< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیقی در باب قوه مصوره
فصل (7)
في تحقيق الكلام في القوة المصورة
و لنقدم ما قيل فيها
ثم نعقب ذلك بذكر ما هو الحق و لا نستحي منه.
قال أفضل المتأخرين: « و المصورة عندي باطلة لامتناع صدور هذه الأفاعيل عن قوة عديمة الشعور.»
و قد أشرنا إلى كيفية شعور القوى بذاتها و بما يصدر عن ذاتها.
و قال بعض من سبق عليه: أن هذه الأفاعيل و ما يجري مجراها مما ينسب إلى القوى النباتية صادرة عن الملائكة.
و سيظهر لك بعد عرفانك بصنوف ملائكة الله و كيفية تأثيرها بإذن ربهم أن طبقاتهم العالية أرفع قدرا من أن يفعلوا مثل هذه الأفاعيل الدنية على سبيل المباشرة بلا استخدام للسدنة و الأعوان و قد بين أن القوى المباشرة للأفاعيل المتغيرة لا محالة جسمانية و التي تدرك المعقولات و الخيرات الحكمية و المنافع الكلية هي المفارقة الذات عن الجسمانيات فالكلام عائد في القوى المباشرة كيف تفعل هذه التصويرات و التشكيلات-
و أكثر المتكلمين نسبوا هذه الأفاعيل كلها إلى الله تعالى من غير واسطة و لا مخصص كالأشاعرة لتجويزهم ترجيح الفعل من الإرادة بلا مرجح و قد علمت ما فيه.
و منهم من قال بالتوليد كالمعتزلة و هو أيضا خارج عن التوحيد في الأفعال.
و أصل الإشكال: هاهنا هو أنه لا يجوز أن يكون خلقة الأعضاء و شكلها- و مقدارها و وضعها و خشونتها و ملاستها و صلابتها و لينتها صادرة عن القوة المصورة- لأن المني متشابه الأجزاء في الحقيقة فالقوة الموجودة فيه تكون سارية في جميع أجزائه و القوة الواحدة لا تفعل في المادة الواحدة إلا فعلا واحدا متشابها فيجب أن يكون الشكل الذي يفيده المصورة هو الكرة فالمصورة الحيوانية إن كانت قوة واحدة- كان الحيوان كرة واحدة و إن كانت متعددة يفعل كل منها في بعض من مادة متشابهة الأبعاض كان الحيوان جملة كرات متعددة و قد تأكدت هذه الشبهة لما ذهب إليه المعلم الأول و شيعته إلى أن المني متشابهة الأعضاء لانفصاله عن الأنثيين فقط لا عن جملة البدن و كون كل جزء محسوس منه مشاركا لكله في الاسم و الحد و ذهب بقراط و تابعوه إلى أنه ليس متشابه الأجزاء لأن المني يخرج من كل البدن فيخرج من اللحم شبيه به و يخرج من العظم شبيه به و على هذا من جميع الأجزاء و هذه الأعضاء غير متشابهة لاختلاف حقائقها باختلاف الأعضاء المنفصلة هي عنها و غير متشابهة للكل و هو ظاهر على هذا التقدير فلا يكون الكل متشابه الأجزاء بل متشابه الامتزاج لأن الحس لا يميز بين تلك الأجزاء و إن كان في نفس الأمر متميزا بعضها عن بعض.

فصل 7 از باب 3
قوه مصوره خادم قوه مولده و محل آن منی واقع در رحم است و کار صورتگری بدن و اعضاء را از ناحیه حق تعالی بر عهده دارد ملا صدرا ابتدا نظریات دیگران را درباره وجود مصوره بیان کرده و سپس نظریه حق را بیان می فرمایند و در بیان حق هم شرم و حیاء نمی کنند چون بزرگانی مانند خواجه نصیر الدین و غزالی و اکثر متکلمین که اشاعره اند در صف مخالفان وجود این قوه قرار دارند. و چون ملا صدرا بنا دارد سخنی بر خلاف این بزرگان بیان کند می فرماید: ما از بیان حق حیاء نمی کنیم زیرا « ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها » بیان حقیقت شرم و خجالت بر نمی دارد.
نظریه خواجه نصیر طوسی: وی در تجرید یا تحریر الاعتقاد می فرماید: « المصوة عندی باطلة » به هر حال خواجه قوه مصوره را قبول ندارد.
دلیل خواجه در انکار مصوره: این اعضاء و چهره ها و بدن های زیبا را نمی توان به یک قوه مادی و بی شعور استناد داد.
نقد ملا صدرا: ایشان می فرماید: ما قبلا در آخر فصل 5 از باب دوم کیفیت شعور نفس به قوا و افعال قوا را بیان کردیم که به طور خلاصه از این قرار است:
نفس علم حضوری به قوا و افعال قوا دراد به تبع علمی که نفس به خود دارد
نظریه غزالی: وی بر این باور است که کار صورتگری بدن فعل فرشتگان و ملائک است لذا او نیز در صف مخالفان قوه مصوره قرار می گیرد
جواب ملا صدرا: درست است که این افعال در مرحله طبیعت و عالم ماده وجود پیدا می کند و در حقیقت به مبادی عالیه و ملائکة الله استنناد دارد ولیکن افعال مادی از ملائک و مجردات مباشرةً و بدون اسباب طبیعی و مادی صادر نمی شود چون این افعال طبیعی متغیر اند و موجودات مجرده و عقول ثابت اند و چطور فعل متغیر به طور مستقیم و بدون واسطه استناد به موجودات ثابت و عقول داده شود؟ فعل بدون واسطه عقول، ادراکات کلی است نه جزئیات و محسوسات و مادیات که این ها را از راه اسباب طبیعی و مادی انجام می دهند.
نظریه اشاعره: ایشان بر این باوراند که این افعال فعل حق تعالی است و وسائط را اسقاط کرده و به طور مستقیم افعال را به خدا نسبت می دهند و معتقدند این کار صورتگری اعضاء کار خداست.
پندار های اشاعره:
1- فاعل تمام افعال ممکنات را خداوند می دانند
2-ایشان علت غائی را هم قبول ندارند چون به ترجیح بلا مرجح
3-به اراده جزافیه معتقدند و اراده اتفاقی را جایز می دانند
4-به طور کلی سببیت و مسببیت را انکار می کنند.
اشاعره توجه و اعتنائی حرف و اعتقادشان ندارند و می گویند این کار خداست و بس.
نظریه معتزله: ایشان در برابر تفریط و کوتاهی اشاعره که هر واسطه ای را اسقاط و هر فعلی را به خدا نسبت می دهند، قائل به نظریه تولید اند یعنی افعال ممکنات موَلَد خود ممکنات است آن هم به طور مستقیم و بدون دخالت اراده و فاعلیت حق تعالی
نقد نظریه معتزله: این نظریه هم منافات با توحید افعالی دارد که : « لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم » و دیگر این که؛ « لا موثر فی الوجود الا الله » و اعتزالیان با این اعتقاد از دائره توحید افعالی خارج شده اند.
ملا صدرا پس از نقل اقوال می فرماید: اشکال درباره قوه مصوره آنی نیست که خواجه فرمود و این قوه را عدیمة الشعور دانست و این افعال و اختلاف صور اعضاء را مربوط به مصوره ندانست زیرا که :
دهد نطفه را صورتی چون پری****که کرده است بر آب صورتگری

ملا صدرا می فرماید: این اشکال خواجه خیلی مهم نیست زیرا بنا بر آن چه حاجی سبزواری بیان کرد و خود صدرا هم خاطر نشان شد: موجودات مادی اصلا قابلیت علم و معلوم واقع شدن را ندارند تا قوه مصوره به این افعال مادی علم داشته باشد علم در حوزه و افق مجردات است.
افزون بر این که بیان شد، نفس به قوا و افعال خود علم حضوری دارد لذا اشکال مهم در این بحث وجود قوه مصوره جای دیگری است.
اشکال بر قوه مصوره: جای قوه مصوره منی در رحم است منی هم متشابه الاجزاء است حال آیا قوه مصوره قوه واحدی در منی است و یا قوای متعدده ای در این منی به صورت متشابه الاجزاء است؟ آیا هر جزء منی یک قوه مصوره دارد؟ و یا یک قوه مصوره در کل ساختمان منی جاری و ساری است ؟
در صورت نخست باید حیوان یک کره باشد و در صورت دوم یک حیوان متشکل از کرات متعدده خواهد بود "چون قوه واحده در ماده واحده فعل واحدی دارد" و قوه مصوره در منی تنها یک اثر می گذارد.
بحثی درباره شکل کره:
چرا شکل کره؟ زیرا شکل کره ابسط و ساده ترین اشکال است؛
تعریف کره: در این باب دو مبنا وجود دارد؛
1-نظریه مهندسین:کره یک خط منحنی است که بر سطحی احاطه کرده است و یا سطحی است که یک خط منحنی بر آن احاطه کرده است
2-نظریه حکماء: طبق نظر حکماء،کره کیفیتی است که از احاطه یک خط منحنی که بر یک شکل احاطه شده به وجود می آید
چون مهندسین شکل را کمیت و خط و سطح می دانند اما حکماء شکل را کیفیت می دانند.
و اگر قوه مصوره حاصل از قوای گوناگونی است و هر جزء منی یک مصوره دارد در این صورت اجزاء با هم متشابه اند و با هم فرقی ندارند در نتیجه حیوان باید حاصل از کرات متعدده بوده و دست و پا هم مانند سر کروی شکل باشد.
اشکال مهم در باب وجود قوه مصوره این است نه اشکال خواجه نصیر طوسی. سپس فرماید این اشکال طبق نظر ارسطو و پیروانش تأکید و تشدید می شود.
نظریه ارسطو: ایشان منی را متشابه الاجزاء می داند و بر این باورندکه تمام اجزاء منی در تعریف و اسم مشارک اند. زیرا ایشان معتقد است که منی فقط از اُنثَیَین جدا می شود و چون فقط از یک عضو جدا می شود متشابه الاجزاء است.
نظریه بقراط: ایشان معتقد است منی از تمام بدن و اعضاء جدا می شود( و در شریعت هم غسل جنابت به شستن تمام بدن است) و لذا منی متشابه الاجزاء نمی باشد بلکه جزئی که از لحم جدا می شود شبیه گوشت و جزئی که از استخوان جدا می شود شبیه استخوان است لذا نه جزء منی به جزء دیگر آن شبیه است و نه شبیه اعضاء دیگر است.
بله، اجزاء منی متشابه الامتزاج اند نه متشابه الاجزاء و اجزاء منی در مزاج شبیه هم اند نه در شکل اجزاء چون ما اختلاف مزاج و شکل منی را ادراک نمی کنیم لذا تشابه امتزاج و ترکیب دارند.
نقد ملا صدرا: ایشان در این باره می فرماید: این نظر بقراط فایده ای برای اشکالی که گفتیم ندارد بلکه یک اشکال دیگر را هم می افزاید وسخن وی خود اشکال دارد؛
اشکال بر نظر بقراط: نظر وی نه تنها اشکال لزوم کرویت را که دفع نمی کند بلکه اشکال جدیدی هم پیدا می شود چون با توجه به اشکال جدید نظریه بقراط رد می شود اشکال جدید دور و تسلسل است و با استحاله دور و تسلسل نظریه بقراط رد می شود که اختلاف اجزاء منی است و در این صورت نظر ارسطو تأیید می شود که تشابه اجزاء منی است و در این صورت باز اشکال لزوم کرویت اجزاء منی باز می گردد و بر قرار می باشد یعنی لازم می آید حیوان کروی شکل باشد. و خلاصه نظریه بقراط لزوم کرویت را دفع نمی کند بلکه اشکال جدیدی هم بوجود می آورد.
بیان اشکال جدید: بنا بر نظریه بقراط که اجزاء منی با هم اختلاف و تفاوت دارند پس باید منی یک حیوان تام الاعضاء بالفعلی باشد و تمام اعضاء حیوان تمام و محقق گردد و این هم مستلزم دور و تسلسل است چون اختلاف اجزاء منی به خاطر اختلاف اعضائی است که این اجزاء منی از آن ها جدا می شود بقراط می گفت: منی از همه اعضاء بدن جدا می شود و هر جزء منی شکل همان عضوی را دارد که از آن جدا می شود. پس اختلاف اجزاء منی به خاطر اختلاف اعضاء است حال این که منی یک حیوان تام الاعضاء بالفعل است، این اختلاف اعضاء به خاطر چیست؟ به خاطر اختلاف اعضاء منی است که موجب می شود هر عضو و جزئی از منی مختلف می شود و در این زمینه یا دور پیش می آید و یا تسلسل. و دور و تسلسل هردو محال است.
ملا صدرا می فرماید: به طور کلی استناد اختلاف صور به ماده غلط است و باطل. حال چه اختلاف صور اعضاء(که محل بحث ماست) و چه اختلاف صور موجودات عالم که به هیولای عالم استننادش کنیم، نیز غلط است به خاطر ابهامی که هیولی بدون ماده دارد.
سپس می فرماید: طبق آن چه شیخ در شفا از بقراط نقل کرده ایشان برای سخن خود سه دلیل اقامه کرده است که مورد بررسی قرار می گیرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo