< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

98/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترتب (14)

اشکال سوم:

سلمنا که امکان عقلی ترتب را قبول کنیم تنها چیزی که اثبات می شود این است که جعل دو حکم طولی ممکن است اما این که در مقام اثباست دو حکم طولی جعل هم شده باشد دلیلی بر ان نیست. و انچه که در واجب های متزاحم است وجوب دو واجب مطلق است دلیلی بر وجوب به صورت طولی نداریم.

بلکه اصلا می توان گفت دلیل بر خلاف داریم که ادله واجبات ظهور در دو واجب عرضی دارند مثلا دلیل مهم ظهور در اطلاق دارد نه مشروط بودن به ترک اهم.

پس اولا دلیل اثباتی بر ترتب نیست و ثانیا دلیل اثباتی بر خلاف ترتب وجود دارد.

جواب: به دو طریق می توان اثبات وقوع ترتب کرد:

الف: مرحوم نایینی: در مواردی که دو واجب متزاحم داریم دو گزینه داریم:

     یا باید از اصل یکی از دو دلیل رفع ید کنیم یعنی این که مولی وقتی اهم را گفته پس اصلا مهم را نخواسته است

     و یا از اطلاق یک دلیل رفع ید می کنیم یعنی دلیل مهم مشروط به ترک اهم است نه این که به صورت مطلق شارع انجام ان را از ما خواسته باشد.

و حالت سومی نیست که هر دو فعلی باشند چون قدرت بر امتثال هر دو نیست. و ترک هر دو هم که معقول نیست.

پس وقتی می توانیم با رفع ید از اطلاق مهم، تحفظ بر اصل دلیل کنیم دیگر دلیلی نیست که از اصل دلیل مهم رفع ید کنیم چون الضرورات تقدر بقدرها که در این جا چون دو دلیل ثابت داریم که با هم متزاحم است و با رفع ید از اطلاق یکی می توانیم هر دو دلیل را جمع کنیم پس دلیلی بر رفع ید از اصل دلیل مهم نیست چون وقتی مولی دو دلیل را گفته است پس لابد از اطلاق یکی رفع ید کرده است تا ان را گفته است.

این در دو واجب اهم و مهم است.

اما اگر هر دو دلیل در یک سطح باشد مثلا هر دو مهم باشند مشکل بیشتر است چون رفع ید از یکی ترجیح بلا مرجح است چون ترتب از دو طرف است.

و بعضی گفته اند: اصلا مقتضی جمع عرفی دو دلیل بر فرض امکان ترتب همین است که یکی مطلق باشد و دیگری مشروط باشد.

ب: مرحوم نایینی: با کمک برهان لمی کشف وقوع ترتب می کنیم چون هر دو دلیل اطلاق دارند که این اطلاق دال بر اطلاق در ناحیه ملاک است.

اطلاق حکم وجوب صل که مهم است در فرض وجود انقاذ امکان ندارد یعنی در حین انقاذ حکم صل اطلاق ندارد اما در ناحیه ملاک اطلاق دارند. این مبنای مرحوم نایینی است که از اطلاق ماده، اطلاق ملاک را کشف می کنیم به این صورت که از اطلاق صل اطلاق ماده را می فهمیم پس در فرض عدم وجود وجوب صل، باز هم ملاک هست چون ماده مطلق بود.

و لذا اگر فرض کنیم که دلیلی امد که نماز ملاک ملزم دارد پس از علت پی به معلول می بریم یعنی چون ملاک ملزم هست پس واجب است پس صل با این که در ناحیه حکم اطلاق داشته باشد اما دلالت بر این دارد که نماز دارای ملاک است پس در مانحن فیه در فرض ترک انقاذ وقتی ملاک را کشف کردیم معلول که حکم باشد را هم کشف می کنیم.

به عبارت دیگر: اگر فرض کنیم که با وجود دلیل اهم، دیگر برای مهم خطاب مهم نمی بینیم پس در این صورت ولو دلیل صل با توجه به انقذ بر وجوب صلاة دلال نکند اما بر واجدیت ملاک صلاة می کند پس از ملاک به امر پی میبریم.

لذا صرف این که امکان ثابت شود وقوع ان هم ثابت می شود.

کلام استاد: راه اول مقبول است اما راه حل دوم مرحوم نایینی اشکالاتی دارد.

 

اشکال چهارم:

واجب مهم مشروط به عصیان یا ترک اهم است که این اشتراط مهم به ترک اهم، یا به صورت شرط متقدم است یا مقارن یا متاخر.

شرط متقدم: یعنی اول باید اهم ترک یا عصیان شود تا بعد مهم به وجود اید. که شرط باید قبل از مشروط باشد پس اگر عصیان اهم شرط متقدم وجوب مهم باشد لازمه اش این است که باید ابتدا وقت اهم تمام شود تا عصیان تحقق پیدا کند.

اما مشکل این شرط متقدم این است که وقتی زمان اهم تمام شود زمان مهم هم تمام می شود چون این مفروض بحث ما بود که زمان عصیان اهم با زمان امتثال مهم یکی است.

به عبارت دیگر ترتب در دو واجب مضیقی است که زمان امتثال واحد است پس اگر ابتدا اهم را معصیت کنیم تا شرط مهم آید زمانی اهم معصیت ان تحقق پیدا می کند که دیگر مجالی برای امتثال مهم نیست.

شرط مقارن باشد یعنی ضرورتی ندارد قبل از وجوب مهم، عصیان اهم تحقق پیدا کرده باشد. مقارن با وجود مهم اگر عصیان اهم تحقق پیدا کند مهم واجب می شود

اشکال این فرض این است که شرط باید مقدم بر مشروط باشد زمانا نه از باب حکم عقل بلکه در تکالیف ضرورت دارد که تقدم زمانی بین شرط و مشروط باشد.

تقارن شرط با مشروط دو مشکل دارد:

     اخوند: مقارنت شرط و مشروط در حوزه تکالیف مشکلش این است که همیشه وجوب قبل از ظرف امتثال باید وجود داشته باشد تا مکلف توجه به حکم داشته باشد سپس تصدیق فواید حکم کند تا حکم برای مکلف انگیزه ایجاد کند به عنوان مثال قبل از این که غریقی در حال غرق شدن باشد باید وجوب انقاذ باشد تا مکلف را تشویق به انقاذ کند لذا اخوند می گویند تکلیف باید قبل از زمان امتثال باشد و نمی شود تکلیف در لحظه امتثال باشد لذا مقارنت شرط با مشروط امکان ندارد پس در مانحن فیه که وجوب مهم، شرطش ترک اهم است که اگر این شرط مقارن باشد اولین لحظه ترک اهم، اولین آن امتثال مهم است که وجوب مهم وقتی تحقق پیدا می کند که شرطش تحقق پیدا کند و وقتی شرط تحقق پیدا می کند که ترک اهم شود و ترک اهم هم زمان با امتثال مهم می شود پس شرط وجوب تکلیف تحقق پیدا می کند و این امکان ندارد چون باید قبل از ظرف امتثال حکم باشد تا حکم انگیزه ایجاد کند لذا نمی شود اولین ان امتثال مهم اولین آن ترک اهم است و ترک اهم موجب مهم می شود.

     مرحوم نایینی: اگر ترک انقاذ شرط مقارن نماز باشد یا مشروط هست یا نیست که شرط وجوب نماز اگر مقارن باشد یا در آن اول واجب می شود برای نمازی که در حال خواندن هستیم یا برای نمازی که در حال خواندن نیستیم که این مشکل دارد چون یا مشروط هست که تحصیل حاصل است یا مشروط حاصل نیست که طلب معدوم است.

به عبارت دیگر: ایجاب نماز برای کسی که در حال نماز خواندن است تحصیل حاصل است که یا در اولین آن ترک اهم که اولین ان امتثال مهم است نماز نمی خواند که در این صورت این امر نمی تواند ایجاد انگیزه کند نسبت به نمازی که اولین ان امتثال ان گذشته است چون در این صورت مثلا دیگر زمان گفتن تکبیر یا حمد ندارد چون فرض این است که زمان اهم و مهم مساوی است پس قدرت دیگر بر نماز ندارد لذا طلب معدوم می شود.

پس شرط مقارن هم مشکل دارد.

یا شرط متاخر است که در این صورت نماز الان واجب است مشروط به این است که در اینده شرطی تحقق پیدا می کند که این شرط متاخر مشکل وجوب نماز را درست کرد چون عصیان اهم الان صورت نگرفته است چون عصیان اهم باید متاخر باشد اما دو مشکل دارد:

الف- شرط متاخر را تصویر کنید

ب- واجب معلق تصویر شود

که هر دو مشکل و مناقشه دارد.

این نکته روشن شد که این بحث به شرط متاخر مربوط است اما رابطه بحث با واجب معلق چیست؟ سیاتی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo