< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

96/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجج و امارات – تجری – ادله حرمت فعل متجرّی به و مناقشه در آنها

خلاصه مطالب گذشته: یکی از ادله حرمت تجری که در جلسه قبل مطرح شد این آیه شریفه بود: ﴿وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ﴾[1] یعنی آنچه در دل دارید چه اظهار کنید چه اخفا کنید خدای متعال شما را بر آن نیت محاسبه خواهد نمود. لذا اگر کسی قاصد فعل حرام باشد ولو اینکه مرتکب نشود لامحاله در پیشگاه خداوند متعال محاسبه خواهد شد و این محاسبه مستلزم عقاب است چه آنکه اگر عملی دارای ثواب و عقاب نباشد محاسبه معنا ندارد. متجری هم که قاصد ترک واجب یا انجام عمل حرام است بر اساس آنچه در دل سپرده است و قاصد است در پیشگاه خدای عزوجل مورد مؤاخذه و محاسبه است. در جلسه قبل اشکال کردیم که این آیه ظهور در کفر و نفاق دارد زیرا کفر را شخص کافر علنی میکند و آن را ابداء میکند ولی منافقان کفر را اخفاء میکنند و توهم کرده اند که این اخفاء برای خدای متعال مخفی است لذا خداوند متعال در این آیه میفرمایند که فرقی نیست که نیت کفر را مانند منافقان در دل داشته باشید و اظهار نکنید یا اظهار کنید در هر دو حال در پیشگاه خداوند متعال محاسبه خواهید شد.

مناقشه دوم در استدلال به آیه مذکور: طبعا معلوم است آیه ناظر به فعل مکلف نیست زیرا متجری، عمل را ابداء میکند و در صدد اخفای عمل نیست و براستی در صدد طغیان بر مولا کار خلاف را ابداء و اظهار میکند. ولی آیه به قرینه تقابل اخفاء و ابداء روشن میکند که آن نیت اخفاء هم مورد مؤاخذه است و مسلم است که در افعال حرام، مجرد اینکه شخصی نیت حرام کند ولی متلبس به مقدمات حرام نشود یقینا عقاب ندارد و در پیشگاه خدای متعال مورد عقاب نیست.

مناقشه سوم: آیه شریفه ناظر به کسی است که نیت کرده و عقیب نیت مخفی وی، در هر صورت عقاب وجود دارد. چنین نیتی که عقیب خود عقاب قطعی داشته باشد جز کفر نیست، کفر منافقان امری باطنی است که در باطن آنها وجود دارد: ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ﴾[2] و منافقان کسانی هستند که در اسفل جایگاه در آتش هستند. لذا آیه شریفه به نیت فعل حرام کاری ندارد. مراد از نیت محاسبه شده همانا کفر و نفاق است که کافر ابداء و آشکار میکند ولی منافق، پنهان مینماید. اما در تجری مورد بحث و نزاع، علاوه بر نیت سوء، با عمل خود نیز آن نیت سوء را ابداء میکند.

اشکال بر این مناقشه: اگر فقط کفر و نفاق مقصود آیه ﴿وَإِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ﴾ باشد، چرا در پایان آیه میفرماید ﴿فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ﴾ در کفر که مغفرتی وجود ندارد و آیه ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ﴾[3] تصریح به عدم آمرزش کافر دارد.

جواب از این اشکال: مرحوم محقق خویی میفرمایند آن کفری که مغفرت الهی ندارد و در آیه فوق بدان اشاره شده کفر به خدای علی عظیم است، در مورد نیت شرک و کفر بالله طبق آیه شریفه مغفرتی نیست اما منافقان و کفار، اختصاص به این نوع خاص ندارند بلکه دسته ای از کفار و منافقان، کفر و نفاق نسبت به اصل توحید و خدا پرستی داشته اند و بسیاری دیگر از کفار و منافقان، فقط منکر رسالت خاتم الانبیاء بوده اند که در ظاهر اظهار اسلام میکرده اند ولی در باطن نصرانی و یهودی بوده اند. مقصود آیه فوق از کفار و منافقان نیز همان نیت کفر و نفاق قسم دوم است که منکر رسالت خاتم یا ضروری دین باشد که چنین منافقانی، احتمال آمرزش در مورد آنها طرح شده است. وانگهی جلسه قبل گفتیم که عقاب بر نیت گناه –بر فرض قبول- دلیلی بر حرمت عمل متجری به نیست.

دلیل دیگری بر حرمت فعل متجری به: در استدلال به اینکه نیت گناه هم حرام است میتوان به آیه شریفه ﴿إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[4] تمسک نمود. در این آیه، خداوند متعال بر محبت اشاعه فحشا حکم به عذاب الیم کرده است.

مناقشه: در آیه اشاعه، حب اشاعه کار زشتی بشمار آمده است و این غیر از کسی است که خود قصد ارتکاب حرام دارد، محبت اشاعه یعنی محبت فساد و تباهی دین در جامعه و ربطی به تجری و قصد ارتکاب حرام از یک شخص ندارد. و این آیه ربطی به آیه قبل مورد بحث ندارد بلکه آن آیه در مورد اموری است که اشاعه فحشا نیست در عین حال، نیات زشت را خدای متعال عقاب کرده و حساب میکند. لذا آن آیه دخلی به آیه شریفه مورد بحث ما ندارد. آری آیه اول میفرماید نیات مخفی فساد، مورد عقاب است. و مسلم است متجری اگر فقط قصد گناه داشته باشد ولی هرگز به دنبال آن نرود یا مقدمات برایش فراهم نشود احدی نگفته که چنین متجری، به مجرد نیت گناه، محاسبه و گناهکار میباشد.

استدراک از مطلب دیروز مبنی بر جمع بین روایات باب ششم و هفتم از ابواب مقدمه عبادات: گفتیم در باب ششم مرحوم صاحب وسائل بابی را منعقد کرده که خدای متعال بر نیات خیر ثواب میدهد و در میانه روایاتی آورده که دلالت دارد بر نیت شر، عقابی نیست اما در باب هفتم نیت سوء را مطرح کرده و فرموده که نیت سوء، عقاب دارد. در راه جمعی که دیروز بیان شد گفتیم مرحوم شیخ انصاری فرموده که اگر کسی نیت کار حرام کرد و مشغول مقدمات حرام شد ولی مانع رسید داخل در طائفه باب هفتم است و کشف از سوء سریره و طغیان فرد دارد، ولی اگر فقط نیت حرام کرد ولی متلبس به مقدمات نشد داخل در باب ششم است و عقابی ندارد.

شاهد بر جمع مذکور: در مقام اشکال گفته شد این جمع تبرعی است ولی شاهدی از روایات در تأیید جمع مرحوم شیخ[5] به میان آمد "إذا التقى المسلمان بسيفيهما على غير سنة، القاتل والمقتول في النار" فقيل: يا رسول الله القاتل فما بال المقتول؟! قال صلی الله علیه و آله: "لانه اراد قتلا". بدین تقریر که کسی که اراده قتل کرده و متلبس به قتل هم شده از آنجاییکه طرفین در حال مقاتله و کشتن یکدیگرند و قاتل با نیت به همراه عمل در صدد قتل دیگری برآمده بود اینگونه نیتی که با مقدمه همراه شده است، موجب عقاب است اما اگر متلبس به مقدمات نشود داخل در طائفه ای میشود که فرمود بر نیت سوء محاسبه ای نیست و عقابی ندارد. مسأله انقلاب نسبت هم بعد از این راه حل شیخ در جمع روایات در جلسه قبل مطرح شد.

مرحوم محقق خویی در مقام نقد این دو دسته روایات ابتدا در مورد برخی روایات دسته اول خدشه سندی داشتند از جمله در مورد روایتی که سکونی از نوفلی نقل نموده، میفرمایند سکونی _اسماعیل بن زیاد_ گر چه سنی است لکن توثیق شده و به روایات او عمل میکنند ولی نوفلی توثیق نشده است. البته مرحوم محقق خویی بعدا از این مبنا برگشتند که نوفلی در اسناد کامل الزیارات قرار گرفته و بنابر اینکه توثیق ابن قولویه شامل همه روات بشود ثقه است علاوه اینکه نوفلی در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم هم قرار دارد و تفسیر علی بن ابراهیم ظهور دارد که تمام افراد سند ثقه اند، بالاخره نوفلی ثقه است و مورد اعتبار.

جمع دلالی: معتقدند که جمع دلالی و انقلاب نسبت فوق، وجهی ندارد زیرا مقتول شمشیر کشیده و قصد کشتن مسلمانی را داشته، نفس این عمل مقاتله، حرام است، فقط اراده قتل مسلمان مقابل را نداشته بلکه حضور هر دو در میدان جنگ حرام بوده، اما یکی سرعت کرده و دیگری را کشته است لذا میتوان گفت علت حرمت اصل عمل مقاتله است.

مناقشه: میتوان جواب داد که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند "لانه اراد قتلا" و علت مؤاخذه را اراده قتل قرار داده است نه مقاتله.

جواب نهایی: استحقاق عقاب بر عمل یا اراده، دخلی به حرمت عمل متجری به ندارد.

دلیل دیگری بر حرمت عمل متجری به: دسته دیگری از روایات معتبر وجود دارد مثل روایت: "نیة المؤمن خیر من عمله و نیة الکافر شر من عمله"[6] گفته اند دلالت دارد شخصی که در مقام طغیان بر مولاست مستحق عقاب است و شخصی که در مقام انقیاد و اطاعت از مولا باشد، مستحق ثواب است. به عبارت دیگر در این دو جمله که قرین هم قرار داده شده یعنی مؤمنی که بنای کار خیر دارد نیتش از عمل بهتر است و همچنین کافری که در صدد انجام عمل حرام باشد نیتش از عملش بدتر است، با این بیان روایت فوق، اختصاص به کفر ندارد بلکه دو کلمه کفر و ایمان برای نشان دادن دو گونه از رفتار است نیت خیر از مؤمن صادر میشود لذا دارای ثواب انقیاد است، نیت کافر هم که کار حرام مرتکب میشود شر بوده و موجب استحقاق عقاب میشود. لذا کفر و ایمان دخالتی در ثواب و عقاب ندارد بلکه نیت هر کار خیر و شری در روایت مقصود است که اولی موجب ثواب و دومی موجب عقاب خواهد بود، لذا هر نیت شری که از کسی از جمله متجری، سر بزند حرام خواهد بود.

مناقشه: در روایت، نیت مؤمن را بهتر از عملش قرار داده است، سؤالی که مطرح است این است که آیا مقصود از عمل، عمل با نیت است یا بدون نیت؟ اگر مقصود این است که نیت بهتر از عمل بلا نیت است این عمل بلا نیت اصلا ثواب و عقابی ندارد زیرا در ثواب باید به خاطر خداوند متعال انجام دهد و در عقاب هم باید حرام را با قصد و اراده ترک کند، پس عمل بدون قصد و نیت که معلوم است نیت بهتر از این عمل است، این عمل هیچ نیست، افعل التفضیل دلالت دارد که عمل هم باید خیر یا شر باشد و این حدیث در صدد آنست که نیت بهتر از عمل یا بدتر از عمل است پس معلوم میشود که خود عمل هم فی الجمله خیر یا بد است و این در عمل بلاقصد اصلا وجود ندارد، چرا که عمل بدون قصد صادر شود نه شر است و نه خیر، پس لامحاله معنایش آنست که نیت مؤمن بهتر از عملی است که مؤمن با قصد انجام دهد و نیت کافر بدتر از کاری است که با قصد حرمت انجام بدهد، حال اگر به این ظاهر از روایت اخذ کنیم ابدا صحیح نیست که بگوییم نیت نماز خواندن بالاتر از خود نماز و نیت شرب خمر بدتر از خود شرب خمر است.

نتیجه: ناچار باید بگوییم این حدیث راجع به همان معنای ایمان و کفر است. بنابراین نیت مؤمن که توحید و اعتقاد بالله تعالی و رسول الله صلی الله علیه و آله است این اعتقاد قلبی ارزشی بالاتر از عمل انسان دارد، اصل در هر دینی اعتقاد و عقیده بدان دین است و اعتقاد دینی مقدم بر اعمال و رفتارهای دینی است. در مورد کافر نیز اصل کفر بدتر از رفتارهای زشت و حرام اوست. در نهایت این روایات دلیل بر حرمت عمل متجری به نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo