< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

99/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مفاهیم/ مفهوم شرط

خلاصه بحث سابقبحث در ارتباط با دلالت ادات شرط بر علیت انحصاری شرط برای جزاء بود.مرحوم خوئی فرمودند بنابر نظریه ایشان در اخبار و انشاء جملات شرطیه به دلالت وضعی دلالت بر علیت انحصاری شرط بر جزاء می کند و انتفاء عند الانتفاء مستفاد است اما بنابر نظر مشهور نمی توان گفت دلالت بر علیت انحصاری می کند.اشکال بر کلام مرحوم خوئیعمده اشکال بر مرحوم خوئی این است که ادات شرط اگر برای نسبت توقیفیه یا علیت انحصاری وضع نشده باشد فرقی بین دو نظریه وجود ندارد و مفهوم افاده نمی شود فرقی نمی کند که اخبار ثبوت نسبت باشد یا قصد حکایت و انشاء ابراز اعتبار نفسانی باشد یا اثبات نسبت .اگر ادات برای نسبت توقیفیه وضع نشده باشد در هر صورت انتفاء عند الانتفاء مستفاد نیست و اگر ادات شرط دلالت بر تعلیق نکند قصد حکایت نیز معلق نیست بر شرط چنانچه مرحوم خوئی ادعا کردند تعلیق قصد حکایت را بر شرطالبته این نکته حائز اهمیت است که گویا مرحوم خوئی این ارتکاز را پذیرفته اند که ادات وضعا دلالت بر توقف می کند فقط در مواردی اشکال وجود دارد .قول مختارادات شرط استعمال می شوند برای توقف جزاء بر شرط به نحو توقف معلول بر علت منتهی یا در مقام اثبات و یا درمقام ثبوت.این که مرحوم خوئی می فرمایند در براهین انی و کشف انی نقض می شود رابطه علت و معلول این صحیح نیست بلکه توقف معلول بر علت است اما در مقام اثبات یعنی علم وکشف. مثال : اگر روز باشد شمس طالع است که توقف دارد فهم طلوع شمس بر کشف روز که در واقع شمس علت نهار است اما در مقام اثبات علت کشف طلوع شمس درک روز شدن است لذا در مقام اثبات طلوع شمس معلول کشف نهار است .پس علیت در مقام اثبات به این معنی است که علم بر معلول موجب علم و کشف علت می شود مثل پی بردن به موثر از اثر.توقف معلول بر علت در مقام اثبات در برهان انی تصویر دارد و در تعلیق معلولین برای علت واحد نیز مطرح است که در واقع معلول معلق بر علت است اما در مقام اثبات و کشف در معلولین لعة واحده نیز به نحو کشف انی است در واقع اما در مقام اثبات تعلیق معلول بر علت است یعنی کشف یکی علت است بر کشف دیگری چنانچه از معلول علتی معلول دیگر کشف می شود با نور کشف آتش و بالتبع کشف گرما می شود .منتهی مفهوم فقط در تعلیق معلول بر علت در مقام ثبوت افاده می شود برای اثبات مفهوم باید مشخص شود تعلیق در مقام اثبات است و برهان انی است یا ثبوت و در واقع نیز توقف معلول بر علت است که افاده مفهوم شود.به نظر ما ادات شرط وضع شده اند برای ترتب لزومی به نحو تعلیق معلول بر علت الا این که توقف معلول بر علت یا در مقام اثبات است و یا در مقام ثبوت در جمله شرطیه اما اگر توقف در مقام ثبوت باشدنیاز به قرینه دارد و اگر قرینه ای وجود نداشت توقف در مقام ثبوت است.و ظهور در این است که توقف در مقام ثبوت است و این که در مقام اثبات است نیاز به قرینه دارد.تا این جا ثابت کردیم دلالت ادات به نحو علیت و توقف معلول بر علت است اما به نظر ما صرف اینکه ادات شرط دلالت بر توقف کند انتفاء عند الانتفاء مستفاد نیست چون انحصار هم برای اخذ مفهوم نیاز است و ادات دلالت بر انحصار نمی کند لذا باید دال دیگری باشد و ضمیمه به ادات شود که دلالت بر انحصار کند.پس به معنای موضوع له ادات شرط نمی شود استدلال مفهوم شود.دلیل دوم بر دلالت جمله شرطیه بر مفهوم (اطلاق ادات)بعضی به اطلاق ادات شرط تمسک کرده اند برای افاده مفهوم نه مدلول وضعی ادات شرط.چنانچه در بحث اطلاق امر گفته شده است اطلاق صیغه امر دلالت می کند بر این که وجوب نفسی عینی تعیینی است که در کفایه اشاره شد این اطلاق دلالت بر نفسیت و تعیینیت و عینیت دلالت دارد به این صورت که چون مولی بدلی را در کلام برای واجب قرار نداده است پس مراد مولی وجوب تعیینی است .بنابر این اطلاق ادات شرط دلالت می کند که شرط ،شرط انحصاری جزاء است و الا مولی بیان می کرد .اشکال اولادات شرط حرف هستند و معنای حرف جزئی است لذا قابل تقیید نیست لذا اطلاق نیز معنی ندارد چون نسبت بین اطلاق و تقیید ملکه و عدم است و با عدم امکان تقیید اطلاق هم معنی ندارد پس نمی توان به اطلاق استدلال کرد بر انحصاریت.این استدلال مبتنی است بر دو مبنی

    1. معنای حرف جزئی است

    2. نسبت اطلاق و تقیید عدم و ملکه است

جوابدر ارتباط با معنای حرفی اقوال متعدد است عده ای قائل شدند معنای حرفی جزئی است مثل شیخ انصاری و برخلاف بعض دیگر که وضع و موضوع له در حروف را عام دانستند و لحاظ آلی در حروف را سبب جزئیت ندانستند.مبنای دوم این بود که اطلاق وتقیید ملکه و عدم است و با توجه به این که حرف جزئی است و قابلیت تقیید ندارد لذا قابلیت اطلاق را ندارد اما بعضی می گویند رابطه اطلاق و تقیید تضاد است و بعضی می گویند تناقض است .علاوه این که عده ای می گویند معنای جزئی قابل تقیید نیست اما از اول می شود معنای مقیدی را در نظر گرفت یا اینکه درست است که تقیید افرادی ندارداما تقیید احوالی امکان دارد چنانچه آغا ضیاء فرمود مثلا زید که فرد خارجی است و اطلاق افرادی ندارد و تقید افرادی معنی ندارد به لحاظ حالات می شود مقید شودبنابر این اشکال وارد نیست

اشکال دوم :مرحوم امام [1]

این که اطلاق ادات شرط را قیاس به اطلاق امر کرده اید صحیح نمی باشدچون بحثی که در واجب نفسی گفته شد درست نیست و اطلاق صیغه امر نمی تواند دلالت بر نفسیت و تعیینیت کندبا عدم قید نمی شود گفت این که هیچ قیدی ندارد یکی از اقسام است چرا که اقسام متمایز می شوند از مقسم به قیودی خارج از مقسم و الا لازم می آید قسم عین مقسم باشد پس با این فرض که هر قسم باید قیدی داشته باشد نمی شود با فرض عدم بیان قید اثبات کند قید خاص را .پس اگر گفته شود ادات شرط دلالت بر ترتب می کند و ترتب دو قسم دارد ترتب علی انحصاری و ترتب علی غیر انحصاری. ترتب علی انحصاری نیاز به بیان زائد دارد چون عدل دارد اما ترتب علی انحصاری نیاز به بیان زائد ندارد لذا با عدم بیان زائد علت انحصاری استفاده می شود .جواب گفته می شود علت انحصاری و غیر انحصاری دو قسم از مقسم یعنی علت است و علت انحصاری نیز نیاز به بیان زائد دارد چون اگر عدم بیان زائد علیت انحصاری را افاده کند اشکال بالا وارد است.جوابعلت انحصاری و غیر انحصاری هر دو اقسام علت هستند اما خصوصیت علت انحصاری این است که قید عدمی دارد و علت غیر انحصاری قید وجودی دارد .ادات دلالت بر نفس علیت می کند و عدم ذکر بدیل و عدل، اثبات قید عدمی می کند پس علت انحصاری مستفاد است و نگفتن شئ وجودی اثبات شئ عدمی می کند پس مستلزم اتحاد قسم و مقسم نخواهد بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo