< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام قوای نباتی به نحو کلی
متن درس:
الباب الثالث في ذكر القوى النباتية و أفعالها و أحوالها و فيه فصول‌
فصل (1) في أقسام تلك القوى بالوجه الكلي‌
إن القوى النباتية إما أن تكون مخدومة و إما أن تكون خادمة و أما التي لها درجة الاستخدام فإما أن يكون فعلها و تصرفها في الغذاء لأجل الشخص أو لأجل النوع أما الأول فهو إما لأجل بقاء الشخص أو لأجل تحصيل كمال ذاته أما القوة التي تفعل لأجل بقاء الشخص فهي الغاذية و حدها «1» أنها قوة تحيل الغذاء إلى مشابهة جوهر المتغذي لتورده بدل ما يتحلل و أما التي تفعل لتحصيل كمال الشخص فهي النامية «2» و هي التي تزيد في أقطار الجسم المتغذي على التناسب الطبيعي- ليبلغ إلى تمام النشوء و إنما يقع هذا الفعل منه بما يورده الغاذية زيادة على البدل عما يتحلل فالغاذية تخدم النامية بإيراد الغذاء زائدة على القدر الضروري للبقاء و لكن ليس كل زيادة في الأقطار نموا فإن السمن بعد «1» سن الوقوف ليس نموا و الهزال في سن النمو ليس ذبولا بل النمو هو الزيادة التي تكون على تناسب طبيعي ليبلغ تمام النشوء كما في سن الشباب و مقابلة الذبول و هو النقصان الذي يكون على تناسب طبيعي- كما في سن الشيخوخة.
فإن قلت: فالفاعل في السمن و الهزال أي قوة من القوى إذ لا بد لكل فعل و حركة من فاعل و محرك.
قلنا: الفاعل فيهما أيضا هو تلك القوة لأجل إعداد القاسر لأنهما حركتان قسريتان- و قد مر أن الفاعل في الحركة القسرية أيضا طبيعة ذلك المقسور و قوته لكن اسم الطبيعة إنما يقع على تلك القوة إذا كان تحريكها تحريكا بالذات لا بقسر قاسر فهاهنا اسم النامية إنما يقع على هذه القوة النباتية إذا كان تحريكها للجسد في تزايد الأقطار تحريكا طبيعيا لا بسبب قاسر من رطوبة زائدة في السمن أو حرارة مفرطة في الهزال.
ثم إن فعل الغاذية إنما يتم بأمور ثلاثة الأول تحصيل الخلط الذي هو بالقوة القريبة من الفعل شبيه بالعضو و الثاني تصييره جزءا للعضو و الثالث تشبيهه به في اللون و القوام كالدم و قد تخل بالأول كما في عدم «2» الغذاء و بالثاني كما في استسقاء اللحمي.
و بالثالث كما في البرص و غيره و حكموا بأن غاذية كل عضو مخالف لغاذية العضو الآخر- إذ لو اتحدت طبائعها لاتحدت أفعالها و هذا صحيح و لا ينافي تعددها و تخالفها وحدة الغاذية التي في شخص واحد بوحدة نفسه المقتضية لهذه القوى و أما اللتان «3» لبقاء النوع فأولاهما المولدة و هي التي تفصل جزءا من فضل الهضم الأخير للمغتذي و تودعه قوة من سنخه و ثانيتهما المصورة و هي التي تفيد المني بعد استحالته صورة تكون معدة لفيضان القوى و الكيفيات بإذن الله تعالى و أما الخادمة فهي قوى أربع تخدم الغاذية- و هي الجاذبة و الماسكة و الهاضمة و الدافعة أما الجاذبة فوجودها في بعض الأعضاء- كالمعدة و الرحم معلوم بالمشاهدة و في غيرها معلوم بالقياس.
به نام ایزد پاک
باب سوم
افعال و احوال قوای نباتی
این باب مشتمل بر 15 فصل است:
فصل اول
اقسام قوای نباتی به نحو کلی
در این فصل یک تقسیم کلی از قوای نباتی ارائه می شود و در سایر فصول بحث اختصاصی هر قوه بیان می گردد. کار همه قوای نباتی تصرف در غذا است منتها در یک تقسیم کلی به دو دسته تقسیم می شوند:
1-قوای نباتی مخدوم: این دسته قوای دیگری را به خدمت می گیرند تا برای این قوا کار کنند. این دسته خود دو قسم اند:
-آن قوایی که کارشان به خاطر شخص است: این دسته نیز خود دو حالت دارد:
الف- به خاطر بقای شخص کار می کنند: مخدومی که به خاطر بقای شخص کار می کند قوه غاذیه است.
ب- به خاطر کمال شخص کار می کنند: قوه نامیه است که به جهت کمال شخص کار می کند.
-فعل آن ها به خاطر نوع است: این قسح نیز خود دو حالت دارد:
الف- قوه مولده:
ب- قوه مصوره: البته برخی مانند خواجه این قوه را قبول ندارد.
2-قوای نباتی خادم: قوایی است که برای قوای دیگری کار می کنند.
فعلا در این فصل بحث درباره قوای مخدومه است یعنی:
1-قوه نامیه
2- قوه غاذیه
3-قوه مولده
4-قوه مصوره.
سپس در ادامه به قوای خادمه می پردازیم که مراد قوای خادم برای قوه غاذیه می باشد و چهارتا است:
1- قوه جاذبه
2-قوه ماسکه
3-قوه هاضمه
4-قوه دافعه
اکنون در باره قوای مخدومه بحث می شود؛
تعریف قوه غاذیه: قوه ای که غذا را به جوهر شبیه جسم مغتذی تبدیل می کند.
تعریف قوه نامیه: قوه ای است که با یک تناسب طبیعی باعث افزایش ابعاد جسم می شود. قید "تناسب طبیعی" ورم را از تعریف خارج می کند چون بدنی که ورم کرده به آن رشد و نمو گفته نمی شود زیرا در بدن متورم تناسب طبیعی حفظ نمی شود.
در مورد دو قوه غاذیه و نامیه ملا صدرا 6 مطلب را بیان می کنند:
مطلب نخست: اگر چه این دو قوه مخدوم اند، اما قوه غاذیه خود خادم قوه نامیه است به این صورت که؛ قوه غاذیه غذای اضافه بر مقدار نیاز را در اختیار قوه نامیه قرار می دهد. بخشی از غذا که نیاز است بدل ما یتحلل بشود را غاذیه صرف ترمیم بدن می کند اما مقدار اضافی را به نامیه می دهد تا با آن ابعاد جسم و در انسان و بدن او را با یک تناسب طبیعی افزایش دهد.
مطلب دوم: هر افزایش اقطار و ابعاد در جسم، نمو نیست مثلا چاقی نمو نیست؛ فرق چاقی با نمو این است که در نمو افزایش در "اجزای اصلیه بدن" است ولی چاقی افزایش در اجزای غیر اصلی است.
اجزای اصلی بدن: آن اجزائی است که با بدن متولد می شود.
مطلب سوم: نقطه مقابل نمو، ذبول است؛ به معنی کاهش در اجزای اصلی مانند اتفاقی که در پیری و فرتوتی رخ می دهد.
ذبول هم با هُزال و لاغری فرق دارد لاغری کاهش در اجزاء غیر اصلی است. ممکن است کسی در سن رشد لاغر باشد اما این لاغری در سن رشد ذبول نیست بلکه هُزال است.
مطلب چهارم:
فاعل لاغری و چاقی: چون این دو ویژگی بدن، حرکت کمّی اند و حرکت بدون فاعل نمی باشد پس چاقی و لاغری هم باید فاعلی داشته باشند؛ فاعل چاقی و لاغری همان قوه نامیه است که کار و فعل آن افزایش در اجزاء اصلی می باشد، همین طور که نامیه فاعل در افزایش و کاهش اجزاء غیر اصلی است.
حرکت نمو برای قوه نامیه حرکتی طبیعی است مانند سنگی که از بالا به طرف پایین می آید و ذبول هم همین طور است. اما چاقی و لاغری فعل غیر طبیعی و حرکت قسری برای قوه نامیه است. قاسر در مورد چاقی رطوبت اضافی است و در لاغری، حرارت زیادی است. قوه نامیه با رطوبت و حرارت زیاد، فاعل برای لاغری و چاقی می شود و این مطلب در هر حرکت قسری صادق است یعنی فاعل در هر حرکت قسری همان فاعل در حرکت طبیعی است منتها تحت تأثیر قسر قاسر حرکت قسری رخ می دهد مثلا سنگی را که بر خلاف طبیعت آن به طرف بالا پرتاب می کنند فاعل حرکت قسری هم همان طبیعت سنگ است جز این که این فعل از طبیعت صادر می شود و تحت تأثیر قسر قاسر قرار می گیرد و همان نیرویی است که سنگ را به طرف بالا پرتاب می کند.
نکته: اسم قوه در مورد فعل و حرکت قسری اطلاق نمی شود یعنی در مانند قوه نامیه درباره لاغری و چاقی به آن نام قوه اطلاق نمی شود و به لاغری و چاقی نمو گفته نمی شود و نامیه به آن اطلاق نمی شود و قوه نامیه را در این مورد به کار نمی برند ولیکن فاعل همان قوه نامیه است. این نام را فقط در حرکت و فعل طبیعی به کار می برند.
مطلب پنجم: فعل تغذیه که مربوط به غاذیه است سه مرحله دارد:
1-خون سازی: تبدیل غذا به خون
2-عضو سازی: غاذیه خون را جزء عضو به تحلیل رفته می کند.
3-شبیه سازی: یعنی آن را که جزئ کرده، در رنگ و قوام و استحکام شبیه عضو کند.
آسیب شناسی مراحل تغذیه: بر اثر بیماری های مختلف ممکن است یکی از این سه مرحله دچار اختلال شود مثلا؛
-در بیماری کم خونی یا " اُطروقیا" به زبان یونانی مرحله نخست فعل غاذیه آسیب می بیند.
-در بیماری استسقای لحمی که مایعات در شکم جمع شده و شکم ورم کرده و شخص آب زیادی می نوشد، مرحله دوم دچار اختلال می شود:
گفت مُستسقیم؛ آبم کِشد*****گرچه دانم آخر این آبم کُشد
در این بیماری دیگر خون جزء عضو نمی شود.
-در بیماری برص و پیسی و برخی از امراض پوستی مرحله شبیه سازی مختل می شود و خونی که جزء عضو گردیده شبیه و همرنگ عضو نمی شود.
مطلب ششم: قوه غاذیه هر عضوی به حسب نوع با قوه غاذیه عضو دیگر فرق می کند؛ یک غاذیه، انگشت را می پردازد و بدل ما یتحلل برای عضو انگشت را تأمین می کند و یکی دیگر، قلب و کبد و پا و ... را چون غاذیه ها با هم متفاوت اند. اما این اختلاف نوعی در غاذیه اعضا منافاتی با وحدت آن ها ندارد قوای غاذیه همه اعضا واحد است و وحدت آن ها هم با وحدت نفسی که همه را زیر پر خود گرفته یکی است وحدت قوا همان وحدت نفس است و نفس است که در همه این قوا ساری و جاری است هر چند غاذیه ها اختلاف نوعی داشته باشند.
تعریف قوه مولده: این قوه از زیادی هضم رابع - که در اعضا است – و از رطوبت اضافی اعضا، منی و نطفه ای می سازد که قوه انسان شدن را دارد و بتواند صورت انسانی بپذیرد.
هضم رابع: در قدیم بر این باور بودند که 4 هضم بر روی غذا صورت می گیرد؛
1-نخست در معده غذا هضم می شود
2-سپس در کبد غذا هضم می گردد
3-بعد در رگ ها
4-و بلآخره در خود اعضا برای چهارمین بار غذا هضم می شود.
تعریف قوه مصوره: کارش این است که به منی صورتی بدهد تا آماده پذیرش قوا و اعضا بشود.
تا این جا بحث در قوای مخدومه بود اما قوای خادمه نفس نباتی هم 4 تاست: جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه که خادم قوه غاذیه اند.
ملا صدرا می فرماید: وجود این قوای خوادم در برخی از اعضا با مشاهده معلوم می شود یعنی می شود آن را دید قوه جاذبه را در برخی از اعضا مانند معده و رحم می توان دید و در سایر اعضا هم با برهان و استدلال می توان وجود آن ها را ثابت کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo