< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

99/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاهیم/مفهوم شرط

خلاصه بحث سابق دو تفصیل در کلام مرحوم بروجردی مطرح شد در ارتباط با مفهوم شرطتفصیل دوم این بود که جمله شرطیه برای ثبوت محمول برای موضوع باشد و نقش شرط بیان موضوع است که در مثل این موارد قضیه شرطیه مثل قضیه حملیه است که جمله حملیه در ساختار جمله شرطیه است و مفهوم ندارد اما جملات شرطیه ای که علاوه بر موضوع و محمول شرط وجود دارد در این صورت از جمله شرطیه مفهوم مستفاد است چون با توجه به این که موضوع ثابتی وجود دارد و برای حکم شرطی وجود دارد تعلیق مستفاد است. در مثال گفته شد الماء اذا بلغ قدر کر لم ینجسه شئ موضوع ماء است محمول لم ینجسه شئ است و شرط اذا بلغ قدر کر است و جمله صرفا برای بیان موضوع نیست بلکه شرط زائد و علاوه بر موضوع است ایشان فرمودند عقلا بنائی دارند مبتنی بر این که هر قیدی در کلام باید دارای معنی باشد و بناء دیگری نیز عرف عقلا دارند که هر عنوان مذکور با همان خصوصیت قید است نه عنوان جامع و کلی تر و با انضمام این دو مبنی در این عبارت افاده مفهوم می شود.نکتهبه ذهن می آید مرحوم بروجردی جمود بر شکل و صیاغ عبارت در مثال ندارند بلکه اگر گفته شود اذا بلغ الماء قدر کر لم ینجسه شئ نیز افاده مفهوم می کند و فرقی نمی کند با الماء اذا بلغ قدر کر لم ینجسه شئ که مثال ایشان بود گرچه افاده مفهوم در مثال دوم روشن تر است .به نظر ما تفصیل ایشان تفصیل خوبی در مساله است و تفاوت است بین آنجا که جمله شرطیه به کار رود برای بیان موضوع و بین آن جا که علاوه بر موضوع و محمول شرطی بیان شود البته در بیان مختار توضیح بیشتری خواهیم داد و در ارتباط با مدلول تصوری و تصدیقی مرتبط با این بحث توضیح خواهیم داد.تفصیل دوم در مفهوم شرطهرگاه شرط بعد از جزاء بیاید قرینه بر این است که گوینده در مقام تحدید و بیان حد و مرز حکم است و مفهوم مستفاد است مثل "اکرم زیدا ان جاءک "اما اگر ابتدا شرط بیاید و بعد جزاء ذکر شود مثل ان جاءک زید فاکرمه در مقام تحدید نیست الا با وجود قرینه .نظائری در روایات وجود دارد که بعضی از فقهاء به این تفصیل توجه داشته اند البته تصریح ندارند مثل صحیحه محمد بن مسلم :

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ آنِيَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَقَالَ لَا تَأْكُلُوا فِي آنِيَتِهِمْ إِذَا كَانُوا يَأْكُلُونَ فِيهِ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ.[1]

حضرت نهی می کنند از خوردن در ظروف اهل کتاب در صورتی که در آن میتة ،دم و لحم خنزیر می خورند. مرحوم صدر از این روایت استفاده کرده اند که مفهوم روایت دلالت دارد بر طهارت ذاتی اهل کتاب چون نهی در فرض خوردن میته در ظرف است مفهوم این است که اگر میته نمی خورند خوردن از این ظروف اشکالی ندارد بنابر این با وجود استفاده اهل کتاب و سرایت رطوبت به این ظروف به جهت استعمال کثیر اگر نجاست ذاتی داشتند حتما خوردن از ظروف مطلقا مجاز نبود .در برابر گفته شده اگر شرط عقیب جزاء بیاید مفهوم ندارد

چنانچه آیه شریفه ﴿لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا﴾ شاهد است که اگر شرط عقیب جزاء بیاید مفهوم ندارد چون مفهوم این می شود که اگر دختران شما اراده عفاف داشتند اکراه بر بغی کنید و روشن است عدم افاده چنین معنایی.

طبق این بیان این آیه شریفه علاوه بر این که کل مفهوم شرط را به چالش می کشد در فرض تعقب شرط نیز دلالت دارد بر عدم افاده مفهوم اشکالاگر از یک جمله شرطیه افاده مفهوم نشود نمی شود گفت تمام جملات شرطیه مفهوم ندرند چون ممکن است دلالت بر مفهوم نکند بالقرینه کما این که جملاتی که بالقرینه مفهوم دارند دلالت نمی کند تمام جملات مفهوم دارند الا این که هیچ قرینه ای بر مفهوم وجود نداشته باشد و دلالت بر مفهوم صرفا بر اساس به تبادر از ادات شرط اطلاق شرط و جزاء و ساختار جمله باشد که در این صورت دلالت چنین جمله شرطیه ای دلالت دارد بر مفهوم شرط در تمام جملات شرطیه.بنابر این در این آیه شریفه چون از خارج می دانیم وادار کردن قبیح است و از خود جمله مستفاد نیست لذا عدم دلالت بر مفهوم به جهت قرینه خارجیه است و موجب نفی دلالت جمله شرطیه بر مفهوم نمی شود. نظرعلامه طباطبایی و محقق حایری در ارتباط با آیه شریفه لا تکرهوا فتیاتکمایشان می فرمایند شرط در این آیه محقق موضوع اکراه است چون آیه دلالت دارد اگر آنها بنا بر عفاف دارند یشان را اوادار بر کار زشت نکنید و اگر اراده عفاف نداشتند خود با میل و اراده کار زشت انجام می دادند لذا ان اردن تحصنا شرط مسوغ لبیان موضوع است این چنین شرطی واضح است که مفهوم ندارد چون سیغ لبیان موضوع است. اکراه در فرضی است که تمایل نداشته باشد و اگر تمایل باشد اکراه معنی ندارد پس با اراده عفاف "ان یردن تحصنا" موضوع اکراه محقق می شود.در آینده معنای دقیق سیغ لبیان موضوع را مطرح خواهیم کرد اما قدر متیقن این است که اگر شرط نباشد جزاء معنی نخواهد داشت عقلا مسوغ لبیان موضوع است مثل ان رزقت ولدا فاختنه .وجود قرینه بر عدم مفهوم در مستوای مدلول تصوری و تصدیقی جمله شرطیهدو نظریه کلی در باب مفاهیم بین قائلین به مفهوم وجود دارد یک فرضیه این است که ادات یا ساختار جمله شرطیه دلالت بر علیت انحصاری می کند نظر دیگر این که اطلاق دلالت بر علیت انحصاری می کند در مستوای مدلول تصوری اگر قرینه ای بر عدم علیت انحصاری و مفهوم وجود داشته باشد قرینه بر مجاز است یعنی اگر ادات شرط وضع شده اند برای علیت انحصاری شرط برای جزاء در صورت نبود علت انحصاری باید گفت مجازا استعمال شده و قرینه باید باشد و الا استعمال بدون قرینه در مجاز استعمال غلط استدر مستوای مدلول تصدیقی اگر قرینه ای بر عدم علیت انحصاری و مفهوم وجود داشته باشد ، قرینه بر مجاز نمی باشد یعنی در صورتی که قائل باشیم که دلالت جمله شرطیه بر مفهوم به اطلاق است یعنی ادات شرط یا ساختار جمله شرطیه دلالت بر ربط لزومی علی می کنند اما دلالت بر انحصاریت نمی کند و انحصار از اطلاق شرط یا جزاء استفاده می شود در این صورت با وجود قرینه بر عدم مفهوم ، استعمال حقیقی است و قرینه اطلاق را به هم می زند پس با وجود این که استعمال حقیقی است مفهوم ندارد چون مفهوم و انحصار به اطلاق افاده می شدبنابر این در هر صورت در آیه کریمه قرینه وجود دارد و مفهوم مستفاد نیست منتهی در یک فرض موجب مجاز می شود و در فرض دیگر این قرینه بر عدم افاده انحصار موجب مجاز نمی شود لذا با وجود قرینه بر عدم مفهوم در یک جمله شرطیه و دلیل بر عدم افاده مفهوم از جملات شرطیه نمی شود .ادله منکرین مفهوم شرط با استدلال به استعمالات بعضی از آقایان برای انکار مفهوم شرط به استعمالات تمسک کرده اند کما این که برای ثبوت مفهوم به استعمالا ت تمسک شده است اما این استعمالات دلیل بر افاده مفهوم نمی باشد الا این که استفاده مفهوم با تبادر و ارتکاز باشد .دلیل اول"اذا زلزلت الارض فصلّ" دلالت می کند اگر زلزله بود نماز واجب است و مفهوم جمله این است که اگر زلزله رخ ندهد دلیل دیگری بر وجوب نماز آیات وجود ندارد در حالی که کسوف و خسوف دلیل دیگر بر وجوب نماز آیات هستند لذا جمله شرطیه دلالت بر مفهوم نمی کند اشکالاینجا قرینه خارجیه وجود دارد که نماز آیات واجب است و موجب می شود که بفهمیم علت انحصاری نیست و این علت بر عدم مفهوم در موارد دیگر نمی شوددلیل دوماگر گفته شود ان جاء زید فاکرمه و در جمله دیگر گفته شود ان اکرمک زید فاکرمه هیچ تعارضی نمی بینیم در حالی که اگر جمله مفهوم داشت باید بین این دو تنافی باشد چون مفهوم دلیل اول دلالت دارد بر عدم وجوب اکرام در صورت عدم مجئ در حالی که منطوق دلیل دوم دلالت دارد بر وجوب ایشان می فرماید حتی تنافی بدوی هم وجود ندارد چنانچه تنافی بدوی در مثل اکرم العالم و لا تکرم العالم الفاسق متصور بود اما در این جا می فرماید حتی تنافی بدوی نمی فهمیم لذا جمله شرطیه دال بر مفهوم نیست اشکال بر اساس نظریه ای که مفهوم از مدلول وضعی مستفاد است این کلام صحیح است والا بنابر نظریه ای که مفهوم از اطلاق مستفاد است این کلام صحیح نیست چون اگر مفهوم از اطلاق استفاده شود دلیل دوم یعنی ان اکرمک زید فاکرمه قرینه است بر این که مجئ در دلیل اول علت منحصره نیست و با وجود قرینه بر عدم مفهوم در یک دلیل نمی شود گفت جمله شرطیه کلا مفهوم ندارد .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo