< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتماع امر و نهی

ایا عمل طبق نظر جوازی همیشه صحیح است؟

اخوند گفت: اگر اجتماعی باشیم همیشه عمل صحیح است اما همیشه معصیت هم صورت گرفته است چون قائل به اجتماع می گوید هم امتثال تحقق پیدا کرده است و هم معصیت.

 

اشکال اقای خویی به قسمت دوم کلام اخوند:

در جلسه قبل اشکال اقای خویی به قسمت اول کلام اخوند را مطرح کردیم که بنا به قول جواز امتثال همیشه تحقق پیدا نمی کند.

و این سخن اخوند که بنا به قول جواز همیشه معصیت صورت می گیرد هم صحیح نیست: چون اگر مندوحه نباشد صغری باب تزاحم شکل می گیرد پس اگر واجب اهم باشد با انجام واجب معصیت صورت نمی گیرد.

پس عمده کلام اقای خویی این است که صغری باب تزاحم درست می کند که در باب تزاحم هم دو حکم فعلی نیست و حکم غیر فعلی ثواب و عقاب ندارد.

اما اخوند چون تزاحم را تصویر نکرد لذا به اهم و مهم هم نپرداخت.

نظریه اقای نایینی هم روشن شد که چه مندوحه باشد و چه نباشد تزاحم صورت می گیرد پس بنا به تقدیم واجب معصیت صورت نمی گیرد.

 

پس به طور خلاصه 3 نظریه کلی وجود دارد:

اخوند: جواز اجتماع نه به تزاحم و نه تعارض می رسد.

مرحوم نایینی: جواز اجتماع همیشه (چه مندوحه باشد که تزاحم در اطلاق دلیل و چه نباشد که در نفس تکلیف تزاحم است) تزاحم است.

مرحوم خویی: اگر مندوحه نباشد تزاحم است والا نه تزاحم و نه تعارض نیست

 

0.0.0.0.0.0.0.1ایا عمل طبق نظر امتناعی همیشه عمل باطل است؟

1: بنا به امتناع اگر تقدیم جانب امر شود همیشه عمل صحیح است.

2: اگر تقدیم جانب نهی شود:

2.1: یا عمل واجب توصلی است یا تعبدی:

2.2.1:گر امر تعبدی باشد مکلف یا عالم و یا جاهل است.

2.2.1.1: اگر عالم باشد همه قائل به بطلان شده اند

2.2.1.2: اگر جاهل باشد گفتیم که مشهور قائل به صحت و برسی وجه ان گذشت.

 

2.1: اما در صورت امتناع و تقدیم نهی و واجب توصلی باشد:

اخوند: واجب توصلی صحیح است حتی اگر عالم به حکم و موضوع حرمت باشد (یعنی عمدا لباس را با آب غصبی بشوید) چون بحث اجتماع جایی است که هر دو ملاک دارند پس با انجام واجب توصلی ملاک ان استیفا شده است و لباس نجسی که با آب غصبی شسته شده است پاک می شود.

اشکال اقای خویی به اخوند:

کلام اخوند فی الجمله درست است نه بالجمله، چون همیشه صرف وجود ملاک کافی برای صحت عمل توصلی نیست چون ملاک واجب توصلی دو قسم است:

الف: ملاکی که در هر شرایط اگر تحقق پیدا کند واجب تحقق می یابد مثل همین مثال اخوند که شستن لباس با آب غصبی بود.

ب: ملاکی که در ضمن فرد محرم قابل امتثال نیست مثل تکفین میت که با این که توصلی است اما نمی شود با کفن غصبی میت را تکفین کرد.

 

صورت باقی مانده در جلسه قبل[1]

1.2.2و1.1.2اگر قائل به جواز باشیم و واجب هم تعبدی باشد و مندوحه باشد یا نباشد:

ب: اگر قائل به جواز شدیم از باب تعدد عنوان که خود عنوان متعلق امر است و از عنوان به معنون سرایت نمی کند پس صرف تعدد عنوان برای قول به جواز اجتماع کافی است:

چون حکم به عنوان تعلق گرفته است و سرایت نمی کند اما فعل خارجی نمی تواند هم متصف به وجوب باشد و هم متصف به حرمت هر چند که حکم به عناوین تعلق گرفته است.

اگر ترکیب اتحادی باشد: تعدد عنوان موجب تعدد معنون نگردد: چون یک چیز نمی شود هم واجب و هم حرام باشد پس باز هم باید به بحث تزاحم رجوع کرد.

بخصوص این که ایشان قائل به این شد که در مساله اجتماع امر و نهی لزوما اجتماع دو ملاک نیست بلکه بحث ما عام است چه امر ونهی ملاک داشته باشند و چه نداشته باشند پس به قصد ملاک هم نمی تواند واجب را اتیان کرد. بله با امر ترتبی می شود عمل را صحیح کرد چون اگرچه نهی مقدم باشد اما چون نهی را معصیت کرد پس امر تکلیف فعلی دارد.

اما اگر ترکیب انضمامی باشد: انچه که واجب است غیر حرام است پس محذوری در جواز اجتماع نیست پس مجمع هم امتثال است و هم معصیت.

پس ایشان نیاز دارد که از این که ترکیب اتحادی است یا انضمامی است؟ بحث کند.

 

نظریه استاد:

1: این که ملاک مرجوح قابلیت تقرب ندارد درست است و کلام اقای خویی را پذیرفتیم پس کلام اخوند صحیح نیست.

2:در بحث اجتماع امر و نهی به احراز ملاک در مجمع نیازی نیست بلکه بحث ما کلی است پس در این جا هم نظر با شهید شدیم و کلام اخوند به نظر ما درست نیست چون بحث ما در کبری اجتماع است که بحثی ذاتی است.

3: بنا به جواز اجتماع ایا بحث ما از مصادیق تزاحم هست یا نه؟ با توجه به این که امر به صرف الوجود تعلق گرفته نه مطلق الوجود پس تزاحم بین امر و نهی در جایی است که مندوحه نباشد پس اگر مندوحه نباشد تزاحم است.

توضیح این که: اگر امر به صرف الوجود تعلق گرفته باشد تخییر عقلی وجود دارد یعنی عقل می گوید که مخیری و هر فرد از افراد واجب را می توانی بیاوری مشروط به این که مانعی نباشد پس نسبت به فرد محرم تخییر عقلی وجود ندارد چون مانع است.

تخییر عقلی وجوب نمی اورد.

این کلام ما با تقیید امر به حصه مقدوره نایینی متفاوت است زیرا عقل می گوید مخیر نیستی که واجب را ولو در ضمن فرد حرام بیاوری اما ایشان حصه مقدوره را از نفس خطاب می دانست

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo