< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص – تعقّب استثناء از جملات

تعقّب استثناء از جملات: بحث در این است که اگر عقیب چند جمله استثنائی واقع شود و به حسب عالم ثبوت قابلیت داشته باشد که مستثنی از همه جمل استثناء شود آیا به راستی مستثنی از همه جمل استثناء شده و یا اختصاص به جمله اخیر دارد و یا لفظ مجمل خواهد شد[1] و قدر متیقّن فقط رجوع به جمله اخیر است؟ مثلاً: متکلّم میگوید: (أکرم العلماء و أکرم النحات و أکرم الفقهاء إلّا الفسّاق). نمیدانیم (إلّا الفسّاق) به هر سه برمیگردد و یا فقط استثناء از فقهاء است و یا قدر متیقّن فقط رجوع به جمله اخیره دارد و نسبت به باقی جمل اجمال و ابهام دارد.

جهت بحث: البته این بحث یک بحث اثباتی و در عالم اثبات و ظهور است که آیا چنین استثنائی ظهور در رجوع به همه جمل دارد و یا ظهور در انحصار رجوع به جمله اخیره دارد و یا اصلاً ظهوری نسبت به ماسواء اخیره ندارد؟

چنانچه مرحوم آخوند ذکر میفرمایند[2] مرحوم صاحب معالم مقدمه مبسوطی ذکر فرموده مبنی بر اثبات امکان عالم ثبوت نسبت به رجوع استثناء به همه جمل سابق. در مقابل اینکه برخی گفته اند که به حسب عالم ثبوت رجوع استثناء به همه جمل سابق مستحیل است. در نتیجه مرحوم آخوند گویا تصور فرموده مرحوم صاحب معالم خواسته بحث را در عالم ثبوت قرار دهد و فرموده بحث در عالم ثبوت و امکان و استحاله نیست. بلکه بحث به حسب عالم اثبات است. ولی با دقت در این مطلب که برخی قائل هستند که مستحیل است استثناء به همه جمله برگردد. از این جهت است که مرحوم صاحب معالم به حسب عالم ثبوت در صدد رفع استحاله رجوع استثناء به همه جمل بر آمده است. لذا بحث در دو مقام مطرح میشود:

مقام اول: عالم ثبوت و امکان و استحاله.

مقام دوم: اثبات و ظهور لفظ در رجوع به همه و یا فقط به خصوص جمله اخیره.

مقام ثبوت: ممکن است مستثنی عنوان عام باشد. مانند: الفسّاق. مانند: (أکرم العلماء و أکرم الشعراء و أکرم الفقهاء إلّا الفسّاق منهم). و یا ممکن است مستثنی خاص باشد. مانند: زید. در این مورد اخیر فرض بر این است که سه نفر هستند که هر سه نام آنها زید بوده و یکی در زمره علماء است و دیگری در شعراء و دیگری در فقهاء است. مستشکل میفرماید: بنابر مبنای مشهور در حروف وضع عام و موضع له خاص است.

اشکال: آری، بنابر فرمایش مرحوم آخوند در حروف نیز مانند اسماء لفظ و موضوع له هر دو عام هستند و اختلاف در کیفیت لحاظ در مقام استعمال است. مستشکل بنابر نظر مشهور میفرماید: اگر الّا استثناء از یک جمله باشد لفظ عام و موضوع له خاص و مستعمل فیه هم خاص بوده و یک استثناء و اخراج در بین بیش نیست. اگر استثناء از سه جمله باشد مستلزم استعمال الّا در سه استثناء و سه اخراج است. یعنی هم استثناء از علماء باشد و هم از شعراء و هم فقهاء. به عبارت دیگر مستلزم استعمال لفظ در اکثر از معنا است که این محال است. بنابراین استثناء فقط امکان دارد که به یک جمله رجوع کند. و هکذا اگر فرضا استثنا بصورت اسم(غیر) یا فعل(مثل استثنی) باشد.

جواب اشکال:

اولاً) استعمال لفظ در اکثر از معنا نیست.[3] زیرا گرچه نظریه مشهور را قبول کنیم و قائل شویم وضع (الّا) عام و موضوع له آن خاص است. (الّا) در حقیقت وضع شده برای اخراج. چه از یک مخرج عنه باشد و یا از چند مخرج عنه. همانطور که اگر مستثنی متعدّد باشد موجب استعمال استثناء در سه معنا نمیشود تعدّد مخرج عنه نیز موجب تعدّد استعمال لفظ در معانی مختلف نخواهد شد. یعنی لفظ (الّا) در معنای واحد اخراج استعمال شده است. پس استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد نیست تا بگویید مستحیل است.

ثانیاً) استعمال لفظ در اکثر از معنا نه تنها مستحیل نیست بلکه مخصوصاً اگر وضع، عام و موضوع له خاص باشد واقع نیز شده است[4] . مانند: (سرت من البصرة إلی الکوفة). (من) برای نقطه خاص و موضوع له خاص استعمال شده است. ولی در مورد (سر من البصرة إلی الکوفة) سیر از هر نقطه بصره شروع شود امتثال، صدق میکند. زیرا (من) به معنای ابتدائیت است و منطبق بر هزاران فرد از شروع سیر از بصره است. در صورتی که اگر استعمال لفظ از اکثر از معنا محال باشد باید قائل شویم که (من) برای نقطه خاصی استعمال شده است. در حالی که مسلّماً نقطه خاصی مقصود متکلّم نیست.

ادامه بحث در مقام اثبات خواهد بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo