< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تمسک به عام در شبهه موضوعیه/شبهه موضوعیه/ آیا عام مخصَص، در مابقی افرادش حجت است یا خیر/عام و ‌خاص.‌

عرض شد به مشهور نسبت داده شده که قائل به جواز تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص گردیده‌اند.‌

بیان تقریب استدلال مشهور:‌

حاصل استدلال همان مطلبی است که در بحث شبهه مفهومیه مطرح ‌گردید به این نحو که ما عامی ‌داریم که ظهور در شمول دارد و به نسبه ‌با همه افراد حجت است؛ و از این حجیت فقط به مقداری می‌توان رفع ید ‌نمود که حجت بر خلاف وجود داشته باشد. حال در مقام، صحبت در این ‌است که چون ‌فرد مشتبه مصداقیتش به نسبه با دلیل خاص(حجت) ‌مشکوک است، پس خاص نسبت به این فرد ‌حجت نیست، به تعبیر ‌دیگر صغرای دلیل خاص(هو العالم، فاسق) نسبت به فرد مشکوک ‌محرز ‌نیست. فلذا حجیت عام به نسبه با این فرد باقی می‌ماند و ‌نمی‌توان از آن رفع ید نمود(زیرا فرض ‌این است که حجیت عام هم صغراً و ‌هم کبراً به نسبه با فرد مشکوک ثابت است)‌[1] .‌

اشکال سیدناالاستاد خویی بر این تقریب:

بیان ذلک: حجت دو معنی وجود دارد، تارة مراد از حجت کاشف حکم است شرعاً، به نحوی ‌که ما می‌توانیم آن را به شارع نسبت دهیم؛ مانند خبر واحد ثقه.‌ حجت به این معنی چیزی است که فقیه به آن اعتماد می‌نماید و ممکن است ربطی هم به خود او ‌نداشته باشد؛ مثلا فقیه با توجه به ادله فتوی می‌دهد که هر زن قرشیه حیض او چنین است.‌

در این مرحله علم به تحقق صغری ربطی به مسئله ندارد، بلکه مفتی مسئله را به نحو یک قضیه حقیقه ‌در نظر می‌گیرد و بعد از توجه به ادله(عام و خاص) و حجیت آنها طبق ‌آنچه که برایش کشف می‌گردد فتوی می‌دهد و کاری به اینکه آیا صغری در خارج موجود هست یا خیر ‌ندارد. ‌به این فتوی یا اماره‌ای که مستند فتوی است، حجت می‌گویند، یعنی کاشف از حکم شرعی.

قسم دوم حجت آن است که مولا بر عبد یابالعکس در مقام مخاصمه احتجاج میکند، در این قسم ثبوت صغری و کبری لازم است. مثلا زنی احکام ‌یأس زنهای غیر قرشی(حکم عام) را می‌داند و احکام زن قرشی(حکم خاص) را هم می‌داند، اما برای ‌اینکه حکم خود را تشخیص دهد لازم است که صغری و کبری بچیند تا بتواند حکم خاص را بر خود ‌بار کند(کل قرشی حکم یأسه فلان و انا قرشی فحکم یأسی فلان). از این قسم میتوان تعبیر به مرحله تنجیز نمود. اما اگر زنی موقعیت خودش را ‌تشخیص نداد(یعنی برایش احراز نگردید که آیا از زنهای قرشی هست یا نه)، نمی‌تواند به حکم عام ‌رجوع نماید. زیرا عام هم برای او حجیتی ندارد. به این جهت که در بحث عام و خاص، وقتی خاص ‌در مرحله کاشفیت مقدم بر عام می گردد، حجیت عام محدود می گردد به غیر خاص. فلذا نه عام به ‌نسبت به این زن حجت به معنای دوم است و نه خاص.‌

پس در واقع در استدلال خلط گردیده بین حجیت در مرحله تنجیز و حجیت در مرحله کاشفیت.‌ مستدل اینطور تبیین کرد که خاص حجت نیست. لکن این حجت نیست یعنی منجز نیست نه ‌اینکه خاص در مرحله کاشفیت هم حجت نیست و بر عام مقدم نمی‌گردد.‌فلذا در مقام که دلیل خاص کاشف از این است که هر زن قرشیه در سن شصت سال یائسه می‌شود ‌این دلیل حجت است و احتیاج به احراز صغری ندارد.‌ خاصیت این دلیل خاص هم این است که بر عام مقدم می گردد و کاشفیت آن را محدود می نماید و ‌هنگامی که کاشفیت عام محدود گردید در مورد مشکوک نمی‌توان به هیچ کدام از دو دلیل استناد ‌نمود زیرا شک داریم آیا موضوعشان احراز گردیده یا خیر[2] .

تفصیل مرحوم شیخ و مرحوم محقق خراسانی بین شبهه لفظیه و شبهه لبیه.‌

مرحوم شیخ و به تبع ایشان مرحوم آخوند در تمسک به عام در شبهه مصداقیه، بین موردی که شبهه لفظیه باشد و موردی که شبهه ‌لبیه باشد تفصیل قائل گردیده‌اند.‌

مرحوم آخوند می‌فرماید: گاهی مخصص لبی بقدری روشن است که متکلم نیازی به توضیح آن نمی‌بیند مثلا مولا می فرماید ‌اکرم جیرانی و نمی‌فرماید الا عدوی چراکه مسئله روشن است.‌که اگر چنین باشد این مخصص لبی در حکم مخصص متصل خواهد بود. یعنی در واقع این مخصص مانع ‌از انعقاد ظهور عام در مرحله استعمال خواهد شد. بنابراین در صورت شک در مصداق نمی‌توان به عموم ‌عام تمسک نمود(زیرا شک در موضوع خود عام است).‌

اما گاهی مخصص خیلی روشن نیست که مولا بخواهد به آن اتکاء نماید و به منزله مخصص متصل قرار ‌بگیرد.‌

مثلا مولا می فرماید اکرم جیرانی و روشن نیست که عدوش را اراده ننموده و خود مولا هم نمی فرماید ‌الا عدوی.‌

در این فرض مرحوم صاحب کفایه می‌فرمایند در فرد مشتبه می توان به اصاله العموم ‌تمسک نمود.‌

دلیل بر این مطلب را مرحوم آخوند چنین می‌فرمایند که در صورتی که عبد ترک کند اکرام فرد ‌مشتبه را و بعد معلوم شود که فرد مشتبه داخل در عام بوده مولا می‌تواند عبد خود را مواخذه نماید.‌

بل یمکن ان یقال:‌

مرحوم محقق خراسانی در ادامه کلامشان می‌فرمایند بلکه ما می‌توانیم از این نوع گفتمان مولا حال او را کشف ‌کنیم که مورد مشکوک اصلا عدو نیست چرا که اگر بود باید مولا می‌فرمود.‌

مثال لعن الله بنی امیة قاطبه در اینجا ما مسلم می‌دانیم که این جمله یک مخصص لبی دارد که الا ‌المومنین منهم باشد. در اینجا در صورتی که شک نمودیم که آیا فردی مومن است یا خیر می توان به ‌عام تمسک نمود و او را لعن نمود زیرا اگر مولا اراده نداشت لعن او را باید مطرح می‌نمود و از اینکه ‌مطرح ننموده کشف می‌کنیم که او را هم اراده دارد[3] .‌

وللکلام تتمة. والحمدلله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo