< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

98/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معاملات/شرکت /سهامی عام، شخصیت حقوقی شرکت سهامی

 

نظریه شخصیت حقوقی، بحثی است که هم در حقوق داخلی کشورها مورد سخن است و رویکردها و تفسیرهای مختلفی از آن مطرح است.

بحث شخصیت حقوقی منحصر به شرکت های سهامی نیست. مالکیت دولت و مالکیت عناوین و جهات ذیل شخصیت حقوقی قرار می گیرد.

در کتب حقوقی فارسی احساس من این است که منابع اصلی را ترجمه تحت اللفظی کردند و اگر بتوان به منابع اصلی مراجعه کرد خیلی دقیق تر می شود.

در حقوق ما گویا شخصیت حقیقی را اصل قرار داده است و خصوصیات آن را در نظر گرفته است و آن خصوصیات را برای شخصیت حقوقی در نظر گرفته است مانند نام و اقامتگاه و... .

سه نظریه کلی در شخصیت حقوقی

مطالب از حقوق تجارت دکتر ربیعا اسکینی ج2 است. در برخی کتب تا پنج نظریه گفته شده است اما در این کتاب می گوید در تحلیل شخصیت حقوقی سه نظریه وجود دارد.

نظریه1: شخصیت واقعی

شخصیت حقوقی یک شخصیت واقعی است. واقعی بودن آن به این است که اراده ای متمایز از اراده افراد دارد.

اراده مجمع و انجمن با اراده افراد آن ممکن است متفاوت باشد. خصوصا اگر اکثر آراء ملاک باشد نه اتفاق آراء.

این شخصیت با اراده موسسینش شکل می گیرد و با اراده آنها از بین می رود.

خصوصیت های این نظریه:

خصوصیت1: اراده مستقل شخصیت حقوقی

شخصیت حقوقی واقعی، آن شخصیتی است که اراده آن وابسته به اراده ما فوق نیست. اراده جمع غیر از اراده آحاد است. ممکن است اراده جمع، تجمیع اراده آحاد باشد ولی این اراده غیر از اراده آحاد است. به تعبیر ما اراده شرکت، اراده جمیع آراء نیست بلکه اراده مجموع آراء است.

پس دو تقریب برای اراده مستقل مطرح شد:

تقریب1: ممکن است اراده اکثر باشد و لذا با اراده افراد فرق کند و برخی مخالف باشند.

تقریب2: ممکن است اراده همه باشد ولی این به نحو اراده جمیع نیست بلکه اراده مجموع است یعنی یک تصمیم مجموعی است و تصمیم های متعدد منضم به هم نیست.

خصوصیت2: کشف نه خلق از سوی قانون

قانون شخصیت حقوقی را کشف و شناسایی کرده است نه این که آن را خلق کرده باشد. ایجاد شخصیت حقوقی به اراده موسسین است نه به قانون.

نظریه2: شخصیت فرضی

ایشان تعبیر به فرضی بودن شخصیت حقوقی می کند اما بعضی تعبیر مجازی بودن شخصیت حقوقی یا انتزاعی بودن شخصیت حقوقی می کنند.

انسان های ذی شعور شخصیت حقیقی دارند و غیر آنها شخصیت حقیقی ندارند.

انسانی که ذی شعور نیست مثلا جنین، آیا می تواند شخصیت حقیقی داشته باشند؟! مثلا مالک باشند؟! مجازا می گوییم مالک است.

در شخصیت حقوقی هم ما فرض می کنیم که مالک است و تکلیف دارد و ... و به تعبیر ما، اعتبار کردیم پس این شخصیت حقوقی اعتبار است.

مرجع ذی صلاح برای فرض و اعتبار می تواند این شخصیت را ایجاد کند و می تواند آن را از بین ببرد. مرجع ذی صلاح قانون است. پس این که ما انجمنی تشکیل دهیم اتفاقی نیافتاده است بلکه باید قانون این اعتبار را انجام دهد. البته قانون هم وقتی این شخصیت را ایجاد می کند که انجمنی با اهداف مشخص و... در کار باشد.

خصوصیت های این نظریه:

خصوصیت1: عدم اراده انجمن

اراده شرکت چیزی جز اراده سهامداران نیست. یا به اکثریت آراء و یا به اتفاق آراء. مدرسه که ذی شعور نیست.

خصوصیت2: خلق از سوی قانون

این شخصیت اعتباری است و فرضی و لذا قانون آن را اعتبار و خلق می کند. اراده موسسین، موضوع برای خلق از سوی قانون است.

شرکت غیر از سهامداران چیزی نیست ولی قانون مجازا می گوید من این وجود را فرض و اعتبار کردم که واقعیتی هم ندارد.

نظریه3: نظریه دارایی اختصاصی

شخصیت حقوقی محدود به تصرف و تملک یک دارایی جمعی است که به هدف خاص گروه اختصاص داده شده است.

شخصیت حقوقی یک دارایی جمعی است که به تصمیم مجمع، هیئت مدیره می تواند در آن دخالت کند و به تصویب هیئت مدیره، مدیر عامل تصرفاتی دارد.

نظریه دوم شخصیت حقوقی را شخصیت فرضی دانست یعنی خصوصیات شخصیت واقعی را برای این شخصیت فرض و اعتبار می کنیم ولی نظریه سوم می گوید شخصیت حقوقی، صرفا اجازه تصرف و تملک است.

پس در حقیقت همان شرکت مدنی فقهی را داریم که در موضوع واحدی تجمیع سرمایه کردیم به هدف تجارت و سود و به برخی اجازه عمل دادیم.

جمع بندی خصوصیات شخصیت حقوقی

سه خصوصیت کلی شخصیت حقوقی نسبت به شخصیت حقیقی:

خصوصیت1: شخصیت حقوقی، خودش به خودی خود فاقد احساس و وجدان و اراده ای است که در انسان وجود دارد.

خصوصیت2: شخصیت حقوقی یک شخصیت کامل نیست چون محدود به موضوع آن است مثلا اگر شرکت تولید پوشاک راه اندازی کنید، نمی توانید در دارو کار کنید بر خلاف شخصیت حقیقی.

البته این حدود بر اساس تصمیمات اعضاء قابل تغییر است ولی قاعده این است که شخصیت حقوقی شخصیت کامل نیست.

خصوصیت3: شخصیت حقوقی بعد از انحلال هم باقی می ماند البته نه تا ابد بلکه تا تسویه بر خلاف شخصیت حقیقی که با موت از بین می رود. شرکت بعد از انحلال کما کان تکلیف دارد و می تواند دخل و تصرف کند و... تا این که تسویه رخ دهد.

برخی گفته اند خصوصیت چهارم این است که شخصیت حقوقی، انعطاف دارد یعنی موضوع فعالیتش ممکن است تغییر کند بر خلاف شخصیت حقیقی. اما ما این خصوصیت را ذیل خصوصیت دوم مطرح کردیم و آن را نتیجه خصوصیت دوم دانستیم چون وقتی شرکت محدود است انعطاف و تغییر دارد ولی شخصیت حقیقی چون مطلق است، تغییر و انعطاف در آن بی معناست.

این را باید بحث کنیم که آن چه ما در افراد حقیقی به عنوان مسئولیت می شناسیم، آیا آن را در شخصیت حقوقی قابل شناسایی است؟ آیا می توانیم تکلیفی را متوجه شرکت کنیم؟ یا این که بگوییم لازمه تکلیف، داشتن اراده و التفات و... است.

شخصیت حقوقی فی نفسه قادر به انجام هیچ عملی نیست چون فی نفسه، دارای شعور نیست چون یا اعتبار است مثل موسسه ای که هیچ زمین ملکی و اشیائی ندارد که قابل اشاره هم نیست و یا مجموعه اشیاء است. مثلا مدرسه چیزی جز در و دیوار و ... نیست.

شرکت نمی تواند نه اقدام طبیعی انجام دهد و نه اقدام حقوقی انجام دهد و لذا اعمال منتسب به اشخاص حقیقی داخل آن شرکت است.

انتساب عمل به شخص حقوقی به چه صورت اتفاق می افتد؟

در حقوق بین الملل، بحثی به نام مسئولیت بین المللی دولت ها وجود دارد که بر اساس کنوانسیون هایی است که در این رابطه وجود داشته است مطرح است. دولت شخص حقوقی است و ما از مسئولیت آن سخن می گوییم و نیز این بحث وجود دراد که انتساب عمل به دولت به چه صورت است؟ کدام عضو یا رکن اگر عملی را انجام دهد، عمل منتسب به دولت می شود و عمل کدام عضو منتسب به دولت نمی شود.

در بحث ما انتساب به شرکت در چه صورت است؟ این را قانون بر اساس تصمیم اعضاء مشخص می کند. مثلا مجمع تصمیم می گیرند که عمل چه کسی به عنوان عمل شرکت محسوب شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo