< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص_ خطابات شفاهیه

مقدمه: از آنجایی که بعضی از بزرگان گفته بودند[1] : "خطابات قرآن کریم مختص مشافهین است." و لذا اخذ به ظواهر آن خطابات برای افراد متأخّر مشکل است. و اصلاً ممکن است کلمات به صورتی که در مجلس تخاطب ظهور داشته اند برای حاضرین در این زمان ظهوری نداشته باشند. و شاید مبدی این نظریه، مرحوم محقّق قمی بوده، که یکی از اسرار قول به انسداد علم و علمی همین باشد که ظواهر آیات و روایات برای افرادی مثل ما که سالها از عصر نزول قرآن و صدور روایات متأخّر هستیم، حجت نباشد. ولی از آنجایی که باب علمی منسد است، باید عمل به ظن کنیم و بگوییم این کلمات چون مورد ظن به احکام میشود حجت است، نه از باب ظهوراتی که عقلاء حجت می دانند.

تحریر محل نزاع در خطابات شفاهیه

مرحوم آخوند در کفایه بحث را به سه نحو تصویر نموده[2] و سه احتمال را در محل نزاع بررسی میفرماید.

احتمال اول) احتمال دارد نزاع به این صورت باشد که آیا احکام خطابات، مختصّ به مشافهین است و یا شامل غائبین و معدومین هم می شود؟ بازگشت این بحث به این است که آیا تکالیفی که از این خطابات برداشت می شود فقط متعلق به حاضرین است و یا اختصاص به آنها ندارد؟ مثلاً: ﴿و أقیموا الصلاة و آتوا الزکوة و ارکعوا مع الراکعین﴾[3] و ای مردم حاضر ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلاً﴾[4] و یا ﴿أحلّ الله البیع﴾[5] و فرقی نیست به صورت خطاب باشد و یا غیر خطابی. به طور کلی ادله ای که متکفّل برای بیان احکام است اگر مولا احکامی را با جمع حاضر اثبات کرد آیا این احکام می تواند مستقیماً برای غائبین و معدومین هم حکم باشد؟ این شیوه نزاع یک نزاع عقلی است و دخلی به بحث لغوی کلمات ندارد. اگر نزاع بدین گونه باشد در مقام بررسی می گوییم بدیهی است اگر مقصود، تکلیف فعلی در این خطابات باشد شامل معدومین نمی شود. ولی اگر مقصود، تکلیف انشائی باشد، میتواند شامل غائبین و حتی معدومین هم بشود. فرض کنیم شخصی صد عبد دارد و صبحگاه ده نفر موجود هستند. رو می کند به ده نفر و میگوید: ای بندگان، شما عبید من، وظیفه دارید فلان خانه را تمیز کنید و حتماً از داخل شدن اجانب و اغیار ممانعت کنید یک امر فعلی است و یک نهی فعلی. اگر امر فعلی به معنای بعث نحوالعمل باشد، فعلیت تکلیف به فعلیت مکلّف است. و اگر مکلّف وجود ندارد طبعاً تکلیف برای او فعلی نیست. ولی اگر مقصود مولا بعث و زجر فعلی نباشد، بلکه مقصود مولا انشاء تکلیف باشد یعنی مقصود مولا ایجاد تکلیف برای هر مکلّفی باشد، اگر به لسان خطاب هم بگوید ولی مقصود او از خطاب اثبات تکلیف بر ذمه مکلّفین و عبید باشد مانعی ندارد که تکالیف مشترک بین حاضرین و غائبین بلکه معدومین هم باشد.

از همین قبیل است وقف بر بطون لاحقه. شخص واقف انشاء ملکیت می کند ولی متعلّق ملک و مالک، بطون متأخّر هستند. انشاء، بالفعل است. ولی حصول ملکیت برای بطون لاحقه متأخّر است. این امر معقولی است که مولا یا متکلّمی بالفعل، انشاء وجوب یا حرمت و یا ملکیت کند، ولی مکلّف و حصول متعلّق آن متأخّر باشد. مانند: تکالیف به شرط متأخّر. مولا می فرماید: وقتی ظهر شد نماز بر شما واجب است. انشاء تکلیف الآن است ولی فعلیت آن منوط به دخول زوال است.

اگر سؤال این است که آیا تکالیف به صورت فعلی مختصّ مشافهین است جواب این است که بلی. زیرا برای غیر موجودین نمی تواند تکلیف فعلی باشد. ولی اگر مقصود از خطابات، انشاء تکالیف است به نحو قضیه حقیقیه یعنی وقتی مکلّف موجود شد حکم ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ بر او فعلی می شود. مسلّم است که معدومین و مشافهین در این تکالیف مشترک می باشند. بدیهی است که شارع مقدس قضایا را به نحو قانون و قضایای حقیقیه جعل می فرمایند و احکام مستقیماً برای تمام اجیال وجود دارد. در نهایت اجیال بعد وقتی که ظاهر شدند این تکلیف انشائی برای آنها فعلی خواهد شد. حال اگر در خطاب از اول مقیّد به وجود مکلّفین بنماید دیگر جای تردید در صحت انشاء احکام برای آنان نیست.

احتمال دوم) اگر نزاع به این صورت مطرح شود که مخاطبه و توجه خطاب به غائبین و کسانی که در مجلس خطاب وجود ندارند عقلا ممکن نیست، بدیهی است که خطاب به شخص غیر ملتفت در مجلس غلط است تا چه رسد به غائب و یا معدوم. ولی اگر مراد از خطابه این باشد که ما در مقام مخاطبه نیستیم بلکه در مقام اظهار مثلاً مظلومیت هستیم و یا در مقام انشاء استغاثه هستیم یعنی در مقام توجیه به مخاطب نیستیم بلکه در مقام انشاء نداء می باشیم نه تفهیم فعلی مخاطب در این صورت ممکن است حتی برای کسی که غائب است و یا از دنیا رفته انشاء خطاب نمود. در فرمایش "من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم"[6] ممکن است در مجلس ندای (یا للمسلمین) شخص مؤمنی هم نباشد ولی خطاب درست است. پس اگر مقصود از تخاطب، توجیه مطلب به مخاطب نباشد بلکه فقط بیان مراد و استغاثه و امثال ذلک و مجرد انشاء خطاب باشد ولی نمیخواهد بالفعل به طرف، مخاطبه کند طبعاً معقول است و حضور مخاطب لازم نیست.

این دو احتمال که بیان شد احتمالات عقلی بود. که دیدیم اگر مقصود، انشاء و ایجاد حکم یا ایجاد خطاب باشد، ابداً محذوری از نظر عقل ندارد. آری، گاه گفته میشود صحت نداء یا خطاب با غائبین و معدومین به خاطر آن است که متکلّم غائب یا معدوم را تنزیل منزله موجود مینماید. گویا همه آنان را حاضر فی المجلس فرض کرده و به آنان بطور جدی و واقعی خطاب میکند. نه اینکه تنها به وسیله اداة نداء و خطاب، انشاء ندا و انشاء خطاب نماید. مرحوم محقق خراسانی این نظریه را در کفایه مطرح نموده، و در جواب میفرمایند[7] : اگر چنین توهمی حقیقت داشته باشد لازم است که با تأمّل و دقت این امر ارتکازی روشن و هویدا شود. در صورتی که اگر تأمّل و دقت هم در ندائات و خطابات مذکوره کنیم چنین تنزیل ارتکازی را درک نمیکنیم. به خصوص که بسیاری از اوقات متکلّم غافل از چنین تنزیل و لحاظ علاقه بین معنای خطاب حقیقی و خطاب تنزیلی است. بلکه در حقیقت الفاظ نداء یا خطاب را در انشاء این دو بکار می گیرد. بلکه مرحوم آخوند همین ادعا را در اداة استفهام و تمنّی و غیره تأکید دارد و ظاهراً حق هم همین است و نیاز به تنزیل معدوم منزله موجود _ که در تقریرات مرحوم شیخ انصاری[8] آمده_ نیست. ولی عمدتاً نزاع در احتمال سوم است.

احتمال سوم) ممکن است نزاع به این صورت باشد که آیا الفاظی که برای مخاطبین وضع شده مانند ادات نداء یا ادات خطاب مانند انت از نظر لغت عرب میتواند برای غیر مخاطبین فی المجلس هم کاربرد داشته باشد؟ و اگر استعمال شد آیا حقیقت است یا مجاز؟ در این استعمال پنج قول است:

اول: شامل غیر مخاطبین فی المجلس میشود بدون تصریح به وجه حقیقت یا مجاز آن.

دوم: حیقیقةً و لغةً شامل غیر مخاطبین نیز میشود.

سوم: حقیقة و شرعا شامل میشود.

چهارم: شمول آن به نحو مجاز است.

پنجم: مجازا شامل میشود، ولی به نحو تنزیلی و ادعایی.

در هر صورت استعمال الفاظ خطاب برای غیر مخاطبین در اینکه به نهج قضیه حقیقیه باشد و یا به نهج قضیه خارجیه متفاوت است.مرحوم محقّق نایینی فرموده اند[9] : اگر به نهج قضیه خارجیه باشد در این صورت مسلّماً متکلّم با افراد خارجی صحبت می کند. پس استعمال الفاظ خطاب برای غائبین بی معنا است. ولی اگر به نهج قضیه حقیقیه باشد به طوری که هر گاه مخاطب دارای شرائط شد، تکلیف به او واقع شود، این درست است و مجاز نیست. و خطابات قرآن کریم از این قبیل است. یعنی به نهج قضایای حقیقیه است. یعنی اگر می فرماید: ﴿یا أیّها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا﴾[10] یعنی کلّما وجد فی الخارج مکلّف مسلم یجب علیه الرکوع و السجود. ولی حقیقت قضیه این است که الفاظ همیشه برای خطاب واقعی نیست. بلکه گاهی برای انشاء خطاب است. همان طور که مثلاً در مغنی برای همزه هشت معنا فرض شده است. مرحوم آخوند میفرمایند این الفاظ برای انشاء استفهام است و استفهام یک معنا بیشتر ندارد. حال داعی بر انشاء مختلف است که این دواعی موجب اختلاف برداشت است. در قسم سوم هم ادات خطاب و نداء برای مخاطبه با فرد وضع نشده، بلکه برای انشاء خطاب وضع شده اند. ولی داعی بر انشاء خطاب گاهی الزام فعلی است و گاهی الزام عند حضور المکلّف است. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo