< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

89/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

آخرین نکته ای که در جلسه قبل درباره آن صحبت شد درباره اسامی سوره مبارکه مائده بود. بحث در این بود که آیا اسامی سوره ها توقیفی است یا اینکه اسامی آنها از نوع وضع تعیینی است یعنی بر اثر کثرت استعمال علم شده نه اینکه نام سوره از جانب خدا نامگذاری شده باشد. منظور از توقیفی بودن این است که آیا الهی است یا بشری؟ که اگر الهی باشد نمی شود در آن تغییری ایجاد کرد. ولی اگر بشری باشد در حد خودش احترام دارد. ولی گاهی اوقات افراد کلمه توقیفی را بکار می برند به این معنا که گرچه بشری است ولی دیگه دستکاری نکنیم. مثلاً نگارش قرآن کریم که الهی نیست ولی اصطلاح توقیفی بودن را برای رسم الخط آن هم بکار می برند یعنی شما این رسم الخط را عوض و اصلاح نکنید. این به این معنا نیست که الهی است بلکه به این معناست که دستکاری نشود. و اونی که برای ما سرنوشت ساز است این است که نام سوره را خدا تعیین کرده باشد و پیامبر آن را ابلاغ کرده باشد و نامگذاری وحیانی باشد. من این را نفی می کنم اما اینکه نامهای سوره ها توقیفی به این معنا باشد که دیگر سوره بقره هست نام آنرا چیز دیگر نیاوریم و عوض نکنیم. اگر مقصود این باشد شاید بشود آدم بپدیرد که تا جایی که می شود دست به ترکیب ظاهر قرآن نزنیم بهتر است. اگر با صلاحدید پیامبر باشد یعنی یکبار پیامبر مطلبی را تاسیس می کند و گاهی تایید می کند که این دو با هم فرق می کند. تاسیس توقیفی است. امضا و تایید یعنی مانعی ندارد. مثلاً در معاملات اینجوری ایت که عمدتا امضایی است. ولی عبادات تاسیسی است. از موضوع تا محمول و شرایط و حکمش همه را شارع مشخص می کند.پس صلاحدید یعنی تایید ضمنی پیامبر. بیشتر سوره ها یک نام دارد و بعضی دو یا چند نام و این نامگذاری ها در زمان اعراب با کوچکترین مناسبتی صورت می گرفت.

تا به الان یک جلسه درباره روش کار عرض کردیم و گفتیم ما در اینمرحله در خدمت سوره مبارکه مائده خواهیم بود در قالب تفسیر مقارن و اینکه تفسیر چیست؟ مقارن چیست و روش کار و فایده کار چیست عرض کردیم. تفسیر مقارن انسان را مفسر می کند چون نقد و بررسی دلایل مفسران است آن هم از دو فریقین، شیعه و سنی که نظرات هر دو بررسی می شود و خصوصاً که داور این مقایسه هم خود قرآن باشد یعنی هر وقت ما اختلاف پیدا کردیم در اقوال شیعه و سنی میزان قرآن است که کدام با قرآن هماهنگ است. این تعریف شریف المیزان مه اسمش المیزان شده است یکبار معنی اصطلاحی است و یکبار معنی لغوی. اول علامه طباطبایی لغوی مقصودشان بوده بعداً معنای اصطلاحی شده است که الان می گوییم منظور از میزان تفسیر المیزان است. وگرنه دفعه اول علامه طباطبایی مقصودشان لغوی بوده یعنی میزان و شاخص در تفسیر قرآن است.حالا اگر از علامه بپرسیم که این میزان در تفسیر قرآن چیست؟ خواهند فرمود: القرآن میزان فی تفسیر القرآن. و طبق نظریه ایشان تفسیر قرآن به قرآن است. یعنی اگر هم خواستیم قران را تفسیر کنیم باز هم به شاخص نیاز داریم که شاخصش خودش است. تفسیر متن به متن. این شیوه توانایی تفسیر کردن را در انسان ایجاد می کند و تفسیر استدلالی است. و تفسیر اجتهادی و لذا مقطعش خارج است. ما تا نتوانیم در درسها و بحث ها کاملاً مبرهن و مدلل بحث ها را دنبال کنیم نمی توانیم ادعای گذراندن خارج تفسیر را داشته باشیم. شاید گفته شود که همه ما که نمی خواهیم مفسر شویم و رشته هایمان تفسیر نیست؛ بالاخره جزء ضمیمه های بحث است و این تا اجتهاد مشترک است یعنی اگر کسی بخواهد فقیه شود اجتهاد در قرآن هم حتماً لازم است الا اینکه علاوه بر اجتهاد در قرآن، اجتهاد در روایات هم نیاز است و اجتهاد عقلی هم نیاز است و زمانی که هر سه با هم شد میشود فقیه. پس عقل مشترک اجتهاد در قرآن است لذا این شیوه کار بدرد درسهای حوزوی خارج هم می خورد یعنی توانایی اجتهاد ما را افزایش می دهد.

جلسه دوم در رابطه با نام گذاری سوره ها صحبت شد که آخرین عنوان که بنده عرض کردم بعد از مائده این بود که بهتر است که سوره را سوره ولایت بنامیم. گرچه که سوره عهد و میثاق هم هست و نامهای متعدد برایش ذکر شده است ولی انتخاب نام ولایت که به غرض سوره نظارت دارد عامل نجات امت و قرآن در زمان بعد از رسول خدا است. اما در این جلسه در خدمت دو بخش از سوره مبارکه مائده هستیم.

درباره بسم الله یکبار باید مفصل بحثش را داشته باشیم که 113 جای دیگر قرآن تکلیفش روشن است. اولین نکته ای که در مورد بسم الله داریم این است که متعلق بسم الله چیست؟ شما اگر به تفاسیر مراجعه کنبد خصوصاً در سوره حمد متعلش را مفسران اشاره می کنند. اما بنده به اختصار با مطالعه ای که داشتم عرض می کنم که بین متعلق بسم الله سوره حمد و دیگر سوره ها هم اشتراکات وجود دارد و هم افتراق. در اینکه متعلق از فعل قرائت است مشترک هستند یعنی همه سوره های قرآن متعلقش قرائت است. اما تفاوتش در چیست؟ در مورد سوره حمد باید بگوییم نقرءُ بسم الله الرحمن الرحیم ولی در مورد سوره های دیگر باید بگوییم اقراء بسم الله الرحمن الرحیم، چرا؟ چون سوره حمد سخن خداست از زبان عبد با خدا، گرچه خود خدا یادمان داده است. حالا یک فرد است یا متکلم مع الغیر؟ می گوییم متکلم مع الغیر بدلیل نعبُدُ، نستعینُ، اهدنا که متکلم مع الغیر هستند. پس متعلق بسم الله هم متکلم مع الغیر است. اما سوره های دیگر قرآن، به نظر بنده هر 113 مورد دیگر متعلقش إقراء است. چرا؟ چون آنها سخن خداوند با ماست. این را باید توجه داشته باشیم وگرنه در نمازها این دقت را به خرج ندهیم همه چی قاطی می شود مثلاً اگر بخواهیم سوره کوثر رادر نمازمان بخوانیم تا زمانی که به ایاک هستیم و می گوییم ایاک نعبد و ... و بعد سوره کوثر را می خوانیم قضیه برعکس می شود. چون در دومی خدا با من حرف می زند. و لذا بهتر و ادب است که بین سوره حمد و بعدش فاصله بیفتد. و مثلاً در سوره توحید من دارم از جانب پروردگار با جان خودم حرف می زنم. سوره حمد قسمت اولش ستایش است و قسمت دوم آن نیایش. پس این دلیل نقرء و اقرأ است. و ما با دلیل حرف می زنیم. و با دلیل کار کردن تقواست. دلیل بنده بر اینکه متعلق قرائت باشد قرآن است. در یک جای قرآن متعلق ذکر شده است و ما چون مدل تفسیر، تفسیر متن به متن است و میزان تفسیر، قرآن است با خاطر جمعی می گویید اقراء. شما خواهید فرمود حذف متعلق، مفید عموم است. می گویم در میان آن مواردی که ما می توانیم در تقدیر بگیریم این اولویت دارد و نمی خواهیم بگوییم که بقیه اش نه چرا؟ چون یکبار ذکر شده است.پس حداقل این اولویت را باید بپذیریم. پس اگر بگوییم نقرأ با یک شاهد قرآنی گفته ایم ولی اگر چیز دیگر بگوییم شاهدی نداریم و این ترجیح یک قول در میان اقوال دیگر است.اما اگر بگویم منحصراً این است و بقیه باطل است درست نیست. پس در سوره مائده هم إقرا است چون سخن خداوند با من است.

یک نکته دیگر اینکه آیا بسم الله آیه است یا نیست؟ آن آیه نیست لذا امام صادق(ع) در حدیث شریفی می فرمایند: بزرگترین آیه ای که سرقت شده است بسم الله است. این را از قرآن دور کردند یعنی اهل سنت آن را به شمار نیاوردند و نه آن را به حساب آیات دیگر یکسان حساب کرده اند.آیا این یک آیه مستقل است یا نه وابسته است؟ توضیح مطلب اینکه اولاً مراد از آیه چیست؟ اگر مراد شمارگان است که خیلی مهم است که آیا شماره بخورد یا نخورد؟ اما اگر مراد از آیه حقیقت آیه و نشانه بودن است که مهمترین آیه قرآن بسم الله است بگونه ای که در حدیثی از حضرت علی (ع) نقل شده است می فرماید: همه قرآن در سوره حمد و همه حمد در بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه شده است. این نشان دهنده عظمت آن است.همسو با فرمایش امام صادق(ع). پس در اینکه یک آیه مستقل است روشن است و در اینکه شماره خورده در خود سوره حمد بسم الله شماره خورده اما در سوره های دیگر شماره نخورده. همین که در سوره حمد شماره خورده نشان می دهد که مستقل است اگر قرار بود وابسته باشد در حمد هم شماره نمی خورد. ما در این مباحث خیلی متاثر از اهل سنت هستیم و اینها را ما باید با پژوهش بپذیریم. پس آیه اسن و بزرگترین آیه قرآن کریم است و 114 بار هم نازل شده است و وحیانی است. من پیشنهاد داده ام که نام سوره را در حاشیه ببرند که تداعی وحیانی نشود.

نکته سوم: بحث سر این است که این به اسم هست یا بسم است؟ در سوره مبارکه اقرأ داریم اقراء بسم ربک الذی خلق. دلی با بسم الله الرحمن الرحیم بدون الف است. بعضی گفته اند الف باعث کشیده شدن شده است و آنجه ایستاده و اینجا خوابیده است. قبل از سین می خواسته باشد و اینجه بعد از سین است و .. خب اینها توضیح است یا توجیه؟ یا این است که همان طور که استاد معرفت اشاره داشتند اینها از مباحث رسم الخطی قرآن کریم استکه با یک سیک واحد ننوشته که اگر بناست از لحاظ رسم الخط با الف باشد پس همه جا با الف باشد و اگر بدون الف باشد همه جا بدون الف باشد. این اختلافات نگارشی را بخاطر اینکه نباید دستکاری شود واژه رسم الخط برایش انتخاب شده است که این رسم الخط را دست نزنیم. معیار قرائت قرآن کریم است نه خط قرآن ولی همین الان اهل سنت عقیده دارند که خود خط قرآن هم توقیفی است. آقای رشاد خلیفه که ادعای اعجاز عددی قرآن داشت، بعدا هم به مشکل افتاد، ایشان در سوره هایی که حروف مقطعه دارد برای اینکه اثبات کند که مثلاً سوره بقره که الم است الفش بیشترین الف، لامش از لحاظ لامها بیشتر و باز میمش نیز همین طور است. یعنی می خواهد بگوید سه حرف در اینجا از لحاظ آمار بیشترین آمار را دارد و شاهدش هم سوره قاف است. می گوید شما سوره قاف را نگاه کنید، خط به خط قاف تکرار شده است. آن را مبنا قرار داده و بقیه سوره های قرآن هم بر این اساس حروف مقطعه را پر کاربرد دانسته است.وقتی ما دقت کردیم دیدیم ایشان غلط های رسم الخطی را هم به حساب آورده اند. و احتجاج کرده است به اینکه اگر ما این را به شماره درمی آوریم و رسم الخط را به حساب می آوریم حکایت از توقیفی بودن رسم الخط است. و همه را براساس مضرب 19 حساب کرده است و می دانید که عدد 19 در بهایی ها عددی است که حساسیت زیاد است. پس بسم از لحاظ قرائت معیار است نه رسم الخط و نباید وقتمان را صرف اینکه این الف اضافه است یا چسبیده و ... کرد. اما اگر ما نگارش را توقیفی و وحیانی بدانیم،آن وقت باید تکلیف روشن شود و بین بسم و به اسم فرق بگذاریم.

نکته چهارم: آیا بسم الله که اسم است از وصف است یا سموم؟ یعنی آیا این ناقص است یا مثال؟ اگر وصف باشد جمعش اوصاف می شود و اگر سموم باشد جمعش اسماء می شود. از روی جمعش تشخیص می دهیم که ماده اش وصف نیست. خواهید گفت حالا چه چیری باعث شده که از وصف استفاده کنیم؟ وصف یعنی علامت.متوصفین یعنی علامت شناسان. باستان شناسان را متوصفین می گویند. چون اسم علامت است برای مسما لذا از لحاظ محتوایی اینها سراغ وصف رفته اند. اما بعه نظر می رسد که این طریق وارونه است در کشف معنای لفظ. ما از روی معنا لفظ را نمی شناسیم بلکه از روی لفظ است که معنا را می شناسیم و معانی از الفاظ می جوشد نه اینکه الفاظ از معانی. یک منطق است که بر اساس آن الفاظ قران قالب های تهی از معنا هستند و هرکسی با توجه به برداشتش در آن معنا می ریزد. دلالت لفظ بر معنا مهم است. پس لذا ما در اینجا از روی معنای وصف که بسم از ماده وصف است کار صحیحی نیست. و با بررسی می فهمیم که وصف نیست و رفعت است یعنی جایی که برجسته است. مانند اینکه هنوز به شهری نرسیدیم ولی گنبد امامزاده ای در آن نمایان است. حالا در قرآن هم همین طور است در اولش رفعت است که بسم الله است و اگر رفعت نباشد که برجسته بودن را نشان نمی دهد.

نکته پنجم: آیا الله اسم جامد است یا مشتق؟ مرحوم آقا مصطفی خمینی در کتاب التفسیر القرآن الکریم نظرشان این است که الله جامد است. اما دیگران می گویند مشتق است. ایشان چندین استدلال برای جامد بودنش دارد که یکی از آنها این است که چطور می شود نام خدا که ذات واجب الوجود است مشتق از دیگری باشد؟ مگر خدا مشتق از کیست که اسمش مشتق باشد. پس همانطور که ذاتش مشتق از چیزی نیست نامش هم مشتق از چیزی نیست.

نکته ششم: درباره الرحمن الرحیم است. فرق ایندو اینکه الرحمن مقابلش علم است و ما از روی مقابلش تشخیص می دهیم. پس الرحمن مقابلش می شود علم الرحمن اما رحیم مقابلش می شود غضب که اینها با هم خیلی فرق می کند. یکی رحمت و عدم رحمت و یکی مهربانی و غضب. من تحقیقی داشتم قدیم و حدود 19 ترجمه متفاوت از بسم الله درآوردم. یکی از ترجمه های جالب مربوط به حافظ است که به نام خداوند عطا بخش خطاپوش. الرحمن را عطابخش و الرحیم را خطاپوش. در جمع بندی امتیاز آورد به نام خداوند بخشنده مهربان. اصلاً ماده الرحمن با الرحیم متفاوت است. پشتوانه کار ما کاری است که مرحوم نراقی انجام داده است. ایشان بررسی کردند که اصلاً ماده الرحمن با الرحیم متفاوت است. رحیم از رَحُ مَ است. رحمان از رحیم است.

نکته هفتم: در معناشناسی وقتی می خواهیم معنای واژه ای را بدست بیاوریم مثل کامپیوتر است که باید وارد فایل بشوی. اولین بار که فایل را باز می کنیم این پنجره مسبوق به چیزی نیست. بسم الله الرحمن الرحیم اولین پنجره ایست که باز می شود. وقتی واردش می شوی وارد فایل بسم می شوی و بعد فایل الله و بعد رحیم و ... این تشبیه از لحاظ معنا شناسی ما باید به سابقه لفظ قبل توجه داشته باشیم. کجا ثمره خودش را نشان میدهد؟ در سوره حمد. در این سوره یک الرحمن الرحیم داریم که وصف الله است و یک الرحمن الرحیم که وصف رب العالمین است. او می خواهد بگوید که این الله الرحمن الرحیم است اما بعد در سوره می گوید ربوبیتش رحمن و رحیم است. و حد و حدود اینها با هم فرق می کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo