< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله بهجت

87/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

( ويستحب أن يكون القتال بعد الزوال ) از بيانات سابق معلوم مي‌شود که در صورت اضطرار که مندوحه نداشته باشد اگر نکند اين کار را نکند آنها غالب مي‌شوند و جيش اسلام مغلوب مي‌شوند، اينجا جاي وجوب است نه استحباب. گاهي قبل از زوال واجب مي‌شود و گاهي قبل از زوال واجب مي‌شود. بله چيزي که هست اينکه تقريبا ممکن است اطراد داشته باشد که نماز ظهرين از انسان فوت نشود ممکن است مشغول به حرب که شد ديگر نتواند به نماز برسد محافظه کاري در نماز اقتضا مي‌کند که صبر کند تا ظهر شود.

مع الاختيار كما في النهاية والغنية والتذكرة والدروس وغيرها لأن عنده تفتح أبواب السماء وتنزل الرحمة والنصر كما في خبر يحيي بن أبي العلاء عن أبي عبد الله عليه السلام " كان علي عليه السلام لا يقاتل حتي تزول الشمس ، هم براي اينکه خودش فتح باب رحمت است از غيب و هم براي اينکه چه بسا محافظه کاري بر نماز است که غايت همه‌ي اين مطالب نماز است. جهاد براي نماز است.

ويقول تفتح أبواب السماء وتقبل الرحمة وينزل النصر ويقول : هو أقرب إلي الليل ، زوال به ليل اقرب است تا صبح.

وأجدر أن يقل القتل ، لعذر قتل کمتر شود. البته اين مستحبات ملاحظه کردنش در غير وقت اضطرار و وجوب مسارعت به جهاد است. يا حرمتش همچنين است. در صورتي که مرجحي براي سرعت و مسارعت يا تأخير نباشد و مرجح لزومي نباشد آن وقت بايد ببينيم همين مسئله محافظه کاري بر صلاة همين را مي‌گويد که از مرجحات اين است که اين مقدار تأخير بيندازند که نماز را بخوانند.

ويرجع الطالب بعضي که در طلب جهاد بودند ديگر شب نزديک است و رجوع کنند. آنها که طالب جهاد بودند بگويند که اين وقت سزوار مي‌شود که توقف کند. ويفلت المنهزم " و آن که از روي غفلت و بي‌تدبير فرار مي‌کردند. کسي که ارائه‌ي انهزام داشت بي تدبير و بي تنبه فرار کند و برود. فرار کردن از جهاد ولو سبب مي‌شود از اينکه آنها نتوانند او را بواسطه‌ي فرارشان بکشند. مقصود اين نيست که زياد بکشند بلکه مقصود اين است که هدف که اسلام باشد راه برايش توسعه داشته باشد. هنوز هم مي‌توانيد تا فردا يک تأملاتي بکنيد و مسلمان بشويد.

وفي المروي عن سيد الشهداء في طف كربلاء أنه ابتدء بالقتال مع كفرة أهل الكوفة بعد الزوال ، بل بعد صلاة الظهرين نماز ظهرين را خواندند. اين خودش هم مؤيد اين است که يا واجب است يا مستحب اين که مرجح ديگري آن هم لزومي نباشد و اضطرار نباشد بگذارند نماز ظهرين را که قهرا مشتمل مي‌شود بر نصر مسلمين و عدم مغلوبيت اسلام و مسلمين.

كما صرح باستحباب كون القتال بعدهما غير واحد ، اينطور نبود که فقط ظهر را بخوانند و عصر بماند. عصر ماندنش براي اين بود که کساني که کارهايي دارند و کساني که نافله را نخواهند بجا آورند. همه‌ي اينها مثل مثلين يا اربعة اقدام و قدمين اينها براي اين است که توسعه باشد نوافل براي اينها. لازم نيست اينجا بمانند و بروند خانه. نوافل را مي‌توانند در خانه بجا آورند اجتماعي نيست که شرطش اين باشد که در مسجد واقع شود. لکن نخير، بلکه روايت دارد که اصلا حضرت رسول ص مثل مثلين و اربعة اقدام و قدمين را قرار دادند. اگر تأخير مي‌انداختند اين مطالب را براي اينکه وسعت داشته باشند که بتوانند نوافل را در اين بين انجام دهند و به کارهاي خودشان هم برسند. خيلي کار عجيب و غريبي است که اين تقريبا اضطراري است. سبب است براي تعجيل. اگر بين اينها جمع کرد يک اذان ساقط مي‌شود.

ولعله لمخافة الاشتغال عنهما . يعني در هر موازنه‌اي که ما نماز عصر را بخوانيم، کار آساني نيست. صحبت کشته شدن و کشتن است. نمي‌شود به اينکه اين ملاحظات ديگري را سبب کنند براي اينکه اين مطلب بشود يا نشود.

( ويكره الإغارة عليهم ليلا ) شب اغاره مکروه است. يا اينکه خير، مندوحه دارد و مي‌شود صبح بعد از روشن شدن اغاره کند. در تاريکي بخواهد آنها را غارت کند اسباب اين مي‌شود که بزرگ و کوچک و نزديک و دور. نمي‌شود به اينکه بگوييم هروقت بخواهد بکند بکند.

كما في الإرشاد وهو المراد من التبييت المصرح بكراهته في النهاية والنافع والقواعد والتحرير والتذكرة والمنتهي والدروس والروضة وغيرها ، لأن المراد به في كما التنقيح والروضة وغيرهما النزول عليهم ليلا ، اينها خودشان معهودشان اين بود که شب را استراحت کنند و قوت داشته باشند تا فردا صبح. اما شب که وقت استراحت است مخصوصا براي زنها و بچه‌ها. که اينها در حال اختيار کشته نمي‌شوند. بلکه اينها استراحت مي‌کنند. اگر شما به صف اول حمله کرديد. صف اول موقعيت خود را تأخير مي‌کند و مکانشان جاي صف دوم مي‌شود. همينطور تا محل زنها و بچه‌ها که در آخرند. اينها بواسطه‌ي اينکه صفوف جلويي عقب رفتند اينها هم بايد عقب بروند. اين مگر آسان است زنهاي بچه‌دار بزودي خودشان را تغيير دهند. ممکن است پايمال صفوف متقدمه شوند.

لخبر عباد بن صهيب قال : " سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: ما بيت رسول الله صلي الله عليه وآله عدوا قط ليلا " وفي رواية الجمهور عنه صلي الله عليه وآله كان إذا طرق العدو لم يغر حتي يصبح " مضافا إلي ما في ذلك من قتل النساء والأطفال ونحوهم مما لا يجوز قتلهم ، نعم لو دعت الحاجة إلي ذلك جاز بلا كراهة ، ولعل منه ما رواه الجمهور عن النبي صلي الله عليه وآله من أنه شن الغارة علي بني المصطلق ليلا . حضرت رسول را آنها نقل کرده‌اند که ليلا بر بني المصطلق هجوم کردند. البته مي‌توان گفت که با آن که مي‌گويد تبييت نبايد کرد. خاص و عام است. ليلا. بوده است حضرت رسول ليلا حمله کرده‌اند اما اين خوب واقعة واحده. اينطور نبوده است که مي‌توانسته‌اند به مقصود برسند اگر بعد از صبح شروع کنند.

( و ) كذا يكره ( القتال قبل الزوال إلا لحاجة ) عرض کرديم که در اينجا جاي کراهت نيست جاي وجوب و حرمت است بايد ملاحظه کند که آنها زير و دست و پاها زنها و بچه‌هايشان که اختيارا اصلا کشته نمي‌شوند. نمانند. آنها آخر صفوف واقع شده‌اند. شما اگر به صف اول و دوم حمله کنيد اينها مرتب عقب مي‌روند تا جايي که به جاي زنها و بچه‌ها مي‌روند. در صورتي که زنها و بچه‌ها از جايشان عقب بروند کار آساني نيست.

كما صرح به غير واحد ، ولعل المراد به خصوص ما قرب منه إلي الزوال مخافة ذهاب الصلاة ، ولأنه المنساق منه لا مطلقا در جايي که نماز ممکن است به هم بخورد نه اينکه هميشه محل و وقت پيدا مي‌شود براي نماز

حتي الصبح الذي أقسم الله تعالي شأنه بالمغيرات فيه ، وسمعت أن رسول الله صلي الله عليه وآله إذا طرق العدو ليلا لم يَغِّر حتي يُصبح . اگر ظاهر شدند و براي جنگ شب آمدند‌، اينها مغرور و مخدوع نمي‌کنند آنها را تا اينکه روشن شود کار. و الا اگر روشن نباشد خالي از خدعه و مکر نيست. ولو فرض کنيد در جلوترها ديده بودند لشکر کفر را.

اينها در خدعه و غرور واقع نمي‌کنند. وقتي روشن شد و جاي همه کس معلوم شد آنوقت شروع به جنگ مي‌کنند. عرض کرديم عمده چيزي که بايد در اين محل ملاحظه شود عمل به مستحبات يا مکروهات است در صورتي که در لوازم يا آنچه واجب يا حرام است کوتاهي يا قصور يا تقصير نداشته باشند.

( و ) يكره أيضا ( أن يعرقب الدابة وإن وقفت به ) أو أشرف علي القتل كما في النهاية والنافع والتذكرة والمنتهي واللمعة والتنقيح وجامع المقاصد والمسالك وغيرها إلا إذا اقتضت المصلحة ذلك كما فعله جعفر ذو الجناحين بموته علي ما صرح به غير واحد، و في خبر السكوني المروي في الكافي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: " لما كان يوم موته كان جعفر بن أبي طالب علي فرس ، فلما التقوا نزل عن فرسه فعرقبها بالسيف، فكان أول من عرقب في الاسلام " ورواه في المنتهي عن جعفر عن أبيه عليهما السلام قال: " أول من عرقب الفرس في سبيل الله جعفر بن أبي طالب ذو الجناحي، عرقب فرسه ". اگر ديد اسبش کوتاهي مي‌کند و مي‌ماند در آنجايي که او مي‌خواهد در آنجا نماند و در جاي ديگري برود بالاتر يا پايين‌تر برود. بالاخره اينطور نيست که کسي در معرکه گير کند و هيچ تغييري در اسب خودش قرار ندهد.

ولو تمكن من ذبحها كان أحسن كما صرح به أيضا غير واحد لخبر السكوني علي ما في المنتهي عن جعفر عن أبيه عليهما السلام قال : " قال رسول الله صلي الله عليه وآله إذا حرن علي أحد كم دابته يعني إذا قامت في أرض العدو راه نرفت و ماند ذبحها ولا يعرقبها " عرقبه کند و دست و پاهايش را قطع کند. زنده بماند و اينطور شود. خير ذبح شرعي کند.

والموجود في الكافي عن السكوني عن أبي عبد الله عليه السلام قال : " قال رسول الله صلي الله عليه وآله إذا حرنت علي أحدكم دابته يعني أقامت في أرض العدو أو في سبيل الله فليذبحها ولا يعرقبها " وعلي كل حال فمن ذلك يعلم الوجه فيما ذكرناه ، ومن الغريب ما في المنتهي من دعوي نسخ الخبر الأول بالثاني .

مثلا در اين روايت سکوني دارد فليذبحها و لايعرقبها در خبر دوم هم دارد اقامت في ارض العدو...ذبحها و لايعرقبها. اول من عرقب الفرس في سبيل الله، جعفر. آنوقت اين دو با هم تنافي دارند؟ آنجا عرقب کانه جايز بوده است اينجا عرقبه رامنع مي‌کند. اينجا بگوييم همينطور که ايشان مي‌گويد که آن وقت که جعفر بود منسوخ شده است به اين دومي. يا اينکه بگوييم التحام حرب است و اصلا محل نمي‌ماند براي ذبح شرعي انجام دهد که او را مستقبل کند و او را منحورش کند. در آنجايي که محل نيست و اختيار با دست اين نيست مي‌تواند عرقبه کند مثل جعفر. در آنجايي که مي‌تواند ذبح کند. ذبح معين است. نسخ در اينجا لازم نيست. آنطور که منتهي فرموده است که عرقبه نسخ مي‌شود به فليذبحها. قبول نيست. علي اي حال آن فعل است و لسان ندارد که بگويد من براي اين جهت فرس را عرقبه کردم. چنين اطلاقي ندارد که مي‌توانست ذبح کند و مع ذلک عرقبه کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo