< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه واجب (5)

0.0.1ثمره بحث اثبات وجوب غیری اجزاء:

ثمره اثبات وجوب غیری اجزاء در بحث اقل و اکثر ارتباطی ظاهر می شود که عده ای گفته اند که برائت از وجوب اکثر جاری می کنیم و در مقابل عده ای گفته اند که برائت جاری نمی شود که منشا این اختلاف به همین بحث مقدمات داخلیه بر می گردد که اگر کسی گفت اجزا مرکب وجوب غیری دارد باید در اقل و اکثر ارتباطی برائت جاری کند چون می گوید اقل یقینا واجب است چون یا از اول مولی واجب 9 جزئی خواسته که اقل واجب به وجوب نفسی است و یا اقل واجب است به وجوب غیری که اگر 10 جزء باشد در این صورت 9 جزء وجوب غیری دارد پس علم تفصیلی به وجوب اقل هست و نسبت به جز 10 شک بدوی داریم پس برائت جاری می شود.

اما اگر وجوب غیری را نپذیریم انحلال صورت نمی گیرد چون علم به 9 جز علی ای حال نداریم چون ممکن است واجب 10 جزئی باشد و 9 جزء وجوب نفسی ندارد لذا برائت جاری نمی شود.

به این ثمره اقای خویی اشکال کرده اند اما چون از بحث خارج نشویم تفصیل بحث را در برائت در اقل و اکثر ارتباطی مطرح می کنیم.

 

1ایا مقدمه واجب، واجب است؟

ایا بین وجوب ذی المقدمه و ذی المقدمه ملازمه است یا نه؟

عده ای گفته اند که وجوب ذی المقدمه با وجوب مقدمه ملازمه دارد و به این صورت استدلال کرده اند:

1.1استدلال 1:

اگر مقدمه واجب، واجب نباشد باید ترک ان جایز باشد و در فرضی که ترک ان جایز است ایا بر ترک ان عقوبت می شویم یا نه؟

اگر بر ترک مقدمه عقوبت شویم که خلف مقدمه اول است چون در مقدمه اول گفتیم که ترک مقدمه جایز است

و اگر بر ترک مقدمه عقوبت نمی شویم لازمه اش این است که واجب مطلق تبدیل به واجب مشروط می شود چون ذی المقدمه در صورتی واجب می شود که المقدمه ان را اتفاقا انجام دهیم. پس چون اگر مقدمه را ترک کند و ترک ان جایز باشد و بعد از این که مقدمه را ترک کرد دیگر قدرت بر انجام ذی المقدمه را ندارد و تکلیف ان به غیر مقدور می شود پس باید مولی بگوید ذی المقدمه واجب است در صورتی که ذی المقدمه را به صورت اتفاقی انجام دادی.

به عبارت دیگر مقدمه وجودی تبدیل به مقدمه وجوبی می شد یعنی باید این مقدمه باشد تا ذی المقدمه واجب شود.

پس برای این که به این محذور دچار نشویم باید بگویم مقدمه واجب ، واجب است و ترک ان جایز نیست.

1.1.1اشکال:

اشکال1:

اخوند: شرطیه اولی(که ترک مقدمه جایز است) درست نیست چون بحث ما در وجوب شرعی مقدمه است اما وجوب عقلی که ثابت است یعنی عقل می گوید باید مقدمه انجام دهی به عبارت دیگر شما وجوب شرعی را نفی کردید اما وجوب عقلی باقی است و عقل می گوید حتما مقدمه را بیاور.

اشکال2:

شهید صدر: شرطیه ثانیه ( اگر ترک مقدمه جایز است یا بر ترک ان عقاب می شویم یا نه؟ که واجب مطلق، مشروط می شود) هم درست نیست یعنی به خاطر ترک مقدمه عقوبت می شویم اما نه از باب ترک مقدمه بلکه از باب ترک ذی المقدمه.

اشکال به شهید صدر: کسی که در عقوبت بر ترک ذی المقدمه بحثی ندارد بلکه بحث در ترک مقدمه و عقوبت بر ان است. پس ایشان می پذیرد که ترک مقدمه عقوبت ندارد.

جواب: شهید صدر می گوید در صورتی که حتی مقدمه هم واجب باشد باز هم ترک ان عقاب ندارد چون وجوب غیری ترکش عقوبت ندارد.

اشکال3:

اخوند: انجام مقدمه شرط واجب است یعنی واجب بدون این شرط انجام نمی پذیرد. اما وجوب به جای خود باقی است و معلق بر انجام مقدمه نیست.

به عبارت دیگر: تکلیف به ما می گوید ذی المقدمه واجب است و در تکلیف نیازی نیست که بحث از جواز مقدمه و یا جواز ترک مقدمه بحث شود. پس اشکال مستدل این است که او ملازمه دیده است بین جواز ترک مقدمه و عدم تحقق خارجی ان در حالی که ما تنها گفتیم که ترک ان جایز است اما نگفتیم که المقدمه را انجام نده و در خارج نیاور بلکه بحث در تکلیف تنها در ناحیه فعل ذی المقدمه است و کاری به حکم مقدمه ندارد. اما این که مقدمه باید اورده شود از باب حکم عقل است و لازم نیست که شارع هم حکم برای ان جعل کند.

 

1.2استدلال2:

کبری: هر چیزی که در اراده تکوینی وجود دارد در اراده تشریعی هم وجود دارد.

صغری: در اراده تکوینی اگر کسی شی ای را اراده کند حتما مقدمات ان را هم اراده می کند.

نتیجه: پس در اراده تشریعی وقتی که وجوب شی باشد ملازم با وجوب مقدمات است پس مقدمات واجب است.

تقریب صغری: به دو بیان صغری را تقریب شده است:

بیان 1: امکان ندارد در عالم تکوین که شی ای را قبل از انجام مقدمات ان انجام دهیم. مثل کسی که اراده نوشتن دارد باید اول مداد و کاغذ پیدا کند و بعد ذی المقدمه (نوشتن) را انجام دهد. پس تلازم در اراده تکوینی ثابت شد.

بیان 2: هر وقت کسی شی ای را اراده کرد حتما باید متکفل حفظ ان شی به وسیله حفظ مقدمات باشد مثلا کسی که می خواهد بنویسد به فرزند خود امر می کند که مداد را بیاورد پس متصدی به حفظ مقدمات هست. پس اراده تکوینی به ذی المقدمه است اما اراده تشریعی به مقدمات است.

دلیل این که تقریب دوم گفته شد این است که این اشکال را رد کند که ممکن است اراده تکوینی نسبت به مقدمات نباشد بلکه تشریعی باشد لذا تلازمی بین انجام دادن عملی در عالم تکوین و اراده به مقدمات در عالم تکوین نیست چون ممکن است اراده تشریعی به مقدمات باشد.

پس جواب اشکال این است که شما باید مقدمات را ایجاد کنید یا با اراده تشریعی یا با اراده تکوینی. پس شارع هم که عملی را از ما می خواهد یا باید خودش مقدمات را انجام دهد یا به مقدمات امر (اراده تشریعی) کند. پس تلازم است نسبت به انجام ذی المقدمه و اراده مطلق مقدمات چه به اراده تشریعی و چه به اراده تکوینی پس نکته در حفظ مقدمات است.

پس وقتی صغری تقریب شود و کبری را هم قبول کردیم نتیجه این می شود که مقدمه واجب، واجب است چون واجب است که شارع مقدمات را حفظ کند که حفظ شارع همان وجوب است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo