< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب ملاصدرا

إذا تقرر هذا فلنا في الجواب؛

     أن نختار في الترديد الأول الشق الأول و هو أن الوجود حقيقة الذات

قولك في الترديد الثاني؛ إما أن يكون ذلك الوجود ما يفهم من‌ لفظ الوجود إلى آخره ..

قلنا: نختار منه ما بإزاء ما يفهم من هذا اللفظ أعني حقيقة الوجود الخارجي الذي هذا المفهوم البديهي حكاية عنه فإن للوجود حقيقة عندنا في كل موجود كما أن للسواد حقيقة في كل أسود لكن في بعض الموجودات (یعنی در ممکنات) مخلوط بالنقائص و الأعدام و في بعضها ليس كذلك و كما أن السوادات متفاوتة في السوادية بعضها أقوى و أشد و بعضها أضعف و أنقص كذلك الموجودات بل الوجودات متفاوتة في الموجودية كمالا و نقصا.

     و لنا أيضا؛ أن نختار الشق الثاني من شقي الترديد الأول إلا أن هذا المفهوم الكلي و إن كان عرضيا بمعنى أنه ليس بحسب كونه مفهوما عنوانيا له وجود في الخارج حتى يكون عينا لشي‌ء لكنه حكاية عن نفس حقيقة الوجود القائم بذاته و صادق عليه بحيث يكون منشأ صدقه و مصداق حمله عليها نفس تلك الحقيقة لا شي‌ء آخر يقوم به كسائر العرضيات في صدقها على الأشياء فصدق هذا المفهوم على الوجود الخاص يشبه صدق الذاتيات من هذه الجهة[1]

فعلى هذا لا يرد علينا قولك؛ فصدق الوجود عليه لا يغنيه عن السبب لأنه إنما لم يكن يغنيه عن السبب لو كان؛

     موجوديته بسبب عروض هذا المعنى: که مفهوم وجود در ذهن پیدا شود

     أو قيام حصة من الوجود: که عرضی محمول من ضمیمه می بود

و ليس كذلك بل ذلك الوجود الخاص بذاته موجود كما أنه بذاته وجود سواء حمل عليه مفهوم الوجود و الموجود أو لم يحمل.و الذي ذهب جمهور الحكماء إلى أنه معدوم ليس هو الوجودات الخاصة بل هذا الأمر العام الذهني الذي يصدق على الآنيات و الخصوصيات الوجودية

 

ملاصدرا در ادامه می گوید:

وعرضی الشیئ غیر العرض    ذاک کالبیاض ذاک مثل الابیض

 

بیاض عرض است و ابیض عرضی است وآن که قابل حمل است عرضی است زیرا عرض بشرط لا است و قابل حمل نیست اما عرضی لابشرط وقابل خمل می باشد

شیئیت و امکان معقول ثانی فلسفی اند وهمان عرضی محمول من صمیمه است که حکیم سبزواری می گوید:

فمثل شیئیة او امکان    معقول ثان جاء بمعنی ثان

 

امکان از ذات ممکن انتزاع و بر خودش حمل می شود بدون این که چیزی از خارج بدان ضمیمه شود اما امکان و شیئیت ما به ازای ومصداق خارجی ندارند هر چند منشأ انتزاع خارجی دارند برخلاف مفهوم وجود که محمول عرضی من صمیمه است اما مابه ازای خارجی ومصداق خارجی هم دارد

جواب: ملاصدرا یکبار این فرض را اختیار می کند که؛ وجود ذات حق را تشکیل می دهد

ویکبار هم این فرض را که وجود برای حق عرضی است

    1. وجود ذاتی حق باشد: ملا صدرا منشأ اول را در جواب مطرح می کند اشکالی که بنابر این شق مطرح می کرد ریشه اش این بود که به حقیقت وجود خارجی توجه ندارد

    2. وجود عرضی برای حق باشد: که در جواب به منشأ دوم اشاره می کند یعنی از این که درست نفهمیده عرضی بودن وجود برای حقایق خارجیه به چه معنا است ولذا مستشکل را از این جهت توجه می دهد

در فرض اول که وجود ذاتی حق تعالی باشد در اشکال گفتند: مراد از وجود؛

     آیا مفهوم وجود است

     یا ماهیت است یعنی معنایی که غیر از لفظ وجود فهمیده می شود وواجب ممکن خواهد شد با ماهیت داشتن

در جواب می گوییم هیچ کدام بلکه مراد از وجود حقیقت آن است همان که ما به ازای مفهوم وجود و مصداق آن است ووجود مرآت و عنوان حاکی از آن است وحقیقت وجود خارجی است که ذات حق را تشکیل می دهد

تنظیر: در تذییل در سخن سید سند هم بیان شد که قبلا به بیاض تنظیر کردند و اینجا به سواد وقبلا گفت: چطور بیاض حقیقتی در خارج دارد که به خودش ابیض است وجسم به واسطه آن ابیض است حق تعالی هم ذاتش حقیقت وجود است که به خودش موجود است و ماهیت ها هم به واسطه او موجود می باشند

سواد اگر فرض شود بتواند قایم به ذات باشد نه که همیشه قایم به جسم باشد در این فرض سواد خود سواد اسود است اما در جایی که سواد همراه جسم و تکیه بر آن دارد در آنجا جسم به واسطه سواد اسود است همچنین سواد مشکک است در جایی شدید و در جای دیگر ضعیف است

حال حقیقت وجود که تنظیر به سواد شده هم مشکک است ودر جایی حقیقت وجود شدت و تأکد دارد و قایم به ذات است مثل حق تعالی که حقیقت وجود به خودش موجود است در یک جا هم حقیقت وجود ضعف دارد و قایم به ماهیت است وحد دارد وماهیت از آن انتزاع می شود که ممکن می شود اینجا ممکن به برکت وجود موجود می باشد

اما شق دوم: که وجود عرضی برای ذات حق باشد از این روی که مفهوم وجود در خارج ذات حق را تشکیل نمی دهد مستشکل گفت: لازم می آید وجود حق علت داشته باشد در جواب می گوییم:

     اگر این عرضی محمول من ضمیمه بود حق با شما بود

     اگر عرضی محمول من صمیمه واز قبیل امکان و شیئیت بود باز هم حق با شما بود

     اما هیچ کدام نیست بلکه از عرضی محمول من صمیمه است از قبیل انسانیت نسبت به انسان ومفهوم سواد نسبت به حقیقت سواد خارجی

مفهوم وجود وموجود عرضی برای ذات حق است زیرا ذات حق در خارج است؛

     اگر عرضی محمول من ضمیمه می بود یعنی در خارج وجودی عارض بر ذات حق می شد تا بتوان مفهوم وجود را بر ذات حق حمل کنیم در این صورت علت می خواست وعلتی باید وجود را بر ذات حق عارض می کرد

     یا اگر عرضی محمول من صمیمه از قبیل امکان و شیئیت بود یعنی محتاج حمل ما بود باز هم علت می خواست زیرا مفهوم وجود مثل امکان ما به ازای خارجی نداشت و قوامش مانند امکان وشیئیت به فرض ما بود باید کسی می بود تا مفهوم وجود را بر حق حمل می کرد تا وجود برای حق پیدا شود

     بلکه عرضی محمول من صمیمه است مانند انسانیت برای انسان یعنی این مفهوم وجود حقیقت وجود خارجی را نشان می دهد و از خود آن گرفته می شود بدون این که ضمیمه وعروضی در خارج باشد و بدون این که نیاز به تصور ما باشد زیرا خودش ما به ازای خارجی دارد حال چه باشیم یا نباشیم

پس حق در وجودش علت نمی خواهد ووابسته به تصور ما هم نمی باشد بلکه عرضی محمول من صمیمه است مانند انسانیت برای انسان وهیچ چیزی هم از خارج بر ذات حق تعالی هم عارض نمی شود که بگویی از کجا آمده است.


[1] . از این جهت شبیه است که آن انسان در خارج مصداق انسانیت است و حقیقت وجود خارجی هم مصداق مفهوم وجود است و از جهتی هم شبیه نیست که؛ مفهوم انسانیت برای انسان عرضی است اما باز می گویی: انسانیت از ذاتیات انسان است در این صورت چطور هم ذاتی است وهم عرضی؟ذاتی است به حمل اولی ذاتی: للشیئ غیر الکون فی الأعیان    کونٌ بنفسه لدی الاذهانعرضی است به حمل شایع صناعی که کیف نفسانی است و برای انسان عارض می شود وصورتی است که در ذهن انسان پیدا می شوداین درباره انسانیت انسان است ماهیت خود به ذهن می آید اما هیچگاه خارج منقلب به ذهن نمی شودمفهومه من اعرف الاشیاء    وکنهه فی غایة الخفاءحکیم سبزواری دو برهان اقامه کردند که وجود خارجی به ذهن نمی آید و خارج منقلب به ذهن نمی شود البته ماهیتی که در خارج است آنجا را رها کرده وبه ذهن می آید اما خود خارج هرگز به ذهن نمی آید لذا در انسان و انسانیت که منزل عوض می کند امکانش هست اما در مورد وجود و حقیقت آن امکان جا عوض کردن ندارند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo