< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مساله ضد (6)

تفسیر اقای خویی از کلام اخوند:

منظور اخوند قیاس مساوات نیست چون قیاس مساوات صحیح نیست.

ابتدا اشکال اقای خویی به قیاس مساوات را توضیح می دهیم سپس تفسیر خود اقای خویی را از کلام اخوند بیان می کنیم.

 

اشکال اقای خویی به قیاس مساوات که در کلام اقای اصفهانی بود:

ایشان معتقد است که قیاس مساوات در متقدم و متاخر زمانی درست است اما در تقدم و تاخر رتبی درست نیست مثل این که: اگر الف و ب نسبت به زمان تقدم و تاخر داشته باشند ملازم ب هم تاخر دارد از ملازم الف، پس قیاس مساوات درست است.

اما در تقدم و تاخر رتبی اگر الف تقدم رتبی و ب تاخر رتبی داشت ملازم ب تاخر رتبی از الف ندارد و صداق قیاس مساوات نیست چون تقدم و تاخر در رتبه منشا دارد و منشا این است که علت تقدم رتبی بر معلول دارد و معلول تاخر رتبی از علت دارد.

پس اگر الف تقدم بر ب داشته باشد چون الف علت ب است پس تقدم رتبی صحیح است اما ج که ملازم الف است تقدم رتبی بر ب ندارد چون الف علت ب است و مقدم بر ان است اما ج که علت ب نیست لذا تقدم رتبی بر ان ندارد.

لذا قیاس مساوات در بحث رتبه درست نیست.

پس در مانحن فیه که ادعا شد ضدین در رتبه واحد است و نقیضین هم در رتبه احد است پس عدم ضد با نقیض ضد دیگر در رتبه واحد است صحیح نیست چون اشکالش این است که در رتبه قیاس مساوات درست نیست.

تامل استاد در قیاس مساوات:

اولا باید وحدت رتبه را معنی کرد که معنی وحدت رتبه چیست؟

که اگر مراد نبود تقدم و تاخر است. یعنی وقتی دو شی در رتبه واحد است هیچ کدام مقدم و موخر نیست پس این وحدت رتبه نسبت به دو شی بی ربط هم امکان دارد و اصلا نیازی به رابطه علیّت نیست. پس وحدت رتبه نیازی به عامل وجودی ندارد بلکه همین که اختلاف دو رتبه ثابت نشود وحدت رتبه می شود.

اما اگر وحدت رتبه نیاز به عامل وجودی داشته باشد که اشیا یا وحدت رتبه دارند یا تقدم و یا تاخر رتبی دارند و یا بی ربط اند.

مثلا بین اتش و اهن رابطه ای نیست و بی ربط هستند پس وحدت رتبه نیاز به علت دارد پس در این صورت کلام اقای خویی درست است.

و همچنین اصلا متناقضین و متضادین باید رتبه انها واحد باشد یا ضرورتی به وحدت رتبه نیست؟

که این جای بحث دارد که مقداری از این دعوی برگشت ان به تفصیل در معنای رتبه واحد است که اصلا رتبه واحد یعنی چه؟

که عده ای گفته اند که رابطه ضدین و یا نقضین در صورتی است که وحدت رتبه داشته باشند نه این که در طول هم باشند که اگر طولیت باشد اجتماع ضدین نمی شود. که این بحث هم مربوط است به این که وحدت رتبه را چطور تفسیر کنیم؟

 

تفسیر اقای خویی از کلام اخوند:

ضدین و نقیضین همان طور که نمی تواند اجتماع در زمان و موضوع و... داشته باشند اجتماع در رتبه هم نمی توانند داشته باشند پس اجتماع نقیضین هم در وجود و هم در رتبه محال است. پس در هر رتبه ای که ضد باشد عدم ضد ضروری است و یا در هر رتبه ای که نقیض باشد عدم نقیض دیگر ضروری است و پس استحاله اجتماع در رتبه دارند پس اگر یکی موجود باشد عدم دیگری ضروری می شود.

پس منظور اخوند از کمال ملائمت همین است که اگر ضدی بود عدم ضد دیگر هم هست چون اجتماع ضدین همان طور که در وجود محال است در رتبه هم محال است.

پس بین ضدین کمال ملائمت است پس اگر ضدی باشد عدم ضد اخر در رتبه وجود دارد پس عدم ضد و وجود ضد در رتبه واحد است پس رابطه مقدمیت نیست چون در رتبه واحد اند.

نتیجه کلام این شد که ضدین (که هر دو وجودی باشند) در رتبه واحد نیستند چون اگر وجود ضد باشد در همان رتبه عدم ضد است پس کلام مشهور درست نیست که وحدت رتبه در ضدین است.

تبین استاد از کلام اقای خویی:

اگر الف و ب باهم تضاد دارند و الف علت ج است وحدت الف و ب در رتبه یعنی ب هم علت ج است و این قابل پذیرش نیست چون الف و ب ضدین هستند و نمی توانند هر دو با فرض ضدیت علت ج باشند.

پس دو ضد ولو به طور شانی نمی توانند علت برای ج باشد چون بین علت و معلول باید سنخیت باشد و ضدین نمی شود در رتبه واحد باشند چون اگر بخواهند یکی از دو ضد علت برای ج باشد باید ضد دیگر (ب) هم در رتبه الف باشد که الف مثلا علت فعلی است برای ج و ب علت شانی برای ج باشد و در حالی که ضدین محال است که در رتبه واحد باشند پس در رتبه ای که الف وجود دارد عدم ب وجود دارد و اگر ب وجود داشته باشد باید علت ج باشد در حالی که بین دو ضد کما منافرت است و نمی توانند در رتبه واحد جمع شوند.

اشکال استاد به این تبین:

عمده اشکال به ایشان این است که مراد از وحدت در رتبه چیست؟

اگر مراد از وحدت در رتبه این است که ضدین نمی توانند علت و معلول هم باشند پس کسانی که می گویند ضدین وحدت رتبه دارند مرادشان این است که ضدین نه می توانند علت باشد و نه می توانند معلول هم باشند که اگر این کلام را بپذیریم ضدین ضرورت اجتماع در رتبه دارند نه استحاله اجتماع در رتبه، یعنی ضدین مقدم و موخر نیستند.

به عبارت دیگر: ضدین نمی توانند نه علت هم باشند و نه معلول هم باشند پس اثبات می شود که ضدین نه استحاله اجتماع در رتبه بلکه ضرورت اجتماع در رتبه را دارند. پس کلام اقای خویی رد می شود که ضدین نه استحاله اجتماع در رتبه واحد بلکه ضرورت اجتماع در رتبه واحد دارند یعنی دو ضد نمی توانند علت و معلول هم باشند پس وحدت در رتبه دارند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo