< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارتباطات احکام:

ارتباط احکام تکلیفی خمسه با یکدیگر:

احکام تکلیفی با هم رابطه تضاد دارند یعنی هر حکم تکلیفی با حکم تکلیفی دیگر ضد است مثل وجوب و حرمت یا وجوب و استحباب و وجوب با اباحه و هکذا.

چون مثلا اباحه یعنی مجاز است فعل و ترک اما وجوب مجاز به ترک را ندارد. و هکذا وجوب و استحباب با هم تضاد دارند.

پس وجود دو حکم بر موضوع واحد اجتماع ضدین است و اجتماع ضدین هم محال است.

فعلا بحث ما کبروی است که ایا احکام خمسه تضاد دارند؟ (و این بحث ما غیر از بحث اجتماع امر و نهی است چون بحث اجتماع امر و نهی در حقیقت مساله صغروی است نه کبروی.)

یا به عبارت دیگر بحث ما در این است که: ایا اجتماع دو حکم از احکام خمسه در یک موضوع جایز است یا نه؟

تفاوت این دو طرح مساله در این است که ممکن است بگوییم احکام خمسه تضاد ندارند اما با این حال باز هم اجتماع دو حکم محال است چون مثلا به لغویت می گراید.

لذا عده ای گفته اند این دو سوال دو بحث جداگانه دارند و نباید دو مساله با هم جمع و خلط شود.

حالا ما بعد از این که مقدمات بحث را بگوییم مساله روشن می شود.

پس طبق طرح اول بحث را پیش می بریم که ایا احکام خمسه تضاد دارند؟

مشهور اصولین قائل به تضاد بین احکام خمسه اند اما در مقابل عده ای نظیر مرحوم اصفهانی[1] منکر این تضاد شده اند که می فرماید: تضاد از اوصاف اعیان خارجیه است چون تضاد یعنی عدم امکان اجتماع در عالم عین.

پس لازمه وجود تضاد، وجود خارجی است در حالی که حکم در عالم خارج وجود ندارد پس تضاد بین احکام خمسه نیست.

پس وقتی تضاد در احکام خمسه معنی نداشت اجتماع مثلین هم بالطبع معنی ندارد.

البته مرحوم اصفهانی در نتیجه با مشهور اصولین موافق است که دو حکم امکان جمع شدن در موضوع واحد را ندارند اما دلیل را، که اجتماع مثلین است قبول ندارد (که توضیحش در اینده خواهد امد که ایشان از باب امتناع صدور معلول از دو علت مستقل مساله را محال می دانند) چون اجتماع مثلین در امور خارجی است و امور اعتباری در عالم عین وجود ندارند.

ان قلت: اگر حکم شرعی را اراده و کراهت بدانیم آیا در این صورت بین احکام تکلیفی خمسه تضاد است یا نه؟

یا به عبارت دیگر: این که این کلام شما علی تمام المبانی جاری است یا فقط طبق مبنای کسانی که حکم را از مقوله اعتبار می دانند؟

قلت: نه، تفاوتی بین این دو مبنا نیست و تضاد در بین احکام خمسه بی معنا است چون اگر حکم اراده و کراهت باشد یا باید به لحاظ موضوع غیر قابل اجتماع باشد یا به لحاظ متعلق.

منظور از موضوع اراده و کراهت یعنی جایی که اراده و کراهت بر ان قائم است که نفس می باشد.

و منظور از متعلق اراده و کراهت این است که باید اراده به چیزی تعلق گیرد که ان فعل است و یعنی متعلق اراده ان چیزی است که شخص ان را اراده کرده است.

پس اولا اراده قیام به نفس دارد و سپس قیام به متعلق دارد یعنی اول باید شخص اراده کند و باید اراده متعلق داشته باشد که چیزی را اراده کند مثل خوردن یا حرکت کردن و ... .

پس استحاله اجتماع دو اراده (اجتماع مثلین) یا اراده و کراهت (اجتماع ضدین) یا باید به لحاظ موضوع (نفس) باشد و یا به لحاظ متعلق (فعل) باشد.

1: اما اجتماع مثلین و یا ضدین به لحاظ موضوع نیست چون نفس بسیط است و لذا اجتماع اراده و کراهت های مختلف در ان واحد معنا دارد پس اجتماع ضدین و مثلین علاوه بر این که باید در دو امر خارجی باشند باید از مقوله جسم و جسمانی نیز باشند تا اجتماع ضدین و مثلین محال شود.

لذا چون:

اولا: دلیل عقلی: نفس بسیط است پس اشکالی ندارد که در ان واحد اراده ها و کراهت های مختلف در ان پدید اید.

و ثانیا: دلیل وجدان: خود ما الان وجدان می کنیم همین الان چندین اراده و چندین کراهت به امور مختلفه داریم.

پس این که اراده و کراهت های مختلف در نفس وجود دارد جای شکی نیست اما این که اراده و کراهت به موضوعات متعدد ربط دارد مثلا من اراده آب خوردن دارم اما اراده راه رفتن ندارم پس در ان واحد دو اراده دارم که موضوعشان (که نفس من باشد) واحد است گرچه متعلق اراده متفاوت است که یکی به خوردن است و دیگری به رفتن. پس همین دلیل بر بساطت نفس شد که امکان اجتماع امور متعدد در شی بسیط است. پس تنها محذور به لحاظ متعلق است و ان را هم توضیح می دهیم که متعلق اراده شی خارجی نیست بلکه اراده به عنوان فعل تعلق گرفته است.

2: اما به لحاظ متعلق: متعلق اراده و کراهت فعل عنوان است نه فعل خارجی یعنی اراده من به نماز خارجی تعلق نگرفته است بلکه به عنوان نماز تعلق گرفته است. یعنی قانون گذار عنوان نماز را از ما می خواهد نه نماز خارجی چون:

اولا: خارج ظرف سقوط تکلیف است و اگر نمازی در خارج باشد دیگر امر به ان معنا ندارد چون تحصیل حاصل است یعنی نماز خارجی تکلیف را از گردن ما ساقط می کند پس وجود خارجی موجب ثبوت تکلیف نمی شود.

2: اراده در افق نفس است و انچه که در افق نفس است نمی شود که قوامش به موضوع خارجی باشد یعنی اراده بدون مراد معنی ندارد پس اگر اراده به امر خارجی قوام داشته باشد لازمه اش قوام یک شی نفسانی به یک امر خارجی می شود و این محال است چون (در جایی دیگر می فرماید:) باید بین علت و معلول سنخیت باشد چون انچه که از سنخ نفس است نمی شود متقوم باشد به شی ای که از سنخ خارج است چون همیشه قوام یک شی به چیزی است که از سنخ خودش باشد پس باید بین علت و معلول سنخیت باشد لذا باید متعلق اراده و کراهت افعال عنوانی باشد.

پس نتیجه این که اگر متعلق اراده و کراهت شی خارجی بود اجتماع ضدین و مثلین ممکن بود اما چون متعلق اراده و کراهت عنوان فعل است پس اجتماع ضدین و مثلین جاری نمی شود

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo