< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتماع امر و نهی

تنبیه: اجتماع امر و نهی در فرض اضطرار

نکته1: این بحث تطبیق فقهی است اما چون ثمرات مهمی دارد و مباحث قبل را نیز روشن تر می کند بحث می کنیم.

نکته 2: که اگر حکم خروج از محل غصبی را حرام دانستیم چون غصب است (که در بحث اول مطرح می شود) و همچنین واجب دانستیم چون خروج از محل غصبی واجب است(که در بحث دوم مطرح می شود) این بحث مصادیق اجتماع امر و نهی می شود.

بحث اول:

در حکم خروج اختلاف بود که ایا خروج حرام است و یا مباح است؟

عده ای که گفتند خروج حرام فعلی است چون الامتناع بالختیار لاینافی الاختیار پس چون شخص خودش، خود را در محذور غصب انداخت پس حتی خروج او نیز حرام هست و لازمه این ابقاء در زمین غصبی نیست چون عقل حکم می کند خروج بهتر از بقا است چون خروج غصب کمتری نسبت به بقاء دارد.

اشکال: الامتناع بالختیار لاینافی الاختیار در حوزه عقاب است نه تکلیف چون تکلیف برای باعثیت و زاجریت است و الان که مکلف ناتوان از تکلیف است به هر دلیلی (حتی به سو اختیار)، تکلیف لغو است.

نظریه استاد: خروج حرمت فعلی ندارد بلکه نهی سابق دارد و مبغوضیت و عقاب هست که در جلسه قبل توضیح دادیم و کلام اغا ضیا را هم قبول کردیم که فاعلیت و فعلیت دو شی جداگانه است.

 

بحث دوم:

خروج از دار غضبی واجب است؟

در این جا از دو منظر بحث شده است:

1: خروج از دار غصبی وجوب نفسی دارد یعنی همین عنوان خروج از دار غصبی واجب است؟

2: خروج از دار غصبی وجوب غیری و به عنوان مقدمیت واجب است.

عده ای گفته اند خروج واجب است به وجوب نفسی به این عنوان که کبری کلی داریم که تخلص از حرام، واجب است که این عنوان فی نفسه واجب است پس خروج از دار غصبی هم مصداق تخلص از حرام است پس واجب نفسی است.

سپس بحث صورت گرفته است که خروج از دار غصبی واقعا تخلص از حرام است یا مقدمه تخلص از حرام است؟

اشکال شهید صدر:

اصلا واجبی به نام تخلص از حرام نداریم تا بعد بحث شود که این خروج از دار غصبی مصداق وجوب نفسی است یا مقدمه تخلص از حرام است بلکه این که گفته می شود تخلص از حرام واجب است عبارت اخری اقدام بر حرام، حرام است می باشد و این دو یک حکم است به دو تعبیر. پس مراد از حرمت یعنی فعل ان واجب است و بالعکس و مراد این نیست که این دو حکم جداگانه باشد در نتیجه دو عقاب نیست یکی بر ترک واجب و دیگری بر ارتکاب حرام.

تنها احتمال برای وجوب خروج از دار غصبی وجوب غیری است برای ترک حرام، که ترک حرام واجب است و مقدمه ان که خروج از دار غصبی است نیز واجب است.

تفاوت ترک حرام و تخلص از حرام در این است که ترک حرام زمانی صدق می کند که از زمین غصبی خارج شویم پس خروج از دار غصبی مقدمه ان است اما تخلص از حرام همین که به سمت خروج از دار غصبی می رود عنوان تخلص صدق می کند.

پس با توجه به این که ترک حرام مانند تخلص از حرام وجوب شرعی ندارد و تنها وجوب عقلی دارد پس بحث از مقدمیت لغو است چون اگر ذی المقدمه شرعی نباشد ما در وجوب شرعی مقدمه بحث نمی کنیم پس اجتماع امر و نهی نشد.

 

ادله کسانی که وجوب غیری خروج از دار غصبی را نفی می کنند:1: استدلال مرحوم خویی:

این که ترک حرام واجب است درست است و خود این یک عنوان واجب است اما این ربطی به مانحن فیه ندارد چون خروج از دار غصبی مقدمه ترک حرام نیست بلکه مقدمه بودن در زمین مباح است. پس بودن در غیر زمین غصبی ملازم است با ترک حرام. اما از انجا که خروج از دار غصبی، مقدمه بودن در زمین مباح است و واجب نیست انسان در زمین مباح باشد بلکه انچه که وجوب دارد که ترک حرام است پس بودن در زمین مباح ملازم با ذی المقدمه (ترک حرام) است.

ان قلت: ترک حرام عین بودن در زمین مباح است.

قلت: ترک حرام امر عدمی است و بودن در زمین مباح امر وجودی است در نتیجه این دو نمی تواند عین هم باشند پس ملازم هم هستند پس خروج از دار غصبی مقدمه بودن در زمین مباح است و از انجا که واجب نیست انسان در زمین مباح باشد پس خروج از دار غصبی مقدمه واجب نشد پس وجوب ندارد.

2: استدلال مرحوم اصفهانی:

خروج از زمین غصبی ضد بقا در زمین غصبی است و خروج از زمین غصبی مقدمه نقیض بقا نیست لذا وجود ضد، مقدمه، عدم ضد دیگر (عدم بقا) نیست یعنی عدم بقا در زمین غصبی متوقف بر خروج از زمین غصبی است چون هر دو ضد در عرض هم اند پس خروج مقدمه ترک حرام نیست.

به عبارت دیگر: بقا در زمین غصبی حرام است و طبق این که امر به شی مقتضی نهی از ضد است، ترک بقا در زمین غصبی واجب است پس خروج مقدمه ترک بقا نیست چون دو ضد در رتبه واحد هستند (که در کلمات مرحوم نایینی دلیل این را گفتیم که چرا دو ضد در عرض هم اند)

ادله کسانی که وجوب غیری خروج از دار غصبی را اثبات می کنند:

اما کسانی که وجوب غیری را اثبات می کنند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo