< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شروط معامله/ شرط بلوغ/ بررسی روایات/ ادامه بررسی روایات

آخرین بحث پیرامون روایت ابوالبختری بود:

569- أَبُو الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ‌: أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ فِي الْمَجْنُونِ الْمَعْتُوهِ الَّذِي لَا يُفِيقُ، وَ الصَّبِيِّ الَّذِي لَمْ يَبْلُغْ: «عَمْدُهُمَا خَطَأٌ تَحْمِلُهُ الْعَاقِلَةُ، وَ قَدْ رُفِعَ‌ عَنْهُمَا الْقَلَمُ‌».[1]

مرحوم شیخ گفت: «رفع عنهما القلم»، به منزله تعلیل است و نشان می‌دهد که این روایات اختصاص به باب جنایات ندارد و بر عدم صحت عقد صبی نیز دلالت دارد. وی صرفا بر اساس احتمال سخن نراند؛ بلکه استدلال نمود. به اعتقاد ایشان، رفع قلم ظاهر در رفع مواخذه است چه دنیوی چه اخروی، چه جانی چه مالی که از این نکته متوجه عمومیت می‌شویم. همچنین از این واگذاری مسئولیت به غیر(تحمله العاقله) متوجه می‌شویم که دیگران باید مسئولیت وی را متحمل شوند که مورد روایت، جنایات بود. کبری کلی وجود دارد که در این روایت بر باب جنایات تطبیق شده است و آن این است که: دیگران باید مسئولیت کارهای صبی را به عهده گیرند.

از نظر شیخ، حدیث رفع قلم مشهور (رفع عن امتی ...)، ظهور در مواخذات اخروی دارد و قرینه بر خلاف نیز ندارد. در روایت ابوالبختری نیز ظهور در مواخذات اخروی؛ الا اینکه قرینه «تحمله العاقله» نشان می‌دهد این رفع، مواخذات دنیوی را نیز شامل می‌شود.

عبارات شیخ نشان می‌دهد که در سه جهت ابتدایی یاد شده در لسان آقای خویی، معاملات صبی صحیح نیست.

خاستگاه گفتار شیخ، ایجاد ارتباط بین گزاره‌های روایت بود. آقای خویی می‌خواهند ارتباط این گزاره‌ها را به شکل دیگری برقرار کنند.

نظریه آقای خویی پیرامون ارتباط:

در این روایت یک نکته سلبی و یک نکته ایجابی وجود دارد:

نکته سلبی: در افعال عمدی صبی، حکم افعال عمدی برای وی وجود ندارد.

نکته ایجابی: در افعال عمدی صبی، آثار افعال خطأی بار می‌شود.

در ارتباط با نکته سلبی می‌گویند «رفع القلم» از صبی، علت است برای «عدم» وجود آثار عمد.

در ارتباط با نکته ایجابی می‌گویند «تحمله العاقله» یعنی آثار فعل خطأی بار «می‌شود».

در نتیجه تعمیم نمی‌فهمیم. یعنی ممکن است مورد روایت فقط جنایت باشد. ایشان ضمنا اعتراف کردند که اگر رابطه علت و معلول که ادعاء شیخ است تمام بود، عمومیت فهمیده می‌شد.

سوال: از چه بابی «رفع عنهما القلم» آثار عمد را ندارد؟ از این باب که در باب جنایات فعل عمد آثار عمد را ندارد یا از این باب که کلا در هر موضوعی چنین حرفی هست که موضوع جنایات هم موردی از موارد آن است؟

جواب: به نظر می‌رسد عمومیت صحیح باشد. الا اینکه میزان این تعمیم باید روشن گردد. شیخ گفت تعمیم دارد؛ اما آیا این تعمیم می‌گوید انشاء معامله نیز نمی‌تواند بکند؟ آیا هیچ فعل قصدی و عمدی نمی‌تواند انجام دهد یا اینکه خصوص مواخذه برداشته شده است؟ به ذهن می‌رسد صرفا مواخذه‌ها را برمی‌دارد و نه جمیع آثار. در واقع به گونه‌ای انصراف دارد به رفع مواخذات نه رفع هر اثری.

پس فرمایش آقای خویی تعمیم شیخ را زیر سوال نبرد؛ البته تعمیمی با محدودیت یادشده.

صبی کیست؟

اینکه صبی یعنی غیر بالغ، اصطلاح فقهاء است. اما آیا اصطلاح روایات نیز همین است؟ به عبارت دیگر آیا این مفهوم حقیقت شرعیه است یا لغویه؟ ما در فرضی می‌توانیم بر اساس اصطلاح فقها روایات را معنا کنیم که توافق آن را با روایات اثبات کنیم.

استاد: به نظر میرسد صبی همان غیر ممیز است و نه غیر بالغ. ما در استعمالات روایات نیافتیم که بلوغ شرعی در سلب عنوان صبی دخالت داشته باشد. مانند مفهوم کودک (صبی) و نوجوان (ممیز). در جای خود بیشتر توضیح خواهیم داد.

گروه سوم روایات:

روایاتی که گفته است امر صبی نافذ و جایز نیست.

روایت اول:

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ الْخَادِمِ بَيَّاعِ اللُّؤْلُؤِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ أَبِي وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ‌ الْيَتِيمِ‌ مَتَى‌ يَجُوزُ أَمْرُهُ قَالَ‌ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ قَالَ وَ مَا أَشُدُّهُ قَالَ الِاحْتِلَامُ قَالَ قُلْتُ قَدْ يَكُونُ الْغُلَامُ ابْنَ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ وَ لَا يَحْتَلِمُ قَالَ إِذَا بَلَغَ وَ كُتِبَ عَلَيْهِ الشَّيْ‌ءُ جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ‌ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً[2] .

1. امام فرمودند احتلام همان حد بلوغ است.

2. روایت در مورد یتیم است؛ ولی گفتیم القاء خصوصیت باید کرد. زیرا حیث پدر نداشتن وی مهم در حکم نیست؛ غیر بالغ بودنش مهم است.

3. در ادامه سوال شد برخی ممکن است تا سنین بالا محتلم نشوند. چه باید کرد؟ امام فرمودند درست است که احتلام ندارد، ولی حد دیگر بلوغ که سن است را اگر دارا باشد بالغ است.

4. اگر سفیه یا ضعیف ذهنی باشد ولو بالغ شود امرش نافذ نیست.

روایت دوم:

23948- 3- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ إِذَا بَلَغَتِ‌ الْجَارِيَةُ تِسْعَ‌ سِنِينَ‌ دُفِعَ‌ إِلَيْهَا مَالُهَا وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي مَالِهَا وَ أُقِيمَتِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ لَهَا وَ عَلَيْهَا[3] .

روایت سوم:

72- 2- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع قُلْتُ لَهُ مَتَى‌ يَجِبُ‌ عَلَى‌ الْغُلَامِ‌ أَنْ يُؤْخَذَ بِالْحُدُودِ التَّامَّةِ وَ تُقَامَ عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ بِهَا قَالَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُ الْيُتْمُ وَ أَدْرَكَ قُلْتُ فَلِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ بِهِ فَقَالَ إِذَا احْتَلَمَ أَوْ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَشْعَرَ أَوْ أَنْبَتَ قَبْلَ ذَلِكَ أُقِيمَتْ عَلَيْهِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ بِهَا وَ أُخِذَتْ لَهُ قُلْتُ فَالْجَارِيَةُ مَتَى تَجِبُ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ تُؤْخَذُ بِهَا وَ يُؤْخَذُ لَهَا- قَالَ إِنَّ الْجَارِيَةَ لَيْسَتْ مِثْلَ الْغُلَامِ إِنَّ الْجَارِيَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ وَ دُخِلَ بِهَا وَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ دُفِعَ إِلَيْهَا مَالُهَا وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ لَهَا بِهَا قَالَ وَ الْغُلَامُ لَا يَجُوزُ أَمْرُهُ فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْيُتْمِ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ يَحْتَلِمَ أَوْ يُشْعِرَ أَوْ يُنْبِتَ قَبْلَ ذَلِكَ[4] .

در این دو روایت نیز امام می‌فرمایند قبل بلوغ امرش نافذ نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo