< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منطقة الفراغ

گفتیم معنای منطقة الفراغ جایی است که تشریع و قانون گذاری به عهده حاکم شرع نهاده شده است که موضوعش در روابط متغیر است پس اگر در منطقة الفراغ شارع حکمی داشته باشد حکم حکومتی محسوب می شود نه به عنوان حکمی از دین خالد و شریعت، لذا ممکن است تاریخ ان سرآید و ان حکم تغییر کند.

پس 2 نکته از کلام شهید مشخص شد:

1: کلیه احکامی که از زبان پیامبر یا امام صادر شده است دو جنبه دارد:

الف: به عنوان نبی که احکامی که از این ناحیه صادر می شود بیان احکام دین خالد و شریعت است.

ب: به عنوان والی و حاکم که احکامی که از این ناحیه صادر میشود به عنوان حاکم اسلامی است و جنبه خلود ندارد بلکه موقت است.

البته باید توجه داشت که محل بحث ما در روابط متغیر و ثابت در احکامی است که از پیامبر یا امام صادر شده است اما احکام قران همه به عنوان نص تشریعی است و روابط متغیر در ان جایی ندارد. پس به عنوان این که مستند شرعی فلان حکم مثلا چیست باید به ادله رجوع کرد و طبق ان برسی کرد که حکم کدام نوع روابط است و البته فعلا به این که راه شناسایی این دو نوع حکم چیست کار نداریم لکن محل بحث، این است که بدانیم که این دو نوع حکم متفاوت است.

پس اگر فهمید این نوع از حکم از احکام حکومتی پیامبر بوده است شاید بتوان مکانیزم بهتری برای رسیدن به هدف استفاده کرد و ان حکم را تغییر داد. مثلا در فقه ادله اثبات دعوی مواردی خاص است مثل شهادت و قسم و... اما انگشت نگاری را جز ادله اثبات دعوی نمی دانیم لذا الان که این موقعیت ایجاد شده است می توان از ان استفاده کرد زیرا که از شهادت دقیق تر و به واقع نزدیک تر است؟

یا مثلا امروزه با DNA تشخیص نسب می دهند اما این امکان در زمان پیامبر نبوده است پس ایا این روش بهتر از روش های ظنی زمان گذشته نبوده است؟ ایا بهتر از قاعده فراش نبوده است؟

و نکته دیگر کلام ایشان این است که همه نمی توانند این حکم را تغییر دهند بلکه این وظیفه حاکم شرع است که بنا به موقعیت این احکام را تغییر دهد پس ایشان در مقام تثبیت ولایت فقیه است.

و پس روشن شد که روابط ثابت در حوزه:

الف: ارتباط انسان با خدا است چون تغییری در نه در بندگی بنده حاصل می شود و نه در خدا، و تنها احتمال تغییر موضوعات مطرح است مثلا مسجد الحرام را که الان که جمعیت زیاد شده است چند طبقه کند.

ب: در روابط انسانها با یکدیگر است که مثلا پدر با فرزند و یا مادر با پدر و... که این ها روابط ثابت بوده است

ج: یا در حوزه معاملات بخشی از ان قبلا بوده است مثل کتاب نکاح که از جمله روابط ثابت است.

و روابط متغیر بیشتر روابط انسان با طبیعت است.

و خود شهید هم تنها روابط متغیر را در روابط انسان با طبیعت می داند.

پس چون در روابط متغیر حکم وجود ندارد و یا اگر هم وجود دارد به عنوان نص تشریعی نیست می توان حکم ان را تغییر داد

2: در حوزه روابط متغیر می توانیم قانون های متفاوتی داشته باشیم و همه قانون شرع است و هیچ کدام نفی دیگری را نمی کند مثلا یک زمان محصولات تراریخته حرام بود اما الان حلال است چون مثلا مضرات ان را کشف کردیم و حل کردیم.

استاد: به عنوان مثال به روابط متغیر می توان به احادیث زیر اشاره کرده

وَ قِيلَ لَهُ ع لَوْ غَيَّرْتَ شَيْبَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع الْخِضَابُ‌ زِينَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ [بِرَسُولِ اللَّهِ ص‌] يُرِيدُ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ ص‌[1]

ترجمه: به او گفته شد: كاش موى سپيدت را با خضاب تغيير رنگ مى‌دادى، در پاسخ فرمود: خضاب خود زيوريست و ما خاندانى هستيم كه در سوك و مصيبت گرفتاريم «مقصودش مصيبت داري بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بوده است».

پس در زمان پیامبر خضاب می کردند اما این حکم در زمان حضرت امیر تغییر کرد.

و یا این که عده ای به اعتراض به امام صادق می گفتند که چرا لباس فاخر می پوشی؟ حضرت در پاسخ می فرمود: ان زمان مردم فقیر بودند و حتی کسانی بودند که یادشان نبود که کی سیر شده بودند چنانچه که خود حضرت امیر فرمود: لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ‌ بِالشِّبَع‌[2]

و یا این که شخصی نزد امام صادق امد و ناراحت بود امام علت ناراحتی شخص را پرسید او پاسخ داد که حق شما را غصب کرده اند

امام پاسخ داد که ناراحت نباش چرا که اگر ما در مصدر حکومت بودیم نمی توانستیم چیز خوب بپوشیم و بخوریم چرا که حاکم باید در صف افراد ضعیف باشد.

 

و باید گفت که این نظریه باید حدود ان دقیقا مشخص شود والا می تواند نظریه ای خطرناک شود و استفاده حداکثری از ان می تواند باعث نابودی فقه و دین شود لذا گفتیم مثلا روابط انسان با خدا و یا ایات قران و یا روابطی که قبلا بوده و الان هم هست مثلا روابط انسان ها مثل زن و شوهر و ... وهچنین معاملاتی که قبلا بوده است جز روابط ثابت است و در این موارد نمی توان قواعد را منطقه الفراغ جاری کرد بلکه در مواردی است که الان بشر به انها دست یافته است که یا کشف و یا اختراع شده است.

عده ای گفته اند: این منطقه الفراغ همان برسی مسائل مستحدثه است و فرقی بین این دو نیست پس منطقة الفراع فقه مسائل جدید را برسی می کند.

استاد: این نظریه غیر از فقه مستحدثات است چون در مستحدثات می گوییم حکم این مساله مشخص است و ما تنها کار ما تفریع حکم کلی بر موردش است اما در نظریه منطقه الفراغ ما اختراع قانون می کنیم گرچه برخی از مستحدثات احکامش بیان شده است اما نه همه ان، بلکه باید حاکم شرع ان را مشخص کند.

عده ای دیگر گفته اند: این نظریه همان برسی عناوین ثانویه است که حاکم اسلامی می تواند بر اساس ضرورت های زمان مثل اختلال نظام و اضطرار و ... حکم ان را تغییر می دهد مثلا قربانی در منا چون شلوغ شده است در مکان دیگری شود و... پس منطقه الفراغ همان فقه عناوین ثانویه است.

استاد: برای این که تفاوت این دو را بدانیم باید ابهام کلام شهید را برطرف کنیم که ایشان مشخص نکرد که شارع برای رخدادهای نوظهور هیچ حکمی جعل نکرده است یا اباحه جعل کرده است و در گذر زمان اباحه تبدیل به حرمت یا وجوب می شود.

که اگر گفتیم که هیچ حکمی نیست پس فقه عناوین ثانویه نیست چون حکمی نیست تا عنوان ثانوی ان را برسی کرد.

اما اگر گفتیم که حکم روابط متغیر اباحه است می تواند جز عناوین ثانویه باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo