< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله بهجت

87/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 حديث يعني عقل نداشته باشند؟ و عقليات را عمل نمي‌کنند؟ عقل يکي از ادله احکام است. مفاهيم عقليه. از خطابات عمل رواة احاديث بوده و هست.

عبارت قبلي اين بود و قسمة الغنيمة و شبهها" بله ممکن است بگوييم از باب غنيمت ممکن است مثل جهاد بالمعني الاول يعني اما آنها سبب شدند از براي اينکه ما دفاع کنيم از خودمان و اين هم جهاد است چون با بيضه‌ي اسلام مخالف‌اند آيا نمي‌توانيم آنهايي را که ما صف کرديم براي دفاع از آنها نمي توانيم از اموال آنها بگيريم؟ ممکن است غنيمت نباشد مثل غنيمت که للفارس سهمان و للراجل سهم. آنطور تقسيم غنيمت نباشد اما اين مال و اموال نبايد هدر رود. اين مال و اموال بلکه نفوسي را که آنها سبب شدند که اين نفوس بروند و اين مال و اموال از بين بروند، خير هدر نبايد باشد بايد اينها را حاکم شرع يا عدل مؤمن اينها را از آنها بگيرد مثل جهاد ابتدايي که غنيمت را تقسيم مي‌کنند مثل او نباشد.

كما وقع لرسول الله صلي الله عليه وآله لما دهمه المشركون إلي المدينة

و إطلاق المصنف و غيره نفي الجهاد عنه إنما هو مع عدم وجود الإمام العادل عليه السلام و لامنصوبه، فهو حينئذ ليس إلا دفاعا نه قبول نداريم چون اين با آن مجاهده‌ي ابتدائيه فرقي ندارد. آن مي‌خواهد داخل در دين اسلام کند و اينها آمده‌اند و مي‌خواهند خارج کنند. بله اشخاصي را که در نظر دارند مخالف‌اند ممکن است که مثلا اينها با اسلام مخالفت نداشته باشند. مستفادا من النصوص المزبورة وغيرها بل هو كالضروري، آيا اين هم ضروري است که لايکون جهادا. خير مثل جهاد است بلکه أولي است از جهاد معروف، بکونه جهادا. زيرا اين حمله حمله‌ي دفاع از اشخاص نيست بلکه حمله‌ي دفاع از بيضه اسلام است و آن جهاد ابتدايي ادخال در بيضه‌ي اسلام است. اين دفاع اولي است. اگر کاري به کار مسلمانان نداشته باشند. امام عادل اگر بفرمايد برويد آنها را به اسلام دعوت کنيد و الا بجنگيد. اينکه بالاتر است که آنها آمده‌اند اخراج از اسلام کنند و نمي‌شود آنها را دفع کرد مگر به محاربه.

بل ظاهر غير واحد كون الدفاع عن بيضة الاسلام مع هجوم العدو ولو في زمن الغيبة من الجهاد،

غير واحدي اينطور فرموده‌اند. بله بين علما اختلاف هست که اين جهاد است و احکام جهاد را دارد يا نه؟ عرض کرديم، مانعي ندارد که حتي تغسيل و تکفين مع القدرة. يا وصول نوبت به تيمم. مانعي ندارد. تيمم هم ممکن نشد و هيچي ممکن نيست. صعيدي نيست که بخواهند با آن تيمم کنند. ممکن است با حشيشي اين را ستر کنند. لاطلاق الأدلة، جاهدوا باموالکم و انفسکم في سبيل الله اين عام است واختصاص النواهي بالجهاد ابتداء که در زمان غيبت بنشينيد در خانه‌يتان. اين هم بخاطر اينکه اين جهاد ابتدائي که بقائش موقوف است به عدم قدرت يا اينکه بقائش موقوف است به اينکه اين اجتماع کافي براي مشرکين باشد. للدعاء إلي الاسلام من دون إمام عادل عليه السلام أو منصوبه، بخلاف المفروض الذي هو من الجهاد من دون اشتراط حضور الإمام و لامنصوبه ولا إذنهما في زمان بسط اليد، و الأصل بقاؤه علي حاله حال سابق. لکن کلام در اين است که حمله بر بيضه‌ي اسلام است. آيا اصل اين است که بنشينند و آنها بيايند خانه ها را آتش بزنند؟ اين از واضحات و ضروريات است. عقل حجتي است از حجتين. نپس در زمان فترت چرا بر واضحات و معقولات معاقب‌اند؟ براي اينکه عقل حجة لله، نمي‌توانند يکديگر را بکشند و بگويند پيامبر که نيست تا نهي کند. بي‌خود و بي‌جهت چون مخالف ميل من است مي‌کشم. خير نمي‌تواند اين کارها را بکند. واضحات عقليه مثل واضحات نقليه است. بلکه حتي منصوب امام هم اگر مي‌دانيم خلاف عقل کار مي‌کند -معصوم که نيست ممکن است او هم خلاف عقل کند- مي‌گوييم خير، اگر ممکن است به امام مراجعه مي‌کنند و اگر آن هم ممکن نيست به عدول مؤمنين رجوع مي‌کنند و الا به مقتضاي عقل عمل مي‌کنند و ضروريات عقليه را پياده مي‌کنند. و احتمال عدم كونه جهادا حتي في ذلك الوقت مخالف لاطلاق الأدلة وإن كان قد يظهر من خبر يونس الآتي في المرابطة كون الجهاد هو الابتداء إلا أنه محمول علي إرادة كون ذلك الأكمل من أفراده مي‌توانيم بگوييم اکمل است؟ يا نه ثواب اينها بيشتر است. آنهايي که جهاد مي‌کنند اگر امر امام و منصوب امام شد که بله درست است، اما اگر نشد امر امام و منصوبش فقط همينقدر تشخيص دادند که قدرت دارند همسايه را به اسلام دعوت کنند اين افضل است يا ببينند قدرت دارند دفاع از همسايه‌اي کنند که دشمن آمده مي‌خواهد اينها را از اسلام اخراج کنند. اين يقينا اسمش جهاد است. معناي عرفي و لغوي جهاد هم مساعد با اين مطلب است. حقيقت شرعيه ندارد. جهاد بايد با اذن امام باشد،‌با اينکه جهاد هست مع ذلک علاوه بر اين جهاد بودن و دعوت بر اسلام کردنش با انسان مأذون از امام باشد با وجود امام بايد اذن امام را مراعات کنند. و إلا فالجهاد أعم كما يشعر به تقسيمهم إياه إلي الابتداء و إليه، بل قد تقدم في كتاب الطهارة تصريح جماعة بكون المقتول فيه شهيدا كالمقتول بين يدي الإمام عليه السلام، فلا يغسّل ولا يكفن بل حكاه بعضهم عن الغنية و الإشارة و المعتبر و الذكري و الدروس و جامع المقاصد و الروضة و الروض و غيرها، و إن نفاه آخرون كما عن المقنعة و المبسوط و النهاية و المراسم و السرائر و الوسيلة و المهذب و الجامع و القواعد و التحرير و المنتهي و المسالك بل ربما نسب إلي الأصحاب، بل هو ظاهر المصنف في أحكام الأموات و قد تقدم الكلام في ذلك هناك، فلاحظ و تأمل و تسمع إنشاء الله بعض الكلام في ذلك أيضا. عرض کرديم ما قبول نداريم، احکام اسلام هرچه غير حرجي است مترتب مي‌شود فقط مسئله‌ي لايغسل و لايکفن را مي‌گوييم اين چون اطلاقاتي دارد مي‌توانند کشته بشوند يا بکشند اين را بگوييم ديه بر اينها نيست اگر چيز ديگري بر اينها باشد حرجي است. عسر و حرج باشد بايد مراعات ستر اينها را فقط بکند. ( وكذا ) يجب الدفاع على (كل من خشي على نفسه مطلقا أو ماله من قتل دون ماله فهو شهيد) أو عرضه أو نفس مؤمنة آمده يک مؤمني را مي‌خواهند بکشند و اگر از اسلام دست بردارد ديگر به او کاري ندارد معنايش اين است که او با بيضه‌ي اسلام مخالف است. هرکسي را احراز کنند که او مسلمان است و قواعد اسلام را عمل مي‌کند بايد از اسلام اخراجش کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo