< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

91/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیر آیۀ 79
 «كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُون» مائده/79
 جایگاه و تناسب آیه
 با این که در این آیه از حرف عطف استفاده نشده، به دو دلیل این آیه استمرار بحث قبل است. یکی ضمایر«كانُوا» و «لا يَتَناهَوْنَ» که به آیه قبل بر می گردد، ضمیر غایب یکی از عوامل پیوستگی است. دوم این که از نظر اسلوب(سبک سخن) لفظی با آیۀ قبل وحدت اسلوبی دارد. در آیۀ قبلی فرمود كانُوا يَعْتَدُون و در اینجا كانُوا لا يَتَناهَوْنَ. این اشتراک اسلوبی باعث اتصال به بحث است. اگر با حروف عطف وصل کنیم تعدد را پذیرفته ایم اما اگر بدون حرف عطف وصل شود اتحاد را می فهماند. پس عدم عطف، دو پیام دارد یا کمال الإتصال و یا کمال الإنقطاع. در اینجا نمی توان گفت عدم عطف، کمال انقطاع است زیرا دو عامل برای پیوست داریم ضمیر غایب و وحدت اسلوبی. پس کمال اتصال است یعنی عدم حرف عطف در این آیه برای این است که یک چیز است ولی تفاوت در رتبه است. وگر نه كانُوا لا يَتَناهَوْنَ بر كانُوا يَعْتَدُون تطابق دارد.
 گاهی که چند بحث را پشت سر هم قرار می دهیم یک فرایند است و گاهی در عرض هم قرار دارد. محل بحث در جایی است که فرایند است. فرایند یعنی مرحله مرحله و پشت سر هم و دارای چرخه. در آیۀ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا...» مائده/55 این سه بر هم عطف شده اما در طول هم اند. سه ولی در عرض هم نیست ما توحید در ولایت داریم اما تجلی آن این است که ولایت رسول خدا را بپذیم باز تجلی و تحقق پذیرش ولایت رسول خدا این است که ولایت اهل بیت را قبول کنیم اینها در طول هم اند مثل جاء زیدٌ فعمرٌو اول زید آمد سپس عمرو اما در جاء زید و عمرٌو در عرض هم هستند در آیات مورد بحث نیز یک فرایند را مطرح می کند.
  فرایند تحول یک جامعه
  اولین مطلبی که مطرح شده ملعون بودن بنی اسرائیل است (لُعِنَ الَّذينَ) که به خاطر کفرشان بود (كَفَرُوا) و کفر به خاطر عصیان (ذلِكَ بِما عَصَوْا) و آن نیز به واسطۀ اعتداء و تجاوز از حدود الهی(وَ كانُوا يَعْتَدُونَ) و این تجاوز به خاطر ترک نهی از منکر بود «كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ» چون نهی از منکر نمی کردند، در احکام الهی تصرف می نمودند مثلاً حجاب امری ضروری است عده ای رعایت نمی کنند دیگران هم به جای نهی از منکر در حکم الهی تصرف کرده آن را جایز می شمارند و این کار سبب عصیان شده و عصیان هم به کفر می انجامد کفری که باعث ملعون شدن می گردد. این یک فرایند است. چرا نهی از منکر نمی کنند؟ چون بدکردارند. انسان بد کردار نمی تواند امر به معروف کند علت بدکرداری آنها این است که ولایت غیر را پذیرفته اند که اگر بخواهیم این فرایند را از پایین به بالا تطبیق کنیم این است که اول غرب زدگی، بعد انسان از لحاظ فعل فردی دچار مشکل می شود و کم کم نهی ازمنکر اجتماعی از بین می رود که ثمره اش تجاوز از احکام و حدود الهی خواهد بود که منجر به انجام عصیان می شود آن نیز سبب کفر شده و کفر هم لعن را به دنبال دارد. سیر انحرافات اجتماعی این گونه است و احکام اجتماعی تابع اکثریت است. اگر اگثریت جامعۀ ما هم همین مسیر را طی کنند، ما نیز جزء معذبین خواهیم بود، اقلیت هم چون ساکت بوده اند مورد لعن و عذاب قرار می گیرند و برای مدتها یک امت از الطاف الهی محروم می شود. «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» رعد/11 خدا لطفی که در حق کسی کرد را از او نمی گیرد مگر خودش کاری کند که از وی گرفته شود.
  كانُوا لا يَتَناهَوْنَ: هرگاه کان بر سر فعل درآید استمرار را می رساند یعنی سیره مستمره آنها این بود که نهی از منکر نمی کردند. لغزشهای گسسته با مستمر متفاوت است. لغزشهای مستمر سرنوشت سازاست و جامعه را به آتش می کشد. اگر کسی در خلوت گناه کند، فقط خود را آتش زده اما اگر مرتکب گناه علنی شود جامعه را به آتش می کشد، حقوق دیگران را ضایع می کند، آسیب آن دامن گیر شده و خدا هم در همین دنیا وارد صحنه می شود. در اینجا ترک نهی از منکر استمرار داشته است.
 تقدم امر به معروف بر نهی از منکر در مقام اجرا
 امر به معروف هم در قرآن بر نهی ازمنکر مقدم ذکر شده و هم در مقام اجرا باید این گونه باشد. اینها دو فریضه و دو فرع از فروع دین است. چون امر به معروفی در کار نبوده منکرات انجام شده در صورتی که اگر امر به معروف اجرا شود منکری نخواهد بود. ما اول امر به معروف را ترک کرده ایم و آنگاه دچار منکرات شدیم. امر به معروف و نهی از منکر یک فریضه در عرض سایر فرایض نیست بلکه اُم الفرائض و ضامن و پشتوانۀ اجرایی تمام فرائض است.
 كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ: مادۀ یتناهون نهی است و هیأت آن باب تفاعل. نهی یعنی بازداشتن و منع کردن، نهایت، پایان کار و آخر خط. اما این ماده وقتی به به بابهای دیگر مثل تفاعل می رود، با حفظ معنای لغوی بر معنای آن افزوده می شود. مثلاً در آیۀ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»توبه/71 که از آیات محوری و اساسی امر به معروف و نهی از منکر است زیرساخت ها و برکات این دو اصل بازگو شده است.
 امر به معروف و نهی از منکر وظیفۀ مردان و زنان مؤمن
  یکی از مقدمات امر به معروف و نهی از منکر ایمان است وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ. مسألۀ امر به معروف و نهی از منکر از مسائل داخلی نظام اسلامی می باشد اما هدایت و ضلالت برای خارج از مرز اسلام است. کافر و مشرک را هدایت می کنیم اما کسی که در چارچوب نظام اسلامی قرار دارد را از طریق امر و نهی ملتزم می کنیم. نکته دیگری که از «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ» استفاده می شود این است که برای اجرای این دو اصل دو تیم لازم است، مردان مؤمن و زنان مؤمنه. خانمها باید خانمها را نهی از منکر کنند. این که رهبری عزیز فرمودند برای مسألۀ حجاب، خود خانمها باید وارد صحنه شوند، پشتوانه اش همین آیه است. بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ در امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر ایمان ولایت لازم است.
 ولایت متقابل مؤمنان، پشتوانۀ امر به معروف و نهی از منکر
 ولایت در قرآن دو گونه است: ولایت طولی(ازبالا به پایین) و ولایت متقابل مؤمنان بر یکدیگر. در این آیه قسم دوم است. به برکت ایمان مؤمنان بر همدیگر ولایت پیدا می کنند متقابل بودن این ولایت از کلمۀ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ فهمیده می شود. بعض نکره است و قابل صدق بر همه است. کسی که منکری انجام می دهد دیگری که او را نهی می کند بر او ولایت دارد اما اگر همین ناهی منکری انجام دهد دیگری می شود ولی او. اما ولایت خدا و رسول و اهل بیت علیهم السلام یک طرفه است و فقط آنها بر ما ولایت دارند. امرکردن متفرع بر ولایت است بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ. در ولایت چهار حیثیت متراکم وجود دارد :
  1. قرب
  2. محبت
  3. نصرت
  4. سرپرستی
  ما نمی توانیم از روی بغض، امر به معروف کنیم. قرابت لازم است، اول باید صمیمی باشیم آنگاه از این ارتباط برای امر و نهی استفاده کنیم. وقتی بیگانه باشد امر و نهیش اثری ندارد. ولایت مترتب بر این عناصر است. امر به معروف، نصرتِ ارادۀ آن شخص است. چون امر از بالا به پایین است برای امر به معروف یک فوقیتی لازم است که از طریق همین ولایتی که خدا به مؤمنان داده اعمال می شود.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo