< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتب (24)

کلام مرحوم اصفهانی:

ایشان می فرماید مشکل دو فعل مزاحم را با ترتب حل کردیم اما مشکل دیگری از بحث ترتب باقی مانده است که این مشکل به وسیله ترتب حل نمی شود به این بیان که:

     ترک مهم مقدمه انجام اهم است یعنی باید مهم را انجام ندهد که قدرت بر فعل اهم داشته باشد و چون مقدمه واجب، واجب است پس ترک مهم واجب است.

     امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است پس ترک مهم واجب است پس نقیض ان که فعل مهم باشد حرام است

نتیجه: مهم هم حرام است و هم واجب است که این مشکل بنا به ترتب حل نمی شود.

پس استدلال اصفهانی دو کبری نیاز دارد امر به شی مقتضی نهی از ضد عام است و مقدمه واجب، واجب است.

اقای روحانی می فرماید:

ما به دو مقدمه نیازی نداریم بلکه اگر امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است پس انجام مهم که ضد خاص اهم است حرام می شود یعنی وقتی امر به اهم شده است ضد خاص ان که مهم باشد حرام است و چون خود مهم واجب بود نتیجه این می شود که مهم هم حرام و هم واجب است. پس حرمت ثابت شد بدون این که نیاز به این باشد که مقدمه واجب، واجب باشد.

جواب استاد از اشکال مرحوم اصفهانی:

تضاد بین احکام چگونه است؟ ایا مثل اوامر و نواهی ای که از ضد خاص و مقدمه واجب که از استلزامات حکم اند و ناشی شده اند (که دارای ملاک نیستند) می توانند با واجب نفسی تزاحم داشته باشند؟ خیر.

چون در حوزه مبدا، تمام استلزامات حکم در واقع (اگر ثابت شود) احکام بدون ملاک هستند که ناشی از مصلحت و مفسده نیستند.

در حوزه منتهی هم داعویت انها بیش از داعویت ذی المقدمه نیست پس امر به مقدمات نماز، برای کسی داعویت ایجاد می کند که امر به نماز برای او داعویت ایجاد کند و الا اگر امر به نماز برای او داعویت ایجاد نکند امر به مقدمه و یا نهی از ضد برای او داعویت ایجاد نمی کند.

پس خصوصیت این استلزامات حکم این است که داعویت و باعثیت و زاجریت انها تبعی است پس ملاک مقدمات نماز چیزی جز غرض نماز نیست پس محذور اجتماع وجوب و حرمت در این استلزامات حکم جاری نیست و به این شکل محذوری ندارد پس حرمت ضد اهم چیزی بیش از این نیست که اهم را انجام بده پس اگر امر به اهم باعثیت نداشته باشد ایجاد حرمت ضد ان باعثیت افزون بر وجوب نفسی ایجاد نمی کند لذا اگر محذور ترتب را حل کردیم این محذور، محذوری جدی در مساله نیست. پس اشکال محقق اصفهانی وارد نیست.

 

تطبیق دوم ترتب: بین یک واجب موسع و یک واجب مضیق:

این مساله در بحث ضد مطرح شد الان از نگاه ترتب بحث می کنیم.

ایا بین دو واجب فعلی که یک واجب موسع مثل صل و یک واجب مضیق مثل انقذ باشد ترتب جاری است یا نه؟ که اگر ترتب تطبیق شود واجب موسعی مثل نماز اگر در زمان وجوب مضیق مثل انقاذ انجام شود و صحیح است و الا که ترتب را تطبیق نکنیم نماز باطل است.

کلام محقق ثانی:

کلام محقق ثانی دو تفسیر دارد:

تفسیر اول کلام محقق ثانی: ترتب بین این دو واجب هست و واجب موسع در فرض ترک مضیق فرد مامور به است.

تفسیر دوم کلام محقق ثانی: اصلا در واجب موسع و واجب مضیق دو واجب عرضی داریم و مشکلی از ناحیه دو واجب در عرض هم نیست لذا چون دو واجب طولی نیستند بحث ترتب جریان ندارد.

دو واجب در عرض هم اند یعنی: واجب ما در موسع، جامع است اما در مضیق فرد خاص واجب است پس دو واجب در عرض هم اند و اشکالی هم ندارد و نیازی به بحث ترتب نیست.

کلام استاد: تفسیر صحیح از کلام محقق ثانی تفسیر دوم است چون دو واجب در عرض هم اند که یکی امر به جامع و دیگری امر به فرد دارد بدون ترتب هم نماز صحیح است.

اشکال اول مرحوم نایینی به محقق ثانی:

اگر قدرت را شرط عقلی تکلیف بدانیم کلام ایشان صحیح است چون جامع در موسع مقدور است و از طرف دیگر فرد هم در واجب مضیق مقدور است پس دو واجب امکان جمع شدن دارد.

اما طبق مبنای مرحوم نایینی این کلام درست نیست چون قدرت شرط نفس خطاب است پس متعلقی از تکلیف ، مورد تکلیف قرار می گیرد که مقدور باشد لذا فرد مزاحم با اهم که مضیق است، مقدور نیست چون در لحظه مزاحمت باید اهم را انجام دهد و مهم را ترک کند پس نتیجه این می شود که افرادی متعلق تکلیف است که مزاحم با واجب اهم نباشد لذا نماز در لحظه انقاذ امر ندارد و باطل است پس اگر ان فرد بخواهد امر داشته باشد باید ترتب را قبول کنیم.

اشکال اقای خویی به محقق نایینی:

جامع بین مقدور و غیر مقدور، مقدور است پس ولو این که قائل بشویم قدرت شرط نفس خطاب است پس باز هم جامع بین مقدور و غیر مقدور چون مقدور است امر به ان اشکالی ندارد لذا دو تکلیف در عرض هم واجب می شود.

اشکال دوم مرحوم نایینی به محقق ثانی:

تقابل اطلاق و تقیید ملکه و عدم است پس اطلاق جایی ممکن است که تقیید ممکن باشد لذا هر جا تقیید محال باشد اطلاق هم محال است پس در واجب موسع، مولی می تواند نماز را مقید به نماز مزاحم با انقاذ بکند؟ خیر ممکن نیست چون غیر مقدور است که در لحظه ای که انقاذ می کند نماز هم بخواند پس وقتی تقیید به فرد امکان نداشته باشد اطلاق ان هم محال است.

پس اگر بخواهد فرد مزاحم، امر داشته باشد باید امر طولی و ترتبی داشته باشد به این منظور که مولی صل را مطلق گفته است اما نسبت به فرد مزاحم به صورت طولی گفته است و نسبت به غیر افراد مزاحم، طولی نگفته است چون تزاحمی بین سایر افراد نماز با انفاذ نیست.

جواب شهید صدر به اشکال نایینی:

اطلاق و تقیید نسبت به غیر فرد مزاحم است. یعنی وقتی مولی می تواند نماز را مقید کند به غیر فرد مزاحم، یعنی نمازی را می خواهم که در ضمن فرد غیر مزاحم باشد، این ممکن است لذا اطلاق صل نسبت به فرد مزاحم هم شامل می شود.

 

اشکال سوم مرحوم نایینی به محقق ثانی:

اگر دو واجب در عرض هم فعلی باشد لازمه اش این است که واجب معلق را قبول کنیم به این بیان که:

اگر ابتدا قبل از وقت مهم، اهم فعلی شود و یا این که اهم و مهم با هم فعلی شود و فرد مزاحم در اول وقت باشد و یا این که در اثنای وقت باشد نه این که در اخر وقت باشد[1] که در این صورت اگر گفته شود دو واجب در عرض هم اند باید واجب معلق را قبول کنیم یعنی وجوب فعلی است اما واجب استقبالی.

به این صورت که: در اول وقت که که فرد مزاحم وجود دارد وجوب مهم امده است اما واجب استقبالی است چون لحظه واجب بعد از زمان انقاذ است. پس در این جا محذور واجب معلق به وجود می اید لذا کسانی که واجب معلق را قبول ندارند دچار محذور می شوند.

اما اگر ترتب را قبول کنیم نیازی به قبول واجب معلق نیست چون اگر اهم را ترک کند هم وجوب و هم واجب در مهم فعلی می شود.

 

واجب معلق یک محذور کلی دارد که:

لازمه قبول واجب معلق این است که تفکیک بین انشا و منشا شود که این مثل تکلیف بین ایجاد و وجود است که این دو، یک حقیقت است فقط به دو اعتبار. پس نمی شود یکی باشد اما دیگری نباشد بلکه اگر شی ای ایجاد شود وجود هم پیدا می کند.

اخوند3 جواب کلی برای این اشکال داد:

     تفکیک بین ایجاد و وجود در خارجیات هم امکان دارد.

     تفکیک بین اعتباریات محذوری ندارد.

     اصلا تفکیکی انشا و منشا نیست یعنی منشا ما وجوب نماز بعد از وقت است یعنی تفکیکی بین ایجاب و وجوب نشد چون این تفکیک زمانی می شود که ایجاب باشد اما واجبی برای ان تصور نکنیم یعنی وجوب نماز بعد از وقت را اعتبار بکند اما الان نماز واجب شود که این تفکیک بین انشا و منشا ست اما د رمانحن فیه هر زمان که شارع نماز را واجب کند وجوب و واجب با هم در ان زمان می ایند.


[1] چون اگر اخر وقت باشد وجوب و واجب با هم فعلی می شود و زمانی نمی ماند که در ان وجوب باشد اما واجب نباشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo