< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتماع امر و نهی

حکم/ارتباطات حکم/ تضاد احکام/ اجتماع امر و نهی

اقای خویی:[1] بحث ما در مساله اجتماع امر و نهی، مساله ای صغروی است گرچه ظاهر موضوع بحث کبروی می نماید اما وقتی گفته می شود که اجتماع امر و نهی جایز است یا نه؟ یعنی در صغری این قضیه بحث می کنیم چون کبری یعنی امتناع اجتماع امر و نهی واضح است چون امتناع اجتماع ضدین بدهی است و لذا بحث از ان لغو است.

پس بحث ما در صغری است که آیا در مواردی که تعدد عنوان و وحدت معنون است صغری اجتماع امر و نهی هست یا نه؟ که اگر باشد دیگر جای بحث ندارد که باطل است و باید قائل به امتناع اجتماع امر و نهی شد چون همان طور که ما هم بحث کردیم یا تضاد حقیقی یا عرضی یا اعتباری وجود دارد پس طبق همه اقوال اجتماع امر و نهی امکان ندارد.

استاد: بعضی از عناوین و صورت مساله ها در اصول است که صحیح مطرح نشده است مثل همین جا که صورت مساله کبری است اما محل بحث صغروی است یا مثل مقدمه واجب و... که در اینده هم به صورت مساله هایی اشاره می کنیم که با واقع بحث همسان نیست.

 

دو صورت مساله در اجتماع امر ونهی:

1: اگر امر به عنوانی تعلق گرفت مثل صل و نهی به عنوان دیگری تعلق گرفت مثل لاتغصب و اگر این دو عنوان با هم در مصداقی جمع شود مثل صلاه در دار غصبی این جا بحث می کنیم که ایا این از مصادیق اجتماع امر و نهی مستحیل است یا نه؟

که اگر گفتیم: بله، پس اجتماع امر و نهی امتناع دارد و این قول امتناع اجتماع امر و نهی است.

و اگر گفتیم: نه، مساله از مصادیق اجتماع امر و نهی نیست که به این قول جواز اجتماع امر و نهی گفته می شود.

2: امر به عنوانی عام تعلق بگیرد و نهی به بعضی از حصه تعلق گیرد و یا برعکس مثل صل و لاتصل فی الحمام که یکی عنوان صلاه است و دیگری صلاه در حمام این جا هم بحث می شود که ایا این هم مصداق اجتماع امر و نهی هست یا نه؟ چون این جا هم در اطلاق و تقیید اجتماع امر و نهی شده است.

 

بحث در صورت اول مساله: اجتماع دو عنوان

در این بحث دو قول کلی وجود دارد:

1: جواز اجتماع که یعنی مساله اجتماع امر و نهی از صغریات مساله اجتماع ضدین نیست.

2: امتناع اجتماع که این صورت مساله از صغریات اجتماع ضدین است.

پس کل بحث این است که امر و نهی به یک معنون تعلق گرفته است یا دو عنوان یعنی یک شی واجب و یک شی دیگر حرام است یا نه وجوب و حرمت به یک شی تعلق گرفته است؟

 

پیش نیازهای بحث:

1: برای برسی این مساله باید ابتدا بحث کرد که اصلا امر و نهی به چه چیزی تعلق گرفته است؟

که اگر ثابت شد متعلق امر و نهی عنوان است یعنی امر به عنوان صلاه و نهی و به عنوان غصب تعلق گرفته شده است دیگر اجتماع امر و نهی نشده است چون امر و نهی به دو عنوان متفاوت تعلق گرفته است.

اما اگر ثابت شد که امر و نهی به معنون تعلق گرفته است در این صورت باید بحث شود که اجتماع صورت گرفته یا نه؟

پس اگر ثابت شود که امر و نهی به عنوان تعلق گرفته است دیگر نیازی به ادامه بحث نیست بلکه روشن می شود که اجتماع امر و نهی جایز است و از صغریات تضاد احکام نیست.

2: بحثی در اصول است که ایا حکم به طبایع تعلق می گیرد و یا افراد؟ به عبارت دیگر حکم به عنوان تعلق می گیرد یا معنون؟

معنون به معنی شی خارجی متعلق وجوب نیست مثلا نماز خارجی متعلق حکم نیست بلکه حکم به عنوان نماز تعلق گرفته است.

 

استدلالات تعلق حکم به عنوان:

استدلال اول: اگر قرار باشد حکم به معنون تعلق گیرد یعنی متعلق حکم نماز خارجی باشد در صورتی که مولی تکلیفی کند و هیچ کس تکلیف را امتثال نکند باید گفته شود اصلا این تکلیف وجود ندارد چون فرض این است که وجوب تعلق گرفته به نماز خارجی و فرض این است که هیچ کس نماز نخوانده است پس وقتی که نمازی نیست وجوب نمازی نیست چون وجوب عرضی است که نیاز به معروض دارد پس نماز واجب نیست از باب ثالبه به انتفای موضوع می شود چون اصلا نمازی در خارج وجود ندارد تا متعلق وجوب قرار گیرد. در نتیجه باید حکم به عنوان تعلق گرفته باشد.

استدلال دوم: این استدلال را به دو صورت می توان تقریب کرد:

الف: تقریب دور: حکم در خارج علت وجود فعل است و چون علت وجود است مقدم بر فعل است و جوب نماز علت است برای فعل نماز.

پس اگر قرار باشد که معروض وجود خود نماز خارجی باشد پس باید اول نماز باشد بعد وجوب اید پس نتیجه این می شد که معنون خارجی مقدم بر حکم است و معروض مقدم بر عرض است و از طرف دیگر حکم مقدم بر نماز است چون اول باید حکم به وجوب نماز باشد بعد نماز تحقق یابد. پس وجود حکم متوقف بر وجود نماز است و وجود نماز متوقف بر وجود حکم است پس دور شد.

ب: تقریب تقدیم شی متاخر و بالعکس: که چیزی که متقدّم بود متأخر فرض شد و چیزی که متأخر بود متقدّم فرض شد. چون نمازی که متأخر است را شما فرض کردید که متقدّم است و حکم وجوبی که متقدّم است را فرض کردید که متأخر است.[2]

 

جواب اشکال دوم از مرحوم اصفهانی:

در این جا متوقف و متوقف علیه دو چیز است ان چیزی که علت برای نماز خارجی است وجود علمی و ذهنی نماز است نه وجوب عینی یعنی انچه که باعث شد که عبد نماز بخواند علم او به وجوب نماز بود پس با این که علم است ممکن در خارج واجب هم نباشد پس انچه که علت برای معنون است وجود علمی حکم است و انچه که معلول معنون است وجود واقعی حکم است پس متوقف و متوقف علیه دو چیز شد و دور نیست.

چون انچه که در خارج علت برای فعل است وجود ذهنی و علمی حکم است یعنی همین که عبد احساس کند نماز واجب است نماز می خواند چه در خارج نماز واجب باشد و چه نباشد

به طور مثال ما همیشه از مار ذهنی می حراسیم نه از مار خارجی که مثلا اگر کسی توهم کند که مار کنار اوست می ترسد اما اگر مار واقعی کنار او باشد اما نداند هیچ ترسی ندارد.

مراد از وجود ذهنی، وجود ذهنی است که ناظر به خارج باشد نه صرف تصور. اما انچه که علت برای حرکت است وجود علمی است.

پس علت برای نماز خارجی وجود علمی نماز است و انچه که عارض بر نماز خارجی می شود وجود واقعی است پس متوقف و متوقف علیه متفاوت شد.

 

اشکال شهید صدر به مرحوم اصفهانی:

وجود علمی یعنی علم من به وجود وجوب خارجاً. یعنی چرا من نماز خواندم؟ چون علم داشتم که در واقع نماز واجب است پس صرف صورت ذهنی که باعث عمل نیست بلکه علم من به وجود وجوب در واقع داعی عمل شد پس علم به وجود واقعی نماز محرک عبد است پس وقتی من علم به وجود وجوب نماز دارم دیگر نمی پذیرم که وجوب حکم بعد از خود نماز به وجود اید پس باز هم استحاله وجود دارد.

استاد: اشکال شهید صدر ناظر به این بود که درست است که دور نیست اما به دلیل دیگر استحاله وجود دارد. پس جایی که علم هست ممکن است علم مصیب باشد و ممکن هم است مصیب نباشد. پس ممکن است حکمی نباشد اما حرکت باشد پس توقفی نیست چون ممکن است که علم غیر مصیب باشد. اما اگر بعد از این که حرکت وجود داشت دیگر نمی شود حکم وجود داشته باشد.

تقریب دیگر کلام شهید صدر:

در این جا درست است که مشکل مساله از ناحیه دور نیست اما تهافت هست یعنی اگر فرض کردیم که وجوب حتما باید بر نماز خارجی تعلق گیرد ایا امکان دارد که قبل از این که نماز بخوانیم علم به وجوب نماز داشته باشیم؟

فرض این است که وجوب به نماز خارجی تعلق می گیرد ایا امکان دارد قبل از این که نمازی در خارج به وجود اید یقین به وجوب نماز داشته باشیم. پس باید اول نماز باشد تا شما علم به وجوب پیدا کنید و قبل از نماز وجوبی نیست چون وجود نمازی نیست لذا اصلا نمی شود بدون وجود نماز در خارج معروض را تصور کرد پس نمی شود گفت چون علم داشتم نماز خواندم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo