< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبادی حکم

با توجه به این که مباحث حکم در جایی خاص بحث نشده بود ما مجبور شدیم همه مباحث حکم را یک جا بحث کنیم.بخشهایی از حکم را برسی کردیم اکنون به بحث از مبادی حکم می پردازیم:منظور از مبادی حکم، مبادی حکم تکلیفی است که منظور خاستگاه اولیه حکم است که سراغاز حکم کجاست؟قبلا در مراتب حکم گفته بودیم اغاز حکم از ملاک است که این طبق نظر عدلیه است احکام را تابع مصالح و مفاسد می دانند که یعنی احکامی که جعل می شود طبق ملاکات است که در نتیجه به این قاعده می رسیم که تبعیت احکام از مصالح و مفاسد. این قاعده یک قاعده کلی در علم اصول است و بسیاری مباحث به این نکته گره خورده است گرچه این قاعده قسمتی از ان کلامی است مثل این که افعال خداوند تابع مصالح و مفاسد است که این قاعده از این نکته گرفته شده است که حسن و قبح عقلی داریم یا نه؟اصطلاح حسن و قبح ذاتی و حسن قبح عقلی:عده ای این دو نوع حسن و قبح را یکی دانسته اند که صحیح نمی باشد بلکه تفاوت صحیح بین این دو این است که:حسن و قبح ذاتی: ناظر به این است که افعال ذاتا حسن دارند یا قبح گرچه عقل ان را ندانسته است پس کشف نکردن عقل دال بر این نیست که حسن و قبح ذاتی وجود ندارد. پس حسن قبح عقلی درک حسن قبح ذاتی است که ممکن است عقل این حسن و قبح ذاتی را درک کند یا نه؟ اگر درک کند می شود حسن یا قبح عقلی.پس طبق نظر اشاعره که گفته اند الحسن ماحسنه الشارع و القبیح ما قبحه الشارع دو تفسیر دارد:

1: حسن و قبحی ورای امر و نهی شارع وجود ندارد پس ذاتا همه اعمال خنثی است نه حسن دارد و نه قبح پس طبق این نظر انها منکر حسن و قبح ذاتی شده اند

2: تفسیر دیگری هم برای کلام اشاعره هست که حسن و قبح ذاتی اشیا را تنها خدا می داند و لاغیر که ان را هم از امر و نهی شارع می فهمیم. پس حسن وقبح داریم اما عقل راهی به درک حسن و قبح ذاتی ندارد پس انها تنها منکر حسن و قبح عقلی اند.

پس حسن قبح ذاتی ناظر به مرحله ثبوت است اما حسن و قبح عقلی ناظر به مرحله کشف است که ایا عقل ما کشف می کند ان حسن ذاتی را یا نه؟اما این که حسن و قبح ذاتی یا عقلی داریم یا نه یا این که چه چیزی حسن ذاتی دارد یا عقلی و.. بحثی کلامی است نه اصولی پس جز مبادی اصول است و تنها نتجه در علم اصول پذیرفته می شود.اما این که حسن و قبح چه ربطی به این دارد که احکام تابع مصالح است که اگر حسن و قبح را پذیرفتیم می گوییم که احکام تابع مصالح است و الا فلا؟

تقریب اول: اگر ما حسن و قبح ذاتی را منکر شدیم دیگر معنا ندارد که شارع وقتی بخواهد حکم کند طبق حسن و قبح حکم کند چون اصلا حسن و قبحی وجود ندارد پس تبیعت احکام از ملاکات بی معنا شد چون حسن و قبح بعد از حکم شارع ایجاد می شود که اگر واجب کند حسن و اگر حرام کند قبیح است و هیچ مصالح و مفاسدی ندارد.

تقریب دوم: شارع حتما باید عمل را طبق مصالح و مفاسد انجام دهد چون واجب کردن شی ای که مصلحت ندارد قبیح است. پس اگر انکار حسن و قبح ذاتی و عقلی کردیم دیگر تبعیت احکام از بین می رود چون حسن و قبحی را عقل درک نمی کند که شارع طبق ان عمل کند.

سوال: ایا حسن و قبح مساوی با مصلحت و مفسده است؟

جواب: ما در اصول از 3 رابطه استرادا بحث می کنیم حسن و قبح . مصحلت و مفسده . نفع و ضرر.

پس باید روشن که هر عمل حسنی مصحلت دارد و هر مصلحتی نفع و سود دارد و همچنین رابطه از دو طرف است که هر سودی مصلحت است و هکذااین بحث در اجتماع امر و نهی گفته اند دفع مفسده اولی از جلب منفعت است تا تقدیم جانب نهی شود یا نه؟پس این قاعده می گوید عمل را حرام بدان و انجام نده و این بهتر است از این که ان را واجب بدانی و بخواهی ان را انجام دهی. که در همان جا بحث می شود که دفع مفسده و جلب منفعت چه ربطی به مصالح و مفاسد دارد ؟ ایا این دو یک عنوان است؟ اما حسن و قبح و مصلحت و مفسده که ایا وقتی عملی که حسن دارد حتما مصلحت هم دارد یا ممکن است هیچ مصلحتی نداشته باشد؟عده ای گفته اند حسن غیر از مصحلت است گرچه رفتار حسن واجد مصحلت است و رفتار قبیح واجد مفسده است اما حسن و قبح مفسده و مصلحت نیست یعنی ممکن است عملی قبح باشد اما مفسده ای نداشته باشد یعنی مفسده شخصی نداشته باشد گرچه ممکن مفسده نوعی داشته باشد پس با این که مفسده شخصی ندارد اما باز هم قبیح است.پس حسن و قبح مفسده و مصلحت نیست مثل این که تخلف از قانون قبیح است اما این تخلف من در این زمان هیچ مفسده ای ندارد.اما از طرف دیگر هرچه مصلحت دارد حسن دارد و هرچه مفسده دارد قبیح است؟ این را تقریبا پذیرفته اند که هرچه مصحلت دارد حسن است نه عکس که هرچه که حسن است مصلحت هم دارد.چون عقل می گوید از مفسده اجتناب کن و اگر به این حکم عقلی توجه نکند همانا قبیح انجام داده است.پس بحث ما این بود که اگر حسن و قبح ذاتی را منکر شدیم نمی شود گفت احکام تابع مصالح و مفاسد است.و سوال این بود که حسن و قبح مگر مصالح و مفاسد است که انکار ان این قاعده تبعیت را از بین ببرد؟بله انکار حسن و قبح ذاتی به این جا می انجامد که قاعده تبعیت از بین می رود.برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:

1: کتاب: مبانی کلامی علم اصول

2:: پس فرض های فلسفی علم اصول نوشته اقای انتظام.

 

بحث دوم کلامی:اگر احکام تابع مصالح و مفاسد باشد خداوند هم ناچار است که مصلحت و مفسده را رعایت کند پس در حکم کردن ازاد نیست؟و همچنین سوالات دیگر و اشکالات دیگر کلامی مطرح است که باید در جای خود به ان پرداخته شود.نکات قاعده تبعیت:پس بعد از این که روشن شد که احکام تابع مصالح و مفاسد است پس تا مصحلت و مفسده نباشد حکمی نیست پس وجود حکم دال بر این است که حتما مصلحتی وجود دارد.اما ایا این قاعده ملازمه از ان طرف هم اثبات می کند که هر جا مصلحتی باشد لزوما حکم هم هست؟این سوال در بحث اصول تحت عنوان الواقعة لایخلو من حکم یا منطقة الفراغ بحث می شود که یکی از ادله این قاعده ملازمه حکم و مصلحت است.نتیجه ای برای این قاعده:بحثی است که متلازمین در وجود متلازمین در حکم اند؟ اگر این را قبول کنیم شما در واقع تبعیت احکام از مصالح و مفاسد است را تقض کرده اید چون متلازمین در وجود متلازم در مصلحت نیست.البته اگر متلازمین در وجود متلازمین در حکم نباشد ممکن است متخالف در حکم باشند که این غیر قابل امتثال می شود؟ اخوند قبول کرد که متلازمین در وجود نباید متخالف در حکم باشد چون غیر قابل امتثال می شود.پس این نتیجه را گرفتیم که هر جا که حکم باشد حتما مصلحت هست اما این اختلاف بود که هرجا مصحلت هست حکم هم هست یانه ؟ که این همان خلو واقع از حکم است.

که باید در این جا گفت: بحثی در کلام است که ایا حکم کردن حق شارع است یا وظیفه شارع است؟ پس اگر حق شارع باشد می تواند از حق خود استفاده کند می تواند استفاده نکند پس می شود با وجود مصلحت حکم هم نکند

اما اگر گفتیم که وظیفه شارع حکم کردن است پس باید هرجا مصلحتی باشد باید شارع حکم کند والا نقض غرض است.

نتیجه دوم: سیاتی...

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo