< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص – تنافی مفهوم مخالف با عموم عام

خلاصه مطالب گذشته: مفهوم موافق پیوسته بر عموم عام مقدم است. حال اگر مفهوم موافق اخص از عموم عام باشد تقدیم آن علی القاعده است. ولی اگر اخص نباشد نیز از باب اظهریت در دلالت بر عموم عام مقدم خواهد بود.

تنافی مفهوم مخالف با عموم عام: در دلیلی فرموده: (أکرم کلّ عالم) و در دلیل دیگری آمده: (أکرم العالم إن کان عادلاً) که مفهوم مخالف این دلیل این است که اگر عالم عادل نبود اکرام او واجب نیست. مرحوم محقّق نایینی فرموده اند: در چنین صورتی اگر مفهوم مخالف اخص از عموم عام باشد لامحالة بر عام مقدم است.[1] ولی اگر نسبت بین آنها عام و خاص من وجه باشد در این صورت تقدّم، دائر مدار مرجّحات باب تعارض است.

تقدیم مفهوم مخالف اخص بر عموم عام: مرحوم محقّق نایینی[2] وجه تقدیم مفهوم مخالف که نسبت آن با دلیل عام اخص است را این گونه مطرح میفرمایند که عموم عام حکم را برای موضوع مفروض الوجود اثبات کرده است. یعنی به نهج قضیه حقیقیه اثبات حکم نموده بر فرض وجود موضوع. بنابراین دلیلی که گفته (أکرم کلّ عالم) متکفّل بیان حکم وجوب اکرام عالم است. ولی در صدد بیان اینکه آیا الآن عالمی هست یا خیر و یا چه کسی عالم میباشد نیست. و قهراً تعمیم حکم نیاز به مقدمات حکمت دارد و یکی از مقدمات حکمت آن است که مولا در مقام بیان باشد و دیگر اینکه مخصّص و قرینه ای برخلاف اطلاق در کلام مولا واقع نشود. پس در عموم عام باید دو نکته مد نظر باشد:

اولاً) قضیه حقیقیه که به صورت عام بیان میشود فقط متکفّل بیان حکم است و کاری به وجود و یا عدم موضوع ندارد. بلکه حکم علی تقدیر الموضوع است.

ثانیاً) شمول حالات موضوع به مقدمات حکمت ثابت میشود.

اگر دلیل دیگری وارد شد مبنی بر اینکه (أکرم العالم إن کان عادلاً) مفهوم مخالف این جمله در مقابل عموم عام مذکور قرار دارد. اگر جمله شرطیه مفهوم داشته باشد یعنی جمله جزاء مقید است به جمله شرطیه. یعنی وجوب اکرام عالم مقید است به فرض عادل بودن او. بنابراین سرّ اینکه جمله شرطیه دلالت بر انتفاء جزاء عند انتفاء الشرط دارد برای این است که جمله شرطیه در مقام بیان تقیید حکم است به وجود جمله شرطیه. بنابراین جمله شرطیه همیشه بر عام مقدم است. زیرا عام در مقام بیان وجود موضوع نبود بلکه در فرض وجود عالم اثبات وجوب اکرام مینمود. ولی جمله شرطیه متکفّل بیان تقیید حکم است. یعنی وجوب اکرام عالم مقید است به فرض اینکه عالم عادل باشد. این مفهوم مانع انعقاد مقدمات حکمت در جمله اول است. گرچه (أکرم کلّ عالم) به دلالت وضعیه دلالت به وجوب اکرام هر عالمی را دارد. ولی حالات عالم به مقدمات حکمت تمام میشود و مفهوم، مانع اطلاق است.

بنابراین مفهوم از دو جهت بر عموم عام مقدم است.

الف) عام فقط اثبات وجوب اکرام میکند. ولی مفهوم، موضوع عام را تقیید میزند.

ب) مفهوم قرینه میشود بر عدم اجراء مقدمات حکمت در عموم عام.

لذا مرحوم محقّق نایینی قائل هستند: در صورتی که مفهوم، اخص باشد پیوسته بر عموم عام مقدم است. بنابراین مفهوم مخالف بر اصالة العموم تقدم دارد.

مناقشه: مرحوم محقّق خویی میفرمایند[3] : تنافی بین مفهوم مخالف و عموم عام ناشی از تنافی بین منطوق با عموم عام است. زیرا مفهوم، لازم منطوق است و منطوق به دلالت وضعیه یا عرفیه دلالت داشت بر انحصار حکم به شرط. و الا اگر دلالت بر علت منحصره نکند کاشف از مفهوم نیست. یعنی منطوق جمله شرطیه میگوید: علت منحصره وجوب اکرام عدالت عالم است. این معنی با اطلاق عموم (أکرم کلّ عالم) منافات دارد. و سپس مفهوم مخالف جمله شرطیه که میگوید اگر عالم عادل نبود و فاسق بود اکرامش واجب نیست. این مفهوم لازم منطوق است. زیرا منطوق علت تامه وجوب اکرام را عدالت میدانست و ممکن نیست که لازم معارض با عموم عام باشد. ولی ملزوم معارض با آن نباشد. پس اولاً و بالذات منطوق، معارض با عموم عام میشود و بالتبع مفهوم نیز با عموم عام تنافی پیدا میکند.

تعارض مفهوم مخالف و عام هنگامی که عام و خاص من وجه باشند: در دلیلی فرموده: (أکرم کلّ عالم) و در دلیل دیگر فرموده: (أکرم الشعراء إن کان عادلاً). در ماده اجتماع عالم شاعر و فاسق به مقتضاء دلیل دوم وجوب اکرام ندارد. ولی طبق دلیل اول واجب الإکرام است. بحث این است که در ماده اجتماع آیا مفهوم مقدم است یا عموم عام؟

مرحوم محقّق نایینی میفرمایند[4] : مرجع مرجّحات باب تعارض است. اولاً آنکه اظهر دلالةً است مقدم است و سپس آنکه اقوی سنداً باشد مقدم خواهد بود.

مرحوم محقّق خویی میفرمایند: اگر عنوانی در مقام اخذ شده باشد که تقدم یکی از دو دلیل موجب حذف آن عنوان باشد دلیلی مقدم است که موجب حذف آن عنوان نشود. یکی از مثالهایی که مرحوم محقّق خویی مطرح میفرمایند چنین است:[5] در ادله وارد شده: "اغسل ثوبك من بول كل ما لا يؤكل لحمه"[6] . از طرفی دلیلی وارد شده مبنی بر اینکه فضله حیوان مأکول اللحم طاهر است. اکنون دلیلی وارد شده که حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند: "كلّ شيء يطير فلا بأس ببوله وخرئه"[7] . حال اگر بگوییم فضله پرندگان غیر مأکول اللحم نجس و مأکول اللحم ها پاک هستند خصوصیتی برای بیان طیر نمیماند. پس از اینکه قید طائر را ذکر فرموده باید لغو باشد وچون لغو در کلام حکیم باطل است پس معلوم میشود پرنده خصوصیتی داشته و پرنده ها مانند سایر حیوانات نیستند والا ذکر قید طیر لغو و بی اثر است. نسبت بین دلیل طیر و حیوانات غیر مأکول اللحم عام و خاص من وجه است. ولی اگر عموم عام دوم مقدم شود خاصیتی برای طائر نمیماند. پس مفهوم بر عموم عام مقدم خواهد شد.

چکیده بحث:

1) مفهوم موافق مطلقاً بر عموم عام مقدم است.

2) مفهوم مخالف در صورتی که اخص باشد بر عموم عام مقدم خواهد بود.

3) مفهوم مخالف در صورتی که نسبت عام و خاص من وجه با عموم عام داشته باشد دو حالت ممکن است اتفاق بیفتد.

الف) اگر مفهوم به لسان حکومت است بر عموم عام مقدم است.

ب) اگر مفهوم مقدم نشود ذکر قید لغو شود در این صورت نیز مفهوم مقدم است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo