< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه واجب (3)

تقسیمات مقدمه:

مقدمه از منظر های مختلف دارای تقسیماتی است. هر چند این تقسیمات همه مربوط به بحث مقدمه واجب نیست.

1: مقدمه وجود، صحت، وجوب،علممقدمه وجوبیه:

به مقدماتی گفته می شود که تا مقدمه حاصل نشود ذی المقدمه وجوب پیدا نمی کند مثل استطاعت نسبت به وجوب حج یا وقت نسبت به نماز که تا وقت داخل نشود اصلا نماز واجب نیست.

در بحث مقدمه واجب از وجوب مقدمات وجوبیه بحث نمی کنیم چون تا این مقدمات نباشد ذی المقدمه واجب نمی شود یعنی تا استطاعت نباشد حج واجب نمی شود و بحث ما در جایی است که اول ذی المقدمه واجب باشد و بعد از ان وجوب به مقدمه سرایت کند.

پس در مقدمات وجوبیه قبل از وجود مقدمه که ذی المقدمه واجب نیست و بعد از وجوب ذی المقدمه که مقدمه به وجود امده است و امر به وجوب ان تحصیل حاصل است. به همین جهت گفته شده است که هر چیزی که وجوب واجب به ان معلق شده است تحقق ان لازم نیست یعنی لازم نیست کسی خود را مستطیع کند تا حج برای او واجب شود.

مقدمه وجودیه:

مقدماتی که وجود واجب متوقف بر ان است یعنی اگر واجب بخواهد تحقق پیدا کند باید ان مقدمه باشد مثلا تا طی طریق نباشد حج اصلا امکان تحقق ندارد.

این مقدمات داخل در محل بحث است.

مقدمه علمیه:

مقدمه ای که علم به امتثال واجب توقف بر ان دارد مثلا کسی که جهت قبله را نمی داند اگر به 4 طرف نماز بخواهد یقین پیدا می کند که نماز به سمت قبله خوانده است پس به 4 طرف خواندن مقدمه حصول علم به نماز به سمت قبله است.

این مقدمات از محل بحث خارج است چون وقتی که به 4 طرف نماز می خواند ان نمازی که رو به قبله است که عین نماز رو به قبله است و مقدمه نماز رو به قبله نیست. و 3 طرف دیگر که نماز رو به قبله نیست و مقدمه نماز رو به قبله هم نیست بلکه تنها مقدمه علم و یقین برای نماز رو به قبله است.

بله این که عقل می گوید باید یقین به فراغ ذمه پیدا کنی این واجب عقلی است و عقل می گوید این کار را باید بکنی ولی بحث ما در وجوب شرعی مقدمه ای است که ذی المقدمه ان واجب شرعی است.

پس اگر کسی به یک طرف نماز خواند و مراعات حکم عقل را نکرد و بعد معلوم شود که همان طرف قبله بوده است نماز صحیح است و اعاده لازم نیست و گناهی هم مرتکب نشده است چون ترک واجب عقلی کرده است نه واجب شرعی. پس محل بحث ما واجب شرعی است و مقدمه علمی از محل بحث خارج است.

مقدمه صحت:

مثلا شارع گفته است طواف کن اما صحت طواف مشروط به پاک بودن لباس است پس خود وجود طواف منوط به پاک بودن لباس نیست بلکه صحت ان متوقف بر پاک بودن لباس است.

این نوع مقدمه داخل در محل بحث است.

به لحاظ تقسیم دیگری از مقدمه، به عقلیه و شرعیه، مقدمه صحت جز مقدمه شرعیه است و مقدمه وجودیه جز مقدمه عقلیه است.

و در یک تقسیم دیگر همه مقدمات صحت از شرایط مامور به شمرده شده است مثل روبه قبله بودن ، لباس پاک داشتن و... که شرط نماز اند.

 

2: مقدمات داخلیه و مقدمات خارجیه:

این تقسیم از این منظر است که چیزی که مقدمه است داخل در ذی المقدمه است یا خارج از ذی المقدمه است که 3 قسم است:

مقدمات خارجیه به معنی الاخص:

به مقدماتی گفته می شود که قیدا و تقیّدا خارج اند. مثل طی مسافت که مقدمه عقلی حج است یعنی تا مکه نرود نمی تواند اعمال حج را انجام دهد اما نه قیدا و نه تقیدا داخل نیست یعنی نه طی مسافت جز حج است و نه صحت حج منوط به طی مسافت است پس طی مسافت نه جز و نه شرط مامور به است بلکه کاملا از حج بیگانه است.

 

مقدمات داخلیه به معنی الاخص:

مقدماتی که هم قیدا و هم تقیدا داخل هستند مثل اجزاء مرکب به نسبت به خود مرکب. مثل صحت نماز و رکوع که صحت نماز منوط به رکوع است پس قیدا داخل است یعنی ذات رکوع داخل در نماز است و بخشی از نماز است و تقیدا هم داخل است که رکوع باید بعد از قرائت و قبل از سجده باشد پس تقید هم داخل است یعنی سجده ای درست است که قبل ان رکوع باشد. از این مقدمات تعبیر به اجزا می شود.

 

مقدمات داخلیه به معنی الاعم و یا به تعبیر دیگر: مقدمات خارجیه به معنی الاعم. چون از هر کدام خصوصیتی را گرفته اند:

مقدماتی که قیدا خارج ولی تقیدا داخل است. مثل وضو که از اجزا نماز نیست اما تقیدا واجب است یعنی نماز با وضو صحیح است نه نماز بدون وضو. از این مقدمات تعبیر به شرایط می شود.

مقدمات خارجیه به معنی الاخص داخل بر محل بحث است.

و مقدمات خارجیه به معنی الاعم هم داخل در محل بحث است چون ذات وضو جز نماز نیست پس معنی دارد بگوییم که وقتی نماز واجب شد ایا وضو یا غسل هم واجب می شود یا نه؟

و محل خلاف در مقدمات داخلیه به معنی الاخص است که تعبیر به اجزا می شد. پس ایا می شود گفت که رکوع وجوب غیری دارد یا نه؟

اخوند در کفایه در مقدمات داخلیه به معنی الاخص گفت:

در این مقدمات 3 بحث وجود دارد:

    1. مقدمه داخلیه مقدمه هست یا نه؟

    2. مقتضی برای وجوب غیری مقدمات داخلیه هست یا نه؟ (بر فرض که قبول کنیم که مقدمه هستند)

    3. ایا مانعی از اتصاف به وجوب غیری دارد یا نه؟ (بر فرض که مقدمه باشند و مقتضی هم برای وجوب داشته باشند)

بحث اول:

ایا اجزا عمل مقدمه عمل هستند یا عین عمل اند؟ مثلا رکوع مقدمه نماز است یا عین نماز است. اگر بگوییم منظور و تعریف از مقدمه چیزی است که چیز دیگری بر ان توقف داشته باشد چون در اینجا نماز وجود مستقلی غیر از رکوع و سجود و... ندارد پس رکوع مقدمه نماز شمرده نمی شود.

اما اگر وجود مستقل داشتن در تعریف مقدمه دخالتی نداشته باشد یعنی لازم نیست که مقدمه غیر از ذی المقدمه باشد بلکه ملاک توقفیت باشد در این صورت اجزا عمل هم مقدمه عمل اند چون نماز متوقف بر وجود رکوع است.

بحث دوم:

اجزا مقتضی برای وجود غیری دارند یا نه؟

اخوند: اجزا مقتضی برای وجود غیری ندارند ولو این که به جز عمل مقدمه هم بگوییم و ملاک توقفیت باشد اما مقتضی برای وجوب غیری این است که می خواهد وجوب ذی المقدمه سبب شود که مقدمه واجب شود که با وجوب مقدمه، ذی المقدمه تحقق پیدا کند که این مقتضی در مقدمه ای است که مقدمه وجود مستقلی از ذی المقدمه داشته باشد اما اجزا چون وجود مستقل ندارد پس مقتضی برای وجوب ندارد یعنی همین که شارع گفت اقم الصلاة همین کافی است که ایجاد انگیزه برای رکوع کند و دیگر نیاز نیست امر جدا به رکوع کند. پس در این صورت که قبول کردیم اجزا مقدمه اند باید بگوییم هر مقدمه واجبی، واجب نیست بلکه مقدمه ای واجب است که وجود مستقل از ذی المقدمه داشته باشد.

بحث سوم:

ایا مانعی از اتصاف به وجوب غیری دارد یا نه؟

سلمنا که مقتضی برای وجوب باشد ایا مانعی برای وجوب غیری اجزا هست؟ بله و مانع ان اجتماع مثلین است که محال است چون اجزا عمل هم واجب نفسی می شود (وجوب به مرکب به اجزا تسری پیدا می کند که تعبیر به وجوب ضمنی می شود) و هم وجوب غیری.

و حتی اگر قائل به جواز اجتماع امر و نهی شویم اما در این جا قبول نداریم که اجتماع وجوب غیری و نفسی شود چون در این جا حیثیت تعلیله است اما در اجتماع امر و نهی حیثیت تقیدیه است.

توضیح این که: در اجتماع امر و نهی حیثیت تقیدیه است یعنی این عمل که واجب است به خاطر نماز بودن است و این عمل که حرام است به دلیل غصب بودن است لذا دوئیت تصویر می شود

اما در این جا حیثیت تعلیله است یعنی عنوان مقدیت واجب نیست چون عنوان انتزاعی است بلکه انچه که حج بر ان توقف دارد طی مسافت است و این که این عمل مقدمه باشد بعد از توقفیت است یعنی اول باید حج متوقف بر طی مسافت باشد و بعد بر ان عنوان مقدمه صدق کند پس عنوان مقدمیت علت برای عروض وجوب است نه این که قید باشد.

پس در این جا چون دوئیت تصویر نشد چون خود رکوع به عنوان جز، وجوب نفسی دارد و باز خود رکوع به عنوان مقدمه، وجوب غیری دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo