< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

96/06/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وضع، دلالات ، اقسام دلالت

دلالات

مبحث دلالات از جمله مباحث الفاظ است؛ زیرا در حوزه ی الفاظ سه اتفاق رخ می دهد:

اتفاق اول: وضع است، وضع همان ایجاد ارتباط بین لفظ و معنا است زیرا بین لفظ و معنا فی نفسه رابطه ای وجود ندارد و باید واضعی بین آنها این ارتباط را برقرار کند.

اتفاق دوم: استعمال است، یعنی پس از آنکه واضع این ارتباط را برقرار کرد ( و لفظ را برای اشاره ی به معنا قرار داد)، شخصی باید این لفظ را در آن معنا استعمال کند.

البته اینکه وضع را مقدم بر استعمال قرار دادیم به صورت غالب است و الا گاهی می شود که استعمال غیر مسبوق به وضع داریم مانند موارد وضع به استعمال. و لذا این ترتب بین این دو عقلی نیست بلکه عادی و غالبی است.

اتفاق سوم: دلالت، به معنای انتقال ذهن از شیئی به شیء دیگر. دلالت بعد از آن است که واضع، لفظی را برای معنایی وضع می کند و بعد از آن شخصی آن لفظ را استعمال می کند و بعد با شنیدن آن ذهن شنونده به شیئی منتقل می شود.

اقسام دلالت:

دلالت عقلیه: مواردی است که بین دو شیء ملازمه عقلی وجود دارد مانند اثر و مؤثر، علت و معلول. از علت له معلول منتقل می شویم. این دلالت اختصاص به غیر لفظ دارد و همیشه در این دلالت ذهن ما از معنایی به معنای دیگر منتقل می شود. مثلا با دیدن دود، ذهن ما به وجود آتش منتقل می شود.

البته هر گاه لفظ دود نیز شنیده شود ذهن ما به وجود آتش منتقل می شود اما در اینجا در واقع دو دال و دو مدلول وجود دارد، دلالت اول بین لفظ دود و معنای دود است که یک دلالت وضعیه است و دلالت دوم بین معنای دود و وجود آتش است که یک دلالت عقلیه است.

دلالت طبعیه: مواردی که طبعا بین دو چیز تلازم وجود دارد اما اینگونه نیست که این تلازم عقلی و لا ینفک باشد. مثلا از شنیدن آخ به وجود درد در گوینده، پی می بریم البته ممکن است بدون درد هم آخ بگوید و یا با درد هم آخ نگوید. چون طبعا بین این دو چیز تلازم وجود دارد ما با شنیدن آخ به وجود درد پی می بریم. این دلالت نیز اختصاصی به لفظ ندارد و دال می تواند غیر لفظ هم باشد مثلا از چهره ی برافروخته ی شخصی به عصبانیت او پی ببریم.

دلالت وضعیه: در مواردی که بین دو شیئ ملازمه وجود دارد اما این ملازمه بالذات و بالطبع نیست. بلکه به جعل و قرار دارد است.

این دلالت را به دو قسم لفظیه و غیر لفظیه تقسیم کرده اند.

لفظیه مانند هر صوتی که برای رساندن معنایی وضع شده باشد و غیر لفظیه مانند خطوط که برای دلالت و اشاره به معنایی قرار داده شده اند. و ازین قبیل است علائمی که برای دلالت بر معنایی قرار داده شده اند.

البته در علم اصول لفظ معنایی اعم از صوت دارد و شامل خط هم می شود و لذا هر گاه گفته می شود لفظ مراد خط و صوت است. و به دوال دیگر غیر لفظیه می گوییم.

علت دلالت در همه ی این اقسام، وجود ملازمه بین دو شیء است، و اگر این تلازم وجود نداشته باشد، انتقال هم صورت نمی گیرد. این تلازم از سه حال خارج نیست؛ یا تخلف ناپذیر است که می شود دلالت عقلی و یا تخلف پذیر است که می شود طبعی و یا اینکه تلازم به جعل و قرارداد است که می شود دلالت وضعیه.

نکته: در دلالت، صرف وجود ملازمه موجب انتقال نیست بلکه علم به ملازمه نیز لازم است. مانند ملازمه ای که بین بیماری و علائم آن وجود دارد اما چون علم به این ملازمه وجود ندارد گاهی اطباء با دیدن علائم بیماری، پی به وجود بیماری نمی برند؛ زیرا علم به این ملازمه ندارند.

سؤالی که اینجا مطرح است این است که: گاهی از نگاه به تصویر یک شیئ، به وجود واقعی آن منتقل می شویم! این چه نوع از دلالت است؟

ممکن است گفته شود این دلالت هیچ کدام از دلالات فوق نیست.

اشکال: اینکه گفته می شود دلالت به خاطر وجود ملازمه بین دو شیء است محل تامل است زیرا بدون ملازمه هم دلالت وجود دارد مانند دلالت وجود ضد بر عدم وجود ضد دیگر، که در این موارد دلالت وجود دارد اما هیچ ملازمه ای بین ضد و عدم وجود ضد دیگر وجود ندارد.

و اما این سوال مطرح است که آیا دلالت وضعیه یک دلالت تصوریه است یا تصدیقیه؟

مراد از تصوری و تصدیقی:

دلالت تصدیقی به معنای انتقال ذهن از وجود شیئی به وجود شیء دیگر است، البته برخی معتقدند در دلالت تصدیقی مهم این است مدلول "وجود" باشد هر چند دال صرف صورت و تصور باشد مانند اینکه گفته شود فلانی پشت درب است که از صورت همین کلمات به وجود خارجی او منتقل می شویم.

برخی دیگر گفته اند: دال همیشه وجود خارجی است و این مدلول است که گاه وجود خارجی است و یا صورت ذهنی که اگر مدلول وجود خارجی باشد دلالت تصدیقی است و اگر صورت ذهنی باشد دلالت تصوری است.

حال کدام معنا برای دلالت تصدیقی صحیح است؟

اشکال به نظریه سوم (که دال را همیشه وجود خارجی می دانند) این است که: وقتی ما کلمه آب را تصور می کنیم، از آن به آب خارجی منتقل می شویم در این حالت بدون شنیدن لفظ و یا دیدن خط به وجود واقعی آب منتقل شده ایم.

البته این را می پذیریم که دال لزوما نباید وجود خارجی باشد بلکه مهم این است که مدلول وجود خارجی باشد و لذا فارق دلالت تصوری با تصدیقی در مدلول است نه دال.

و اما دلالت تصوری به معنای انتقال ذهن از تصور (صورت) شیئی به تصور (صورت) شیء دیگر.

حال آیا دلالت وضعیه دلالت تصوری است یا تصدیقی؟ بدین معنا که انتقالی که از لفظ به معنا به جهت وضع واضع رخ می دهد، انتقال به وجود واقعی معنا است یا به صورت معنا است.

جواب این است که باید اول وضع تعریف شود، زیرا تعاریف مختلفی که در این باب وجود دارد، در تصدیقی و تصوری بودن آن تاثیر می گذارد.

مسالک در باب وضع:

مرحوم آیة الله خویی: نظر ایشان این است که وضع تعهد است، تعهد واضع به این که هر گاه بخواهد مثلا معنای آب را بفهماند از لفظ آب استفاده کند (البته تقریب دوم این است که هر گاه این لفظ را بگویم این معنا را اراده کرده ام).[1]

اگر وضع تعهد باشد، یک دلالت تصدیقی خواهد بود زیرا همیشه از شنیدن لفظ پی به وجود خارجی اراده ی متکلم می بریم.[2] و آن وجود خارجی که من آن را تصدیق می کنم اراده است. مثلا وقتی فردی گفت آب، می فهمیم که او اراده ی تفهیم معنای آب را دارد. البته تصدیق نمی کنم آب در خارج وجود دارد، پس آنچه که در خارج وجود آن تصدیق می شود، اراده ی تفهیم معنای آب است.

و اینکه آیا می شود اراده تفهیم کند اما وجود خارجی معنا نباشد؟ پاسخ این است که: بله می تواند هازل یا کاذب باشد.

 


[1] . و على ذلك فنقول: قد تبين ان حقيقة الوضع عبارة عن التعهد بإبراز المعنى الّذي تعلق قصد المتكلم بتفهيمه بلفظ مخصوص؛ فكل واحد من أهل أي لغة متعهد في نفسه متى ما أراد تفهيم معنى خاص، أن يجعل مبرزه لفظاً مخصوصاً.. محمد اسحاق الفیاض؛محاضرات فی اصول الفقه؛ج1 ص45؛چاپ انصاریان قم
[2] . و من هنا- أي من أن الغرض منه قصد التفهيم و إبراز المقاصد بها- ظهر ان حقيقة الوضع هي التعهد و التباني النفسانيّ، فان قصد التفهيم لازم ذاتي للوضع بمعنى التعهد. و ان شئت قلت: ان العلقة الوضعيّة- حينئذ- تختص بصورة إرادة تفهيم المعنى لا مطلقاً؛ و عليه يترتب اختصاص الدلالة الوضعيّة بالدلالة التصديقية كما سيأتي بيانه مفصلا من هذه الجهة- إن شاء اللّه تعالى-. همان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo