< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق نیا

92/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان دیگری در جوهریت نفس
ملا صدرا می فرماید: از مباحث پیشین معلوم شد که نفس نباتی و نفس حیوانی جسم نیستند بلکه منطبع و حالّ در جسم می باشند نفس یا صورت نوعیه نباتی و حیوانی بنا بر نظر مشهور حکما جوهر می باشند جوهری که حالّ در جسم است و این مطلب در فصل 2 از باب دوم همین جلد از کتاب گذشت ما تجرد نفس حیوانی را هم ثابت کردیم البته تجرد برزخی یا مثالی نفس حیوانی را که تجردی غیر تام است. و اگر نفس حیوانی مجرد باشد جوهریت آن به طریق اولی ثابت می گردد زیرا امر مجرد نمی تواند عرض باشد و عرض هم یارای تجرد ندارد.
سپس ملا صدرا می فرماید: حیواناتی هستند که تنها قوه لامسه دارند و قوه خیال ندارند این دسته از حیوانات هم تجرد برزخی دارند حیواناتی مانند کرم که: بنا بر فاهمه و عرف دانشمندان قدیم: فقط لامسه دارند یا گیاهانی که نزدیک به حیوان می باشند و شباهاتی به آن دارند مانند نخل خرما که مانند حیوان زیر آب و جایی که اکسیژن نباش خفه می شود یا اگر سر آن را قطع کنند می میرد و... دارای نفس مجرد غیر تام می باشند اما تجرد مثالی و جوهریت نفس این دسته از جانداران چگونه ثابت می گردد؟
ملا صدرا می فرماید: دلیل جوهریت نفس ناطقه در در فصل 2 از باب اول گذشت در همین بحث مشایین هم به این مطلب اشاره شد که ذاتیت جوهر برای نفس برهانی است و نمی توان از آن کوتاه آمد. دلیل آن هم همان مقومیت نفس است برای جوهر نوعی است یا به تعبیر دیگر دلیل جوهریت نفس عبارت است از حالّ بودن نفس در در محلی که محتاج این حالّ است و اگر صورت جسمیه نبات در در جسم حلول نکند اصلا نوع نبات محقق نمی گردد نوع نبات و نوع حیوان جوهر است و لذا باید اجزلی آن نیز جوهر باشد همین دلیل را ملا صدرا به بیان دیگر تکرار می کند.
بیان دوم دلیل: مزاج و نفس و ترکیبی که این حیوان دارد و دارای قوه خیال نیست و بدون صورت نوعیه نبات و حیوان وجود و تحققی ندارد ترکیب نباتی که رشد و نمو و تغذیه دارد و ترکیبی که کیاهان نزدیک به حد حیوان مانند نخل دارا می باشند بدون نفس و صورت نوعیه نباتیه و حیوانیه هیچ تحقق و تحصلی ندارد و اگر صورت نوعیه زایل گردد این ترکیب از بین می رود.
سپس می افزاید: این که بسیاری گمان کرده اند که نطفه انسان و حیوان با همین صورت منویه که در حد ومانند صورت معدنیه است، با همان تحصل و وجود می یابد و بعد هم نفس به آن عارض می گردد و بعد مطلق عرض چه لازم و چه مفارق آن در تحقق معروض خود و وجود معروض نقشی ایفا نمی کند و تحقق معروض وابسته به عرض نیست و بسیاری پنداشته اند نطفه انسان بدون صورت منویه حصول پیدا می کند و نفس هم که عرض است نقشی در ایجاد معروض خود ایفا نمی کند، ملا صدرا در این باره می فرماید : این پندار غلط استو این ترکیب بدون جسمی که حیوان وارد بر آن شود سرپا نمی گردد.
اشکال: خواجه طوسی قبلا فرمود: در منی، علت اجتماع عناصر و اجزای منی و اصل وجود آن نفس پدر و مادر است و این نفس ابوین است که ماده منی را می سازد و وقتی استعداد دریافت صورت منویه را پیدا کردهمان حافظ و علت مُبقیه آن می شود.
جواب: بله آن صورت معدنی بود که تکامل و تزاید می یافت و به مرحله نفس تباتی و حیوانی و انسانی می رسید اما این گمان که خیلی ها گرفتارش شده اند غلط است موضوع و محل قریبی که نفس داردیعنی این جسم که نفس تعلق تصرفی و تدبیری در آن می کندف بدون نفس تحقق و وجود نمی یابد و اگر نفس از این موضوع قریب مفارقت کند و به محل بعید که جسم میت و مرده است پس از مفارقت نفس از بدن باقی می ماند آن ترکیب بعید به طور کلی نابود و مضمحل می گردد و بدن از هم می پاشد تنها معدود افرادی مانند شیخ صدوق بدن و پیکره مادی آن ها سالم می ماند و پس از مرگ از هم متلاشی نمی شود آقا علی مدرس در رساله رشاد می گوید: سالی در تهران باران سختی بارید و مقبره شیخ صدوق ویران گشت و جنازه شیخ ظاهر شد و با گذشت صدها سال هنوز پیکر ایشان سالم بود مردم تا مدت ها برای تماشای این امر خارق العاده به آن جا می رفتند من نیز رفتم آن را دیدم شیخ صدوق از مقربان بود و بعد از این ماجرا بود که آقا علی حکیم در کتاب بدایع الحکم نظر خاص خود در باره معاد را بیان کرد و اذعان داشت این بدن است که سراغ روح می رود.
آیت الله وحید می فرماید: در نجف بودیم که قبر شیخ طوسی ویران شد و جنازه ظاهر شد ایشان کفن سفیدی داشتند که حتی آن هم سالم مانده بود.
در توجیه این رخدادها مرحوم ملا صدرا می فرمایند: نفس یک خلیفه و جانشینی در بدن باقی می گذارد و با آن ترکیب بدن حفظ می گردد بیان کیفیت این استخلاف خالی از صعوبت نیست چون این خلیفه فعل نفس است و وقتی نفس از بدن مفارقت کرد فاعل این استخلاف ک نفس است موجود نمی باشد پس چطور استخلاف که فعلی بدون فاعل است انجام می گردد و اگر چنان چه استخلاف فعل نفس نباشد نمی توان جوهریت نفس را اثبات کرد نفس نمی تواند عرض باشد چون امکان ندارد که جوهر متقوم به عرض باشد.
ملا صدرا می فرماید: ما قبلا بیانی درباره کیفیت استخلاف نفس داشته ایم. در آن بیان، صدرا نفس را به بَنّا تشبیه کرد و بدن را به بِنا و ساختمان و علت باقی ماندن ساختمان را پس از ازبین رفتن بنّا یبوست عناصر و اجزایی دانست که در ساختمان به کار رفته است و فرمود: نفس علت قریب جسمی است که نفس به آن تعلق تصرفی دارد و سبب بقای بدن پس از نفس سبب دیگری است که به آن خلیفه نفس می گوینند.
مرحوم حاجی سبزواری می فرمایند: همین خلیفه نفس در بدن است که وجه صحت و قداست زیارت اهل قبور را شریعت است آن خلیفه سبب بقای بدن می باشد لذا می توان به زیارت مشاهد مشرفه رفت.
سپس ملا صدرا می فرمایدک آن چه باید حل شود اشکال دیگری است که بسیاری را به خود مشغول داشته است.
اشکال: این بیان شما در نفس نباتی قبول داریم که تا نفس نباتی وجود پیدا نکند این ماده و جسم نبات که خود جوهر است محقق نمی گردد اما این بیان را در باره نفس حیوانی قبول نداریم چون با نفس حیوانی که جوهر است جسم و ماده حیوانی را پدید می آورد و تمام شد پس از آن که نفس حیوانی بیاید بر آن جسم عارض می شود و نفس حیوانی عرض است.
حاجی سبزواری می گوید: وقتی جسم نباتی و جسم حیوانی یکی باشد نفس حیوانی به آن تعلق می گیردنه وقتی که جسم نفس نباتی و وحیوان به آن تعلق بگیرد یکی باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo