< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتب (17)

در بررسی این نکته بودیم که شرط وجوب مهم عصیان اهم است یا عزم بر عصیان اهم؟

عده ای برای رهایی از اشکالات گفته بودند: وجوب مهم مشروط به عزم بر عصیان اهم است که این شرط می تواند متقدم بر زمان امتثال باشد لذا شرط متقدم است و اول شرط تحقق پیدا می کند سپس مشروط تحقق می یابد پس در حقیقت مولی گفته است اگر می خواهی و تصمیم گرفتی که انقاذ نکنی نماز بخوان که عزم بر عصیان اهم شرط وجوب مهم است. پس با این تقریب اشکالات مطرح شده است رفع می شود.

که مرحوم نایینی به این که شرط عزم بر عصیان باشد اشکال کرد که نمی شود عزم بر عصیان اهم، شرط وجوب مهم باشد و مرحوم صدر هم به کلام مرحوم نایینی جواب داده بود اما در نهایت گفت که اگر معیار طولیت باشد نمی شود عزم بر عصیان شرط وجوب مهم باشد.

کلام مرحوم اصفهانی در مورد شرط وجوب مهم:

اگر شرط وجوب مهم عزم بر عصیان باشد یا:

الف: در فرض عزم بر عصیان، وجوب مهم وجود دارد یا

ب: در فرض وجود عزم بر عصیان بعدا وجوب مهم وجود دارد.

بررسی صورت الف: اگر قرار باشد مولی بگوید هر وقت تصمیم بر عصیان اهم داشتی در ظرف امتثال، وجوب مهم فعلی می شود که این مشکل واجب معلق را دارد که وجوب ابتداً هست اما فعلیت وجوب در زمان امتثال است.

به عبارت دیگر: در زمان امتثال مهم تصمیم گرفت که اهم را ترک کند پس چون تصمیم گرفت که اهم را ترک کند وجوب مهم می اید و در لحظه و آن بعد، لازم است مهم را اتیان کند پس واجب معلق شد که ابتدا وجوب امد و در آن بعد واجب امد.

بررسی صورت ب: اما اگر گفتیم لحظه ای که عزم بر عصیان اهم کرد وجوب مهم تعلق نگرفت ( که وجوب فعلی شود و واجب استقبالی) بلکه سبب شد که بعدا وجوب برای مهم به من تعلق گیرد که در این صورت اشکال شرط متقدم وارد می شود که اشکال شرط متقدم را اخوند گفت: که شرط متقدم و شرط متاخر مثل هم باعث انفکاک علت از معلول می شود.

چون لحظه ای که عزم بر عصیان اهم گرفت مهم وجوب پیدا نکرد بلکه بعد از ظرف رسیدن ظرف امتثال فعلی شد پس شرط هست اما مشروط نیست که این انفکاک شرط از مشروط است که این همان محذور شرط متقدم و شرط متاخر است که زمان علت از معلول جدا شده است.

خلاصه: هنگام شرط (عزم بر عصیان اهم) یا وجوب وجود دارد در حالی که ظرف امثتال بعدا است واجب معلق میشود

و یا وجوب مهم در ظرف امتثال می اید که در این صورت اشکال شرط متقدم که انفکاک علت از معلول است پدید می اید.

و می توان صورت سومی هم در نظر گرفت که در آن اول شرط تحقق پیدا کند اما وجوب مهم نیست و آن بعد، وجوب مهم می اید بعد در آن سوم، ظرف امتثال واجب می شود پس زمانی فاصله بین شرط و ظرف امتثال می شود که این زمان، زمان وجوب مهم می شود. که این هم اشکال شرط متقدم را دارد و هم اشکال واجب معلق.

پس عزم بر عصیان نمی شود شرط وجوب مهم باشد. این اشکالات بر اساس این بود که عزم بر عصیان مقدم بر ظرف امتثال را شرط بدانیم اما اگر عزم بر عصیان مقارن را شرط بدانیم محذور شرط متقدم و واجب معلق پیش نمی اید.

اشکال شهید صدر به مرحوم اصفهانی:

کسانی که عزم بر عصیان را شرط می دانند عزم مستمر را شرط می دانند یعنی اگر قبل از زمان امتثال تصمیم بر معصیت داری و این تصمیم ادامه دارد در این صورت مهم فعلی می شود پس صرف عزم بر عصیان سبب وجوب مهم نمی شود بلکه عزم ثابت سبب وجوب مهم میشود و الا اگر قبل از زمان واجب تصمیم بر عصیان داشت اما وقتی که زمان واجب رسید تصمیم عوض شد و قصد امتثال کرد کسی نگفته است که مهم و اهم هر دو فعلی است بلکه تنها اهم فعلی است. پس مهم عزم ثابت و مستمر است.

اشکال استاد به مرحوم صدر:

ایا با شرطیت عزم مستمر اشکال شرط متاخر حل می شود؟

زمانی که عزم مستمر باشد که این تا پایان وقت اهم تحقق پیدا می کند چون پایان وقت عصیان اهم پایان وقت امتثال مهم است که این مثل شرط متاخر می شود و همان اشکالات شرط متاخر را دارد.

به عبارت دیگر: کی می توان گفت موضوع مهم محقق است؟

وقتی که عزم مستمر باشد که این عزم اگر باید در کل زمان اهم باشد پس بعد از این که کل زمان را تصمیم بر عصیان داشتی مهم واجب می شود که این عزم مستمر بعد از پایان وقت اهم نتیجه اش این می شود که وقت مهم هم در ان زمان پایان یافته است پس باید شرط متاخر باشد

و اگر گفتیم که به محض عزم بر عصیان وجوب مهم فعلی می شود ولی این به صورت شرط مقارن است اما سوال این است که این شرط مقارن امتثال است یا شرط مقارن با وجوب

شرط مقارن با امتثال یعنی مقارن با عزم، وجوب مهم امد اما باید این عزم تداوم داشته باشد که این همان شرط متاخر می شود.

مقارن با وجوب مهم یعنی به محض عزم بر عصیان، وجوب مهم هست اما استمرار عزم ارتباط به امتثال مهم دارد که استمرار عزم همان شرط متاخر است.

پس برای همین اصفهانی عزم مستمر را شرط ندانست چون شرط متاخر میشود.

چون اگر عزم استمرار نداشته باشد وجوب مهم نمی اید پس استمرار شرط وجوب مهم است پس استمرار زمانی تحقق پیدا می کند که تمام زمان اهم تمام شود که اگر بعد از این مهم واجب شود زمانی برای مهم نمانده است چون زمان هر دو برابر است.

اشکال پنجم ترتب:

مقدمه 1: شرط وجوب مهم عصیان اهم است.

مقدمه 2: یکی از مسقطات تکلیف عصیان اهم است.

نتیجه این دو مقدمه : مهم زمانی واجب است که اهم ساقط شده باشد پس اگر اهم ساقط شده باشد و وجود ندارد که این ترتب نمی شود چون در ترتب دو امر فعلی طولی بودند اما طبق این کلام اگر اهم عصیان شود دیگر اهم ساقط می شود و وجوب مهم طولی نیست و بحث ترتب نمی شود.

نکته ای که عده ای عزم بر عصیان را شرط دانسته اند نه عصیان را شاید یک وجه ان همین اشکال باشد که عصیان مسقط تکلیف است اما عزم بر عصیان مسقط تکلیف نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo