< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقد وبررسی نظریه دوانی در توحید ذاتی

فظهر أن توهم العروض باطل و أن ما حسبناه عارضا مشتركا فهو في الواقع غير عارض بل أمر قائم بذاته و لتلك الأفراد نسبة إليه و ليس هناك شمسان و لا حديدان و أنت خبير بأن كون الوجود عارضا للماهيات‌ على ما هو المشهور الذي‌ ينساق إليه النظر الأول لا يصفو عن الكدورات المشوشة للأذهان السليمة لا سيما على ما تقرر عند المتأخرين من؛ «أن ثبوت شي‌ء لشي‌ء و عروضه له فرع ثبوت المثبت له في نفسه» إذ الكلام في الوجود المطلق[1] و ليس للماهية قبل الوجود المطلق وجود حتى يكون الاتصاف به فرعا على ذلك الوجود

و ما قاله بعضهم من أن الاتصاف بالوجود- أنما هو في الذهن لا يجديهم نفعا لأنه إذا نقل الكلام إلى الاتصاف بالوجود الذهني- لم يبق لهم مهرب و استثناء الوجود من المقدمة القائلة بالفرعية؛

     تحكم[2]

     على أن مشاهيرهم قدحوا في هذا الاستثناء[3] .

ثم قال: إن من البين أنه إذا كان الوجود وصفا للماهية و كان أثر الفاعل هو اتصاف الماهية بالوجود على ما تقرر و اشتهر بينهم لزم أن يكون الصادر عن الفاعل- هو ذلك الأمر النسبي و ظاهر أن النسبة فرع للمنتسبين فلا يصح كونها أول الصوادر إلى غير ذلك من الظلمات التي تعرض من القول بعروض الوجود للماهيات و على ما ذكرناه[4] لا يتوجه شي‌ء من الشبهات هذا نظري[5] في حقيقة ما ذهب إليه الحكماء.

[وجوه من البحث يرد عليه‌]

أقول: هذا النحرير و إن بالغ في بسط الكلام لتقرير المرام بحيث يقبله بل يستحسنه أكثر الأنام ممن أتى بعده لكن عندي أن هذا الكلام بطوله و بسطه لا يشفي العليل و لا يروي الغليل و لا يجدي مع صحة مقدماته نفعا في مسألة التوحيد كما سيظهر لك إن شاء الله تعالى و ذلك لوجوه من البحث يرد عليه-

الأول: أنا لا نسلم أن مأخذ الاشتقاق في الحداد هو الحديد كيف؟ و هو أمر جامد غير صالح لأن يشتق منه شي‌ء و كذا المُشمَّس.

الثاني: أن صدق المشتق على شي‌ء و إن لم يستلزم قيام مبدإ الاشتقاق به‌ كما مهّده[6] لكن يستلزم كون المبدإ متحققا فيه لا أقل‌

و ما ذكره من مثال الحداد و المشمس مما لا تعويل عليه؛

     لجواز أن يكون هذه الإطلاقات مجازية من باب التوسع- لجواز أن يكون مبدأ الاشتقاق مثل[7] التحدّد و التشمس أو الحديدية و الشمسية. لأن النسبة إليهما تكون مبدأ الاشتقاق بل هما بادعاء أن للحديد نحوا من الحصول في الصانع له كان المواظبة على استعمال الحديد و التشغل به صير الرجل ذا حصة من الحديد

     كيف؟ و صورة الحديد قائمة بذهنه‌ و الحديد و إن كان ممتنع القيام بغيره- في الوجود الخارجي لكن صورته مما تقوم بالذهن و كذا يجوز أن يكون إطلاق المشمس على الماء المتسخن من باب التوسع و یُتخيَّل أن فيه حصة من الشمس‌ كما صوّرناه

     و بالجملة؛ لا تقتنص الحقائق‌ من هذه الإطلاقات كما أفاده فكيف يُعوِّل (دوانی) عليها

 

در ادامه می گوید: معنای لفظ موجود آن نیست که از عرف عام ولغت برداشت می شود در لغت موجود به معانی؛ ذات ممکن و ماهیتی که؛

     ثبت له الوجود

     قام له الوجود

     عرض له الوجود

     متصفة بالوجود

دوانی می گوید: این معنای لفظ موجود از لغت و عرف عام درباره ممکن درست نمی باشد بلکه معنای لفظ موجود درباره ممکن "ماهیة منسوبة الی الوجود" است اگر معنای لفظ موجود را بر حسب لغت و عرف عام درباره ممکن اخذ کنیم دو اشکال وارد می شود؛

اشکال نخست: اگر به معنای «ماهیة ثبت له الوجود» باشد قاعده فرعیه در اینجا جاری می شود که،«ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مُثبَت له» یعنی ثبوت وجود برای ماهیت فرع ثبوت ماهیت می باشد در حالی که بحث ما در وجود اصل وخود ماهیت است نه در وجود چیزی برای ماهیت وماهیت بدون این وجود که اصل ماهیت است تحقق ووجودی ندارد تا این که وجود بخواهد برای او ثابت باشد

سخن فخر رازی: ایشان گوید: قاعده فرعیه به خود وجود تخصیص خورده است و وجود مستثنای این قاعده است یعنی ثبوت چیزی غیر از وجود برای ماهیت فرع ثبوت ماهیت است

جواب به فخر: این سخن فخر دو اشکال دارد؛

    1. این سخن تحکم و ادعای بدون دلیل است

    2. همان طور که دیگران به فخر اشکال کردند که احکام تخصیص بردار واستثنا بردار نیست.

اشکال دوم: اگر معنای لفظ موجود آن باشد که از لغت فهمیده می شود و یکی از 4 تعبیر فوق است در این صورت باید اثر واجب تعالی در مورد ممکن اتصاف ماهیت ممکن به وجود باشد لازمه اش این است که اثر جاعل در مورد ممکن یعنی آن چیزی که در مورد از واجب صادر می شود اتصاف ماهیت ممکن به وجود است در حالی که نمی تواند چنین باشد واز واجب اتصاف صادر نمی شود زیرا اتصاف نسبت بین دو چیزی است که ماهیت ممکن ووجود باشد ونسبت قایم به دو طرف نسبت است واگر نسبت تابع منتسبین است بنابرین نمی تواند این نسبت که اتصاف است اثری باشد که از واجب صادر شده باشد. بنابرین لفظ مشتقی که موجود باشد عبارت است از؛ «ماهیة منسوبة الی الوجود» انتساب به مبدأ اشتقاقی که وجود باشد

این تمام نظر محقق دوانی در باب توحید ذاتی واجب است

ملاصدرا بعد از بیان این نظریه می گوید: این نظریه مورد قبول بلکه مورد پسند بسیاری است اما این نظریه نمی تواند در باب توحید واجب مفید فایده باشد وبعد 10 اشکال بر نظریه ایشان وارد می کند؛

اشکال نخست بر دوانی: ما قبول نداریم که مبدأ اشتقاق در حداد ومشمس حدید و شمس باشد وذات ثبت له الاشتقاق نباشد ومعنایش انتساب به مبدأ اشتقاق باشد زیرا حدید وشمس جامد اند و ریشه فعل ندارند ومبدأ اشتقاق باید ریشه فعل داشته باشند

اشکال دوم بر دوانی: درست است که لازم نیست مبدأ اشتقاق قیام به مشتق داشته باشد اما یکی از دو چیز لازم است؛

    1. یا باید مبدأ اشتقاق قیام به مشتق داشته باشد

    2. یا باید مبدأ اشتقاق متحقق در مشتق باشد و در آن وجود داشته باشد

دوانی بر این باور است که لفظ موجود را که در ممکن به کار می بریم نه قیام به آن دارد و نه تحقق در ممکن دارد

در مورد موضوع که حمل بر موجود صدق می کند یا در ابیض که حمل بر بیاض می شود یا در حارّ که صدق بر حررات می کند مبدأ اشتقاق تحقق در مشتق دارد اما در مورد حداد و مشمس که نه قیام بر مشتق دارد ونه تحقق در آن به گفته محقق دوانی، باید گفت: در این دو مبدأ اشتقاق تحقق در مشتق دارد ولکن به حسب ادعا زیرا مبدأ اشتقاق در حداد حدید نیست بلکه مصدر جعلی تحدُّد یا حدیدیت است یا تشمس وشمسیت مبدأ اشتقاق است تحدُّد عبارت از این است که چیزی بنابر ادعا حدید باشد ما می گوییم: در حدّاد و مشمس مبدأ اشتقاق بنابر ادعا در مشتق تحقق دارد بدین صورت که آهنگر از این روی که شغلش سروکار با آهن است حصه و فردی از آهن برایش تحقق می یابد آب آفتاب خورده گویا فردی از شمس برایش تحقق یافته است

در ثانی: در حداد مبدأ اشتقاق قیام به مشتق دارد اما نه در خارج بلکه در ذهن زیرا آهنگر آهن را تصور می کند وصورت آهن به ذهن او قیام می یابد

در ثالث: خود دوانی گفت: حقایق فلسفی را نمی توان از اطلاقات عرفی و لغوی بدست آورد پس خودشان چطور در یک بحث سراغ مثال و لفظ ولغت رفته اند واز اطلاقات لفظی بهره برداری می کند؟

این ناقض سخن خودشان است.


[1] - وجود خود ماهیت.
[2] - ادعای بدون دلیلی است از فخر رازی.
[3] - احکام عقلیه استثناء بردار نیست.
[4] - معنای موجود در ممکنات این است که «ماهیة منسوبة الی الوجود».
[5] - محقق دوانی.
[6] - دوانی در مقدمه دوم خود گفت.
[7] - که مصدر جعلی و ساختگی می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo