اند که؛ این مردک به اتحاد و عینیت ذات و اشیاء قائل شده است.
اما این جماعت سطحی نگر! توجه ندارند که به قرینه "اظهر" در جمله قبلی؛ « سبحان من اظهر الاشیاء » و بعد که می فرماید « و هو عینها» منظور و هو عینها فی مقام الظهور و فی مقام الفعل است نه فی مقام الذات و الحقیقة.ابن عربی نمی گوید: ذات خدا عین اشیاء است بلکه فعل و ظهورات اشیاء عین اوست یعنی اشیاء فعل خدا است و این ایرادی ندارد.
در این جا هم همین است که «و الاعیان لیست الا ظهورا» با قرینه جمله قبلی که « بالمجموع ظهر العالم» است و موجودات چیزی جز ظهور همین وحدت نمی باشد وحدت مجموع یا وحدت جمعیه که وحدت ذات یا انسان کامل باشد و عالم چیزی جز ظهور همین وحدت نمی باشد.
چرا و الاعیان لیست الا هو؟
زیرا ظاهر و مظهر بنا بر باور عرفا با هم اتحاد دارند و این همان اتحاد وجود و ماهیتی است حکما می گویند:
انّ الوجود عارض الماهیة****تصورا و اتحدا هویة

همان طوری که وجود و ماهیت در خارج یکی اند اتحاد ظاهر و مظهری که عرفا می گویند هم به همین معناست چون اهل ذوق وجود را از آنِ ظاهر می دانند و سهم مظهر را تعین و ماهیت می دانند لذا ظاهر و مظهر هم مانند وجود و ماهیت اتحاد دارند و در خارج یکی می باشند عرفا بجای علت و معلول تعبیر به ظاهر و مظهر می کنند زیرا علیت را به تشؤُّن و ظهور و تجلی می دانند.
ب‌-معنای دوم این است که مجموع اشاره به مقام واحدیت باشد یعنی مجموع اسماء و صفات. از این رو از مرتبه واحدیت تعبیر به مجموع شده که این مرتبه مقام جمع است زیرا اسماء در مرتبه واحدیت جمع مصداقی دارند و مصداقا همه یکی و عین ذات اند. اسماء جمع مصداقی و وجودی دارند و با مجموع اسماء و صفات عالم ظهور یافته است و الاعیان لیست الا هو یعنی اعیان که ماهیات و ممکنات و موجودات است چیزی جز ظهور همان مجموع اسماء نمی باشند.
سرّ معنای دوم از این رو است که عرفا اسماء حق را ارباب مظاهر و موجودات می دانند یعنی موجودات را تحت تربیت اسماء می دانند به قول جامی:
همه اسماء مظاهر ذات اند****همه اشیاء مظاهر اسماء

ذات در آینه اسماء متجلی می شود و اسماء هم در آینه اعیان و موجودات و ماهیات و اشیاء
خلق را چون آب دان صاف و زلال****و اندر آن تابان صفات ذو الجلال

مطلب دهم: درباره معیت قیومیه ذات با اشیاء است محیی الدین یکی از آیات در این مورد را مطرح می کند.
و درباره وجود؛
-یک مقام کثرت در وحدت داریم
-ویک مقام وحدت در کثرت داریم
اکنون درباره وجود مقام کثرت در وحدت را بررسی می کنیم که همان قاعده بسیط الحقیقه است یعنی همه اشیاء در وجود جمع است و اشیاء کثیره در ذات واحده جمع اند و ذات واحد جامع وجودات و کمالات اشیاء به نحو وحدت و بساطت است نه این که ذات پارکینگ وحدات و کثرات باشد به نحو جمعیت؛
از الف تا یاء است در قوّه مداد****کاتبی کو تا نویسد صاد و ضاد
سیف و سکین و سنان و سلسله****خفته در آهن چو در هامون گله

این مقام به نحو وحدت و کثرت در وحدت است و مربوط به مقام ذات است
مقام وحدت در کثرت ناظر به مقام فعل است یعنی در مقام خلق و ایجاد و فعل و ظهور، ذات واحد است که در همین اشیاء ظهور دارد
و فی کل شیئ له آیة****تدل علی انه واحد
همه هستند از مه تا به ماهی****به وحدانیت ذاتش گواهی
از یک چراغ کعبه و بتخانه روشن است****در حیرتم که تفرقه کفر و دین کجاست؟

یک خدا که بیشتر نیست یک ذات است که در همه اشیاء و ممکنات ظهور دارد.
معیت قیومیه ذات با اشیاء: که مفاد « و هو معکم اینما کنتم » یعنی در مقام فعل و ظهور، ذات با اشیاء معیت دارد اما نه معیتی که در عرض اشیاء باشد بلکه معیتی که در طول اشیاء است و علت اشیاء می باشد یعنی معیتی که مقوم اشیاء است و خیمه وجودی اشیاء را سر پا کرده است لذا نمی توان گفت: واجب یکی ما هم یکی و ممکن هم یکی است این معیت پشتوانه وجود ممکنات است
اگر نازی کند****از هم فرو ریزندقالب ها

آیاتی متعدی این معنا را می رساند یکی هم آیه ای است که محیی الدین آورده است: « و ما یکون من نجوی ثلاثة الا هو رابعهم » هر سه نفری که زمزمه و در گوشی می کنند چهارمی ایشان خداوند است. نمی گوید سومی خداست:« لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة » نصاری که قائل به تثلیث اند و اقانیم ثلاثه را باور دارند و خدا را یکی از ثلاثه می دانند کافر اند ولی در این جا می فرماید: چهارمی خدا است که مقوم این سه نفری است که در عرض هم اند و خدا در عرض اشیاء و ممکنات نیست.
محیی الدین در این عبارت، در سدد بیان خلیفة اللهی انسان کامل است و این که انسان مظهر خدا است و به صورت رحمان خلق شده است لذا بحث او در مقام کثرت در وحدت است چون قصد دارد مقام جمعیت انسان کامل را که خلافة اللهی است را بیان کند یعنی یک ذاتی باشد که جامع همه چیز است و آن ذات به عنوان اصل، خداست و به عنوان مظهر، انسان کامل است.
سؤال: اگر بحث در این است چرا ابن عربی آیه ای را شاهد آورد که مربوط به وحدت در کثرت است؟
جواب: چون مقام کثرت در وحدت مستلزم مقام وحدت در کثرت است و وحدت در کثرت لازمه کثرت است و لازمه این که ذات بسیط الحقیقة جامع همه چیز است، این است که ذات در همه اشیاء هم ظهور داشته باشد لذا ایشان می خواهد از این آیه مقام وحدت در کثرت را به عنوان دلیل کثرت در وحدت استفاده کند چون لازم دلیل بر ملزوم است و از آن می توان بر ملزوم استدلال کرد.
جانشینی انسان کامل در گرو جامعیت مقامی است که دارد.
بعد ملا صدرا می فرماید: این سخن محیی الدین و این مطلبی که مورد کشف همه عرفا است همین مقام جمعی انسان که در آن مقام انسان کار خدایی می کند و این، مورد کشف همه عرفا واقع شده را ملا صدرا برهانی کرده است. بسیاری از مباحث کتاب اسفار کمک به اثبات این مطلب می کند و ما بین کشف و برهان جمع کرده ایم و مطالبی را درحکمت متعالیه بیان داشته ایم که کسانی که فقط به برهان و فکر و نظر بسنده می کنند به آن مطالب نرسیده اند اما ما به فضل اللهی جمع بین کشف و برهان کرده ایم و خلاصه حکمت متعالیه بین سه چیز جمع کرده است:
1-وحی
2-کشف
3-برهان

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo