< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلازم/ اقتضاء نهی بر فساد/بررسی ادله

خلاصه بحث سابقمرحوم نایینی سه دلیل بر بطلان عمل عبادی در فرض اتیان جزء مامور به با عدم اقتصار به آن اقامه کرد و مرحوم خویی هر سه دلیل را رد کردند .(ترتیب ادله بنابر عبارت اجود التقریرات می باشد )

دلیل اول مرحوم ناییینی :عبادت مقید به عدم منهی عنه است بنابر این جزء منهی عنه مانع است.

جواب مرحوم خوئی : تقید را قبول می کنیم اما نهی از جزء موجب تقید عقلی است خلاف قهقهه که تقید ش شرعی است و در تقید عقلی صرفا ذلالت می کند نمازی که با جزء منهی فقط خوانده شود انطباق با مامور به ندارد و دلالت ندارد بر مانعیت.ایشان مانعیت دیگری را از کلام مرحوم نایینی استفاده کردند که مانعیت قران می باشد .پس دو مانع متصور است:1-مانعیت جزء منهی عنه بنفسه 2- مانعیت قران در مورد خاص یعنی نهی از سوره عزیمهو جواب دادند که نهی از سوره عزیمه دلالت ندارد بر منع از قران و با اثبات حرمت اعتبار عدم قران این سوره خاص ثابت نمی شود و این نیاز به مؤونه زائده دارد

دلیل دوم مرحوم نایینی :اتیان جزءمنهی عنه در عبادت مصداق زیاده در صلاة است و مبطل است

جواب 1:دلیل اخص از مدعی است چون تنها زیاده در صلاة تصویر داردجواب 2:زیاده در صلاة با قصد زیاده محقق می شود نه تنها مشاکلت دو جزء

دلیل سوم مرحوم نایینی:دلیل ناهیه از جزئی مثل سوره عزیمه موجب خروج آن از عموم ادله جواز مطلق ذکر است و با خروج از ادله جواز مطلق ذکر داخل مصادیق تکلم عمدی می شود و ادله ناهیه از تکلم عمدی شاملش می شود .

از ادله ناهیه ،نهی از تکلم عمدی مستفاد است ولو تکلم آدمی نباشد و با وجود حرمت ذکر خاص این ذکر از مصادیق تکلم عمدی خواهد بود و دیگر ذکر نخواهد بود چون هنگامی ذکر است که نهی از آن نشده باشد پس یاد نیست و معصیت و مبطل است.گویا نسبت دو دلیل جواز مطلق ذکر و نهی از ذکر خاص از قبیل وارد و مورود هستند پس مطلق ذکر در جایی است که حرام نشده باشد

جواب مرحوم خوئی از دلیل سوم مرحوم نایینی[1]

مرحوم خوئی می فرماید ادله جواز مطلق ذکر دلالت دارد هر ذکری جایز است و بدون قصد جزئیت مخل به صلاة نیست. آنچه موجب بطلان نماز است تکلم به کلام آدمی است و ذکر هر چند حرام باشد کلام آدمی نیست مثلا سوره عزیمه با وجود حرمت ،کلام آدمی نیست و مانع نمی شود بلی دلیل نهی بر ذکر خاص ،ادله جواز مطلق ذکر را تخصیص می زند اما آنچه موجب بطلان است کلام آدمی است نه ذکر حرام .

هر دو بزرگوار کلام دیگری را صغرویا می پذیرند که اتیان سوره منهی عنه تکلم عمدی هست و تکلم آدمی نیست چنانچه مرحوم خوئی می پذیرد تکلم عمدی است چون در استدلال فرمود مبطل نیست چون کلام آدمی نیست و الا می فرمود تکلم نیست.

اما اختلاف دو بزرگوار در این است که مرحوم نایینی صرف تکلم را مبطل دانست و مرحوم خوئی تکلم آدمی را لذا در حکم متفاوت شدند.

در فقه نیز مرحوم خوئی تکلم به کلام آدمی را دارای محذور می دانند. اما مشهور فقها تکلم عمدی را مبطل می دانند .بنابر این آقای خوئی می فرماید تکلم عمدی به غیر کلام آدمی مبطل نیست گرچه ممکن است حرام .

دلیل اول عمده دلیل و مهم ترین دلیل

عمده دلیل از ادله مرحوم نایینی بر بطلان عبادتی که با جزء منهی عنه اتیان شود دلیل تقیید است (دلیل سوم طبق ترتیب ادله در جلسه 87 و دلیل اول طبق تقریر در اجود) که نهی از جزء در نماز یعنی تقیید به عدم پس نسبت به جزء منهی عنه، به شرط لا می شود و معنایش مانعیت است اما مرحوم خوئی و صدر نپذیرفتند .

ما گفتیم گرچه حرف نایینی بعید نیست چرا که نهی از جزء در خصوص نماز است نه غیر آن و این معنایش این است که نماز مقید به عدم است اما محصل کلام از مرحوم خوئی دفاع کردیم .

تا به اینجا دو قسم از اقسام نواهی مطرح شد

1-بحث اقتضاء فساد با نهی از ذات فعل

2- اقتضاء فساد با نهی از جزء عمل

بحث بعدی نهی از شرط است که آیا مقتضی فساد است یا خیر؟

قسم سوم :آیا نهی از شرط مقتضی فساد است؟

مرحوم آخوند می فرماید شرط دو قسم است

1-یا شرط امری عبادی است که نهی از شرط عبادی و اقتصار بر شرط منهی عنه موجب بطلان مشروط می شود چون شرط منهی عنه باطل می شود و مشروط بلا شرط می شود اما اگر اقتصار نکند مثلا وضو با آب غصبی بگیرد و سپس وضوی دیگری بگیرد که در این صورت نماز صحیح است

2-و یا شرط غیر عبادی است در این صورت اتیان شرط منهی عنه موجب بطلان مشروط نمی شود چون شرط عبادی نیست لذا عمل نیز صحیح است مثلا اگر لباس نجس با آب غصبی شسته شود نماز صحیح است

مرحوم آخوند این تفصیل را در جزء مطرح نکرد چون قاعده دلالت داشت بر عبادی بودن جزء هر امر عبادی .

اشکال مرحوم نایینی بر آخوند

1- متعلق نهی باید مصدر باشد و آنچه شرط عمل است اسم مصدر است پس متعلق نهی غیر از شرط است لذا نهی به شرط تعلق نگرفته.

دلیل لزوم تعلق نهی به مصدر:

الف- شرط همیشه مقارن عمل است لذا نمی شود مصدر شرط باشد چنانچه وضو و غسل چون مقدم بر عمل است شرط نماز نیست بلکه طهارت شرط است و در واقع غسل و ووضو مقدمه شرط است.

چنانچه مرحوم آخوند شرط متقدم را محال دانست و لذا نمی شود مصدر شرط باشد چون متقدم است لذا وضو شرط نیست بلکه طهارت شرط است.

ب-نهی باید به امر اختیاری تعلق بگیرد و آنچه که اختیاری است معنای مصدری است بنابر این از شرط که همان اسم مصدر است نمی توان نهی کرد .

مرحوم خوئی می فرماید این کلام نایینی که مصدر شرط نیست اثباتی است یعنی به لحاظ ادله چنین استظهار شد.اما عدم تعلق نهی به امر غیراختیاری که مرحوم نایینی فرمود عقلی است .

2-این که مرحوم آخوند شرط عبادت را تقسیم به عبادی و غیر عبادی کرد صحیح نیست چون شرط را اسم مصدر دانست و اسم مصدر نمی تواند عبادی باشد چرا که اسم مصدر غیر اختیاری است لذا یک قسم بیشتر ندارد و آن هم غیر عبادی است .

اشکال مرحوم خوئی بر مرحوم نائینی

مرحوم نایینی فرمود آنچه می تواند شرط فعل باشد اسم مصدر است و نه مصدر در حالی که بین مصدر و اسم مصدر فرقی نیست بلکه این دو وجود واحد دارند و تفاوتشان به دو اعتبار است به اعتبار فاعل مصدر است و به اعتبار قابل اسم مصدر است. در واقع تعدد اضافات موجب تعدد شئ نمی شود مثلا زید نسبت به فردی در جانب راست و نسبت به فردی در جانب چپ دو فرد نمی شود .

و اگر گفته شود مصدر و اسم مصدر علت و معلول هستند و نمی شود یک چیز باشند این صحیح نیست ومصدر و اسم مصدر علت و معلول نیستن مثل شستن و شستشو که علت و معلول نیستند .مصدر و اسم مصدر همانند ایجاد و وجود هستند که که یک چیز هستند .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo