< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

91/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیر آیات 74- 75
 «أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ *مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون» مائده/74-75
 تفاوت توبه با استغفار
 با توجه به این که در برخی آیات، توبه و استغفار با «ثُمّ» که تراخی را می رساند بر هم عطف شده اینها نمی تواند یک چیز باشد بلکه دو مرحله را می رساند. توبه، تغییر در جهت، بر گشتن و عوض کردن رویکرد و تغییر جهت گیری است؛ اما گام برداشتن در این جهت جدید توان می خواهد که با استغفار به دست می آید. استغفار توان بعد از برگشتن و ایجاد ظرفیت برای حرکت جدید است. «استغفار» توسعۀ ظرفیت برای فعلیت و حرکت جدید و رو به رشد است. از این رو برای رشد کردن نیاز به استغفار داریم هر چند به لطف خدا گناهی هم مرتکب نشده باشیم. به همین جهت است که بهترین ذکر ها در ماه رمضان استغفار است که مقدمۀ جلب رحمت پروردگار است. در هنگام نزول باران اگر ظرفی را وارونه بگذاریم آب در آن جمع نمی شود، برگرداندن ظرف توبه است. اما اگر ظرفی کثیف باشد، تمیز کردن آن استغفار است. کلمات «غفور» و «رحیم» در قرآن حدود 51 مرتبه ذکرشده که به جز دو مورد در سایر موارد غفور بر رحیم مقدم شده که می رساند استغفار (بعد از توبه) و قبل از دریافت رحمت است. استغفار یعنی طلب توسعۀ ظرف وجود برای دریافت رحمت گسترده تر پروردگار.
  «أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»: با این که چهار برهان بر اثبات توحید در الوهیت بیان شده (آیات72و73) اما چرا اینها بر نمی گردند و استغفار نمی کنند؟ (بر طبق سیاق، «استغفار» یعنی درخواست توفیق فهم توحید) و حال آن که «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» غفور و رحیم هر دو صفت مشبهه است که کثرت و ثبوت را می رساند. برخورد خدا با اینها این است که غفور و رحیم است.
 توبۀ اعتقادی
  توبه و استغفار گاهی عملی است و گاه اعتقادی. اگر انسان فسق و فجوری مرتکب شود و از این عمل توبه کند و برای جبران عمل استغفار کند، آن را توبه و استغفار عملی گویند. اما توبۀ اعتقادی از بینش غلط است. در این آیه هم از آنجا که آیات قبل و بعد و فضای بحث فضای اعتقادیست مراد از توبه نیز توبه اعتقادی خواهد بود. دلیل ما بر اعتقادی بودن این توبه و استغفار، آیۀ بعد است که مجدداً به همان بحث قبل بر می گردد «مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ...» مائده/ 75 در آیۀ 74 حالت عدم توبه و استغفار نکردن آنها را با غفور و رحیم بودن خدا مقایسه کرد در این آیه باز می فرماید ببین ما چه می کنیم آنها چه می کنند: «انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون»
 آیۀ 75: «مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون»
 استدلال بر نفی الوهیت عیسی(ع)
 در این آیه 4 استدلال بر نفی الوهیت عیسی(ع) به زبان ساده اقامه شده است:
  1. با توجه به الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ، پسر مریم بودن مسیح با الله بودن او تناقض دارد.
  2. رسول بودن عیسی، مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ می فهماند که او پیام رسان یک نفر دیگر است. رسول، مستقلاً جایگاهی ندارد بلکه سفیرِ دیگری است.
  3. أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ مادرش صدّیق است. صَدوق یعنی بسیار راستگو اما صِدّیق یعنی تصدیق کننده، او ربوبیت الله را تصدیق می کند «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ ... وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ» تحریم/12 خودش ایمان آوردنده به ربوبیت الله است و آن را تصدیق می کند.
  4. كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ، عیسی و مادرش غذا می خورند خدایی که غذا بخورد خدا نیست چون قبل از غذا گرسنه است، نیاز دارد بعد از غذا هم نیاز به دفع دارد. این چه خداییست که از دو طرف محتاج است.
  مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ: ما نافیه،و «إلا» مفید حصر است یعنی مسیح پسر مریم فقط سفیر است. قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ: اگر شما قائل به اله بودن مسیح هستید پس پیامبران قبل از او هم باید اله می بودند. اگر بگویند او پدر نداشته، حضرت آدم(ع) که مادر هم نداشته به الوهیت سزاوارتر است[ با این وجود هیچ کس ادعای الوهیت آدم(ع) را مطرح نکره است.]
 كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ: کان + فعل مضارع استمرار در گذشته را می رساند. طعام به غذای پخته گفته می شود.
 «انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُون»: در این جا خدا رو به پیامبر ما می کند که یک نگاه بیانداز ببین ما چگونه نشانه های دال بر توحید در الوهیت را تبیین می کنیم (تبیین یعنی بیان فروعات) ثُمَّ انْظُرْ باز درادامه نگاه کن ببین «أَنَّى يُؤْفَكُون» أنیّ مثل کیف است به معنای چگونه، ولی استبعاد را هم می رساند. يُؤْفَكُون: إفک [1] یعنی جعل و دروغ. دراینجا به صورت مضارع مجهول به کار رفته. قرآن درباره منافقان نیز می فرماید: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ » منافقون/4 ببین اینها چگونه عوض شدند و واژگون گشتند. اینها خودشان واژگون شدند.


[1] . «إفک» : دگرگون کردن و برگرداندن چیزی از صورت شایسته و بایستۀ آن، ازاین رو بر دروغ اطلاق می شود، زیرا ازحق و واقع برگدانده شده است.(التحقیق فی کلمات القرآن، ج1، ص 109)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo