< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص – دوران امر بین نسخ و تخصیص

خلاصه مطالب گذشته: بحث در صوری بود که در دوران بین نسخ و تخصیص تصویر میشود. صورت اول در حالی بود که عام و خاص در یک کلام صادر شود که در این صورت بلااشکال جای تخصیص است و ابداً احتمال ناسخ بودن در کار نیست. صورت دوم در جایی بود که خاص متأخّر از عام واقع شود ولی قبل از وقت عمل به عام خاص وارد شود. بحث امروز در صورت دوم است.

سؤال: در صورت دوم در وقت عمل، چه خاص را ناسخ بدانیم و یا مخصّص فقط عمل به عام مخصّص واجب است. پس چه ثمره ای در ناسخ بودن و یا مخصّص بودن خاص وجود دارد؟

جواب: دو تفاوت بین این دو وجود دارد:

1– اگر خاص، مخصّص باشد از اول مراد جدی مولا عام مخصّص بوده ولی لمصلحة، مخصّص و مبیّن را تأخیر انداخته در نتیجه عام حکم ظاهری برای مکلّفین و عبید مولا بوده است. لکن اگر گفتیم این مخصّص ناسخ است عام حکم واقعی و مراد جدی متکلّم بوده است. ولی این مراد جدی با آمدن خاص در محدوده افراد خاص نسخ شده است.

2– اگر خاص مخصّص باشد اشکال میشود که عام مخصّص در افراد باقیمانده حجت است أم لا؟ زیرا بعضی قائل بودند عام به وسیله تخصیص مجاز میشود و در باقی افراد حجیت ندارد. ولی اگر خاص را ناسخ دانستیم عام در باقی افراد حجت است بلااشکال.

قول مشهور در صورت دوم: مشهور من جمله مرحوم آخوند قائلند خاصی که وارد شده قطعاً مخصّص عام است[1] و کاشف از این است که مراد جدی متکلّم از اول عام مخصّص بوده است.

فرمایش مرحوم محقّق نایینی در صورت دوم: در مقابل مشهور مرحوم محقّق نایینی فرموده اند:[2] خاص میتواند ناسخ عام باشد. ولی به این صورت تفصیل داده اند که: در قضایای خارجیه خاص قطعاً مخصّص است. ولی در قضایای حقیقیه اگر عام به نحو واجب موقت باشد خاص، مخصّص است ولی اگر عام قضیه حقیقیه غیرموقت باشد خاص، ناسخ است. پس خلاصه فرمایش مرحوم محقّق نایینی این میشود که اگر عام قضیه خارجیه و یا حقیقیه موقته باشد خاص، مخصّص است ولی اگر عام قضیه حقیقیه غیرموقته باشد خاص ممکن است ناسخ باشد.

تبصره: برای روشن شدن فرمایش مرحوم محقّق نایینی تفاوت قضیه حقیقیه و خارجیه را از دیدگاه ایشان ذکر میکنیم:[3]

فرق اول: در قضیه حقیقیه حکم روی عنوان رفته است و عنوان واسطه در ثبوت حکم للأفراد است. مثلاً مولا فرموده: (أکرم کلّ عالم). حکم وجوب اکرام روی عنوان عالم رفته و وجوب اکرام زید و عمرو به لحاظ اینکه مصادیق عالم هستنند ثابت میشود. وجوب اکرام روی عنوان عالم رفته است. اعم از اینکه شخص بالفعل عالم باشد و یا صد سال بعد عالم شود و از روی عنوان حکم سرایت به افراد میکند.

در قضیه خارجیه ار اول حکم روی افراد خارجی رفته و عنوان هیچ اثری ندارد و فقط مشیر به افراد خارجی است. مانند: (کلّ من فی العسکر قتل). واضح است که (کون فی العسکر) منشأ حکم نیست و زید و عمرو بالفعل موجود بوده اند و حکم برای این افراد ثابت است. عنوان (من فی العسکر) عنوان تصادفی است. والا (کون فی العسکر) واسطه در ثبوت نیست بلکه عنوان مشیر به افراد خارجی است.

فرق دوم: در قضیه خارجیه حکم فقط برای افراد موجود و بالفعل ثابت است ولی قضیه حقیقیه برای افراد مفروض الوجود بیان شده است.

فرق سوم: در اشکال اربعه قیاس منطقی مهمترین شکل آن، شکل اول است. در شکل اول که به قول منطقیین اوضح اشکال است صغری باید موجبه و کبری کلیه باشد. در این شکل کبری میتواند قضیه حقیقیه باشد ولی قضیه خارجیه نمیتواند کبرای شکل اول واقع شود.

اشکال: دکارت فرانسوی بر شکل اول قیاس منطقی اشاره کرده که این شکل دوری بوده و منتج نیست. مثلاً: نمیدانیم عالم حادث است و یا قدیم. با شکل اول پی میبریم که عالم حادث است. بدین صورت که میگوییم: (العالم متغیّر و کلّ متغیّر حادث). از این کبری و صغری نتیجه میگیریم: (العالم حادث). اشکال این است که کبرای کلی (کلّ متغیّر حادث) در صورتی ثابت است که بدانیم فرد فرد متغیّرهای جهان حادث هستند. یعنی برای این که بدانیم کلیت کبری صحیح است باید بدانیم که عالم حادث است. یعنی علم به نتیجه فرع علم به کبری است و علم به (کلّ متغیّر حادث) فرع بر این است که منجمله از متغیّرها که عالم است نیز باید حادث باشد. لذا اشکال دور لازم می آید.

جواب: علم به کلیت کبری متوقف بر علم به نتیجه نیست. زیرا در قضیه حقیقیه عنوان، موضوع حکم است و نظر ما به افراد، نظر ضمنی است. عالم عنوان وجوب اکرام است. خاصیت عالم بودن وجوب اکرام است. (زید عالم) و (کلّ عالم یجب إکرامه). از ضمیمه این دو نتیجه میگیریم زید واجب الإکرام است. علم به کبری متوقف بر واجب الإکرام بودن زید نیست. علم به کبری از امر مولا حاصل شده است. گاهی نیز علم به کبری از برهان عقل ثابت میشود. یعنی از نظر عقل تغیّر مساوی با حدوث است. یعنی اگر صورت متغیّر است پس مسبوق به عدم است. پس حادث است. تساوی تغیّر و حدوث به برهان عقل ثابت شد و علم به آن متوقف بر این نیست که عالم حادث است یا خیر؟ اگر قضیه خارجیه در کبرای شکل اول واقع شود اشکال دکارت زنده میشود. و بذلک یظهر تفاوت سوم قضیه خارجیه و قضیه حقیقیه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo