< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه واجب (4)

اشکال مرحوم نایینی به اخوند:

اجتماع مثلین که در کلام اخوند مطرح شد در جایی است که دو مثل با حد و استقلال خود باقی باشند که در این صورت اجتماع مثلین محال است اما اگر دو وجوب با هم ادغام شود و یک وجوب اکید درست کنند اجتماع مثلین نمی شود پس این که اخوند گفت وجوب نفسی و غیری با هم جمع شوند اجتماع مثلین می شود درست نیست بلکه در مواردی هم جمع شده اند مثلا در مواردی که نذر به امر متسحبی تعلق می گیرد مستحب در وجوب ادغام می شود و وجوب اکید می شود و یا مثل این که نماز واجب را در مسجد بخواند که در این جا هم با هم ادغام شده اند و یا مثلا نماز ظهر وجوب نفسی و غیری دارد یعنی نسبت به خودش واجب نفسی است و نسبت به نماز عصر وجوب غیری دارد که تا نماز ظهر خوانده نشود نماز عصر نمی شود خواند پس در این جا هم دو وجوب با هم ادغام می شود.

بله اگر دو حکم مماثل باشند و امکان و قابلیت تبدیل به یک حکم واحد را نداشته باشند در این صورت اجتماع مثلین می شود اما اگر دو حکم مشابه و مماثل باشند قابل اندکاک است حتی اگر در جنس واحد باشند مثل وجوب و مستحب که بعد از اندکاک رجحان ان ارتقا پیدا می شود و یا مثل عملی که به دو دلیل واجب شود که در این صورت وجوب ان موکد می شود.

اشکال مرحوم نایینی به خودش

کبری کلام ما درست است اما در صغری درست نیست چون در این جا اندکاک امکان ندارد چون یکی وجوب غیری است و دیگری وجوب نفسی است و وجوب نفسی علت است برای وجوب غیری و وجوب غیری معلول ان است لذا این دو ادقام نمی شوند چون امکان ندارد علت و معلول با هم مندک شوند چون یک چیز هم علت و هم معلول شود معنا ندارد و همچنین معنا ندارد که چیزی که مقدم است، موخر شود و بالعکس.

پس در این جا کلام اخوند صحیح است.

اشکال به مرحوم نایینی:

کلام اخوند صحیح نیست چون اگر تقدم و تاخر باشد دیگر اجتماع مثلین نیست بلکه اجتماع مثلین به شرط وحدت است و دو حکمی که تقدم و تاخر داشته باشند اجتماع معنی ندارد پس اصلا موضوع اجتماع مثلین درست نمی شود چون شرط اجتماع مثلین وحدت رتبه است.

دفاع اغا ضیا از مرحوم نایینی:این نوع از تقدم و تاخر باعث نمی شود که مساله از اجتماع مثلین خارج شود چون مستشکل کبری را صحیح گفته است که در اجتماع مثلین باید وحدت رتبه باشد اما صغری کلام او صحیح نیست چون در اجتماع باید موضوع واحد است و تقدم و تاخری اجتماع مثلین را خراب می کند که موضوع را دو تا کند مثل حکم ظاهری و حکم واقع که چون موضوع دو تا است و تقدم و تاخر دارند اجتماع دو حکم متضاد نمی شود یعنی موضوع یکی خمر است و دیگری مایع مشکوک، اما تقدم و تاخری که مرحوم نایینی مطرح کرد تقدم و تاخر در حکم است نه موضوع.

پس نتیجه این شد که کلام اخوند و مرحوم نایینی درست است.

اشکال اقای خویی به مرحوم نایینی:

ایشان به صغری مرحوم نایینی اشکال می کند:

اولا: اصلا تقدم و تاخر رتبی مانع اندکاک نیست بلکه تقدم و تاخری زمانی مانع اندکاک است پس در این جا اندکاک صورت می گیرد چون صرفا تقدم و تاخر ما رتبی است که یکی در رتبه علت است و دیگری در رتبه معلول.

این کلام ما تنها در امور اعتباری نیست بلکه در امور تکوینی هم همین طور است که مثلا اگر یک بیاض علت بیاض دیگر باشد و هر دو بخواهند بر جسم واحد عارض شوند در این صورت هر دو مندک می شوند و بیاض شدید را تشکیل می دهند. پس وقتی در امور تکوینی وجود داشت به طریق اولی در امور اعتباری وجود دارد.

ثانیا: در احکام شرعی علت و معلول وجود ندارد بلکه تنها شبیه علت و معلول هستند و بیشتر تشبیه شده است چون احکام همه مجعولات شارع است لذا رتبه عقلی متقدم و متاخر در احکام شرعی نیست چون اصلا علت و معلول تکوینی نیست پس تقدم و تاخری که مانع اندکاک است در حکم شرعی نیست.

و ثالثا: سلمنا که رتبه های عقلی در احکام شرعی هم باشد اما رابطه وجوب مقدمه و وجوب ذی المقدمه علت و معلول نیست یعنی وجوب مقدمه متشرح از ذی المقدمه نیست بلکه شارع که ذی المقدمه را واجب کرده است خلاف حکمت است که مقدمه را واجب نکند و بعلاوه این وجوب ارتکازی است یعنی اگر توجه کند واجب می کند. پس کلام نایینی در صغری درست نیست گرچه کبری ایشان صحیح است.

 

استاد:

در علم اصول که اجتماع مثلین را محال می داند به دلیل لغویت است چون اگر چیزی که واجب است را دوباره بخواهیم واجب کنیم وجوب دوم لغو است، پس اگر در جایی وجوب دوم باعث تاکد شد دیگر لغو نیست پس این لغویت بازگشت به عقل عملی دارد نه این که همان اجتماع مثلین در فلسفه باشد که به عقل نظری می رسد.

بله در میان اصولین مرحوم اصفهانی تلاش زیادی می کند که استحاله اجتماع مثلین را به عقل نظری برساند اما باز هم سرنجام به همان لغویت می رسد.

و بعضی مشکل استحاله اجتماع مثلین را با توحد حل کرده اند یعنی گفته اند دو حکم نیست بلکه یکی است. این دسته از علما توجه نداشته اند که اساس مشکل اجتماع مثلین لغویت است پس باید اثبات کرد که حکم دوم می تواند تاکید حکم اول کند.

اما در مانحن فیه: وجوب غیری نمی تواند وجوب نفسی را تاکید کند چون هر کدام وصف مقومی غیر از دیگری دارد یعنی وجوب نفسی وجب لا لواجب آخر و وجوب غیری وجب لواجب اخر می شود اما در مثل وجوب و مستحب که با هم ادغام می شوند یکی لابشرط است و دیگری بشرط شی است و لابشرط و بشرط شی با هم جمع می شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo