< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

95/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفهوم وصف/غایت/مفاهیم

محصل کلام در مفهوم وصف این گردید که وجود وصف معتمد بر موصوف بر اساس اینکه اصل در وصف احترازیت است دلالت دارد بر اینکه حکم برای موصوف به صورت مطلق ثابت نیست.

بنابراین اگر مولا فرمود اکرم العالم العادل می‌گوییم مسلم مراد مولا عالم مطلق نیست زیرا اگر چنین بود لازم نبود که عادل را ذکر نماید فلذا از باب اینکه متکلم حکیم است مسلم در ذکر قید حکمتی وجود دارد و الا ذکر آن لغو خواهد بود لکن این باعث نمی‌شود که دیگر اوصاف عالم مد نظر متکلم نباشد که در نتیجه با انتفاء این وصف سنخ حکم منتفی گردد. فلذا باید در این مسأله قائل به تفصیل گردیم به این نحو که بگوییم وصف دلالت بر مفهوم دارد لکن در این حد که حکم برای مطلق موضوع ثابت نیست اما دلالت بر انتفاء سنخ حکم ندارد، چه‌آنکه ممکن است قید دیگری قائم مقام قید مزبور باشد مثلا در اکرم العالم العادل وجود العادل بر اساس اینکه اصل در قید احترازیت است دلالت بر این دارد که وجوب اکرام برای مطلق عالم نیست و الا ذکر العادل که ظهور در احترازیت دارد لغو و بی‌جا است پس جود این قید دلالت دارد که حکم برای مطلق عالم نیست ولی منافات نداد که وصف دیگری مثل هاشمی نیز موجب لزوم اکرام عالم باشد.

مفهوم غایت.

اگر حکمی ذکر شد و برای آن غایتی بیان گردید، آیا می توان از حکم مشتمل بر ذکر غایت، مفهوم استفاده نمود که حکم، از ما بعد غایت منتفی است یا خیر؟ که این بحث طبعاً داخل در بحث مفاهیم خواهد بود.

مثلا اگر مولا فرمود فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق[1] یا اتموا الصیام الی اللیل[2] یا کلوا و اشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض[3] آیا این سه آیه مبارکه دلالت بر انتفاء حکم از مابعد الی و حتی دارد یا خیر؟

مرحوم نائینی میفرمایند فرق است بین حتی و الی. "حتی" غالبا برای ادخال فرد مغفول‌عنه و خفی از افراد موضوع حکم بکار می‌رود فلذا دلالت بر این دارد که مابعد حتی داخل در ماقبل است مانند جائنی القوم حتی المشاة، اما الی چون برای بیان حد است برای محدود دلالت دارد بر اینکه مابعد الی داخل در ماقبل نیست.

مثلا برای رفع توهم از اینکه انبیاء نمی‌میرند اینطور فرموده شده که مات الناس حتی الانبیاء یعنی مابعد حتی داخل در ماقبل است.

اما در الی متکلم به دنبال بیان حد است فلذا مابعد آن داخل در ماقبل نیست. اتموا الصیام الی اللیل یعنی مقدار روزه فقط در نهار است و لیل خارج است. فلذا مرحوم نائینی می‌فرمایند بر اساس استعمالات مابعد حتی داخل در ماقبل و مابعد الی خارج است[4] .

مرحوم استاد خویی اشکال می‌کنند که حتی هم به دو نحو استعمال می‌شود گاهی حتی عاطفه است و گاهی برای بیان غایت محض است اگر حتی عاطفه باشد مانند اکلت السمک حتی راسها لامحاله مابعد حتی در ماقبل داخل است؛ اما اگر حتی برای بیان غایت باشد مابعد حتی داخل در ماقبل نخواهد بود، کلوا و الشربوا حتی یتبین الخیط الابیض من الاخیط الاسود[5] .

این مطالب نسبت به خود منطوق بود.

اما بحث دیگر در این است که آیا تقیید متعلق یا حکم به غایت، دلالت دارد بر انتفاء حکم با انتفاء غایت؟ یا خیر، نسبت به ما بعد غایت ساکت است؟

در اینجا تقسیم مشهوری وجود دارد که در کلام بعض از بزرگان ازجمله مرحوم خویی مطرح گردیده، که ما به آن اشاره می نماییم.

بیان تقسیم مشهور در مقام.

غایت، گاهی غایت موضوع است، گاهی غایت متعلق و گاهی غایت حکم است.

مثال غایت موضوع، مانند آیه شریفه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق که گفته شده الی مرافق غایت برای ایدی است، به اعتبار اینکه کلمه ید، اطلاقاتی دارد و موارد استعمال آن مختلف است. لذا باید در هر موردی که حکمی برای ید ثابت گردیده، با قرائن، حدّ آن معلوم گردد. حال در آیه شریفه هم موضوع ید، به مرفق محدود گردیده و طبعا حکم هم به همین مقدار محدود می گردد.

اما مثال برای غایت متعلق، مانند صوموا الی اللیل. در این مثال صیام متعلق حکم است که به لیل محدود گردیده.

اما مثال برای غایت حکم، مانند: کل شیئ لک حلال حتی تعلم انه حرام. در این مثال، کل شیئ متعلق است و حلال حکم است و تعلم غایت است.

حال اگر غایت، غایت موضوع یا متعلق باشد، حکم آن، همان حکم وصف خواهد بود.

آنچه مراد از وصف در باب مفهوم وصف بود، مطلق قید بود، که اعم از وصف و موصوف، حال، ظرف و امثال ذلک است.

در مفهوم وصف بعضی قائل بودند به اینکه چون قید، جزء الموضوع است و با انتفاء آن در واقع موضوع منتفی می گردد، طبعا حکم هم منتفی خواهد بود، فلذا این مسئله ربطی به مفهوم ندارد. اما بعضی مانند مرحوم استاد خویی قائل بودند به اینکه مفهوم دو درجه دارد که یک درجه آن برای وصف ثابت است(یعنی مطلق موضوع مراد نیست، اما انتفاء سنخ حکم هم در کار نیست). علی کل حال هر آنچه در مفهوم وصف گفته شد، در غایت موضوع و متعلق هم همان مطلب وجود دارد.

البته مخفی نماند گاهی از غایت موضوع یا متعلق، مفهوم استفاده می‌گردد، ولکن نه از باب مفهوم غایت، بلکه از باب قرائن حالیه و مقالیه، اما اینکه بخواهیم بعنوان یک اصل بگوییم غایت موضوع یا متعلق، مفهوم دارد، خیر چنین مطلبی ثابت نمی‌باشد.

و اما اگر غایت، غایت حکم باشد، فرموده شده به اینکه ظاهر این است که از غایت، مفهوم استفاده می‌گردد به همان ضابطه مفهوم شرط.

فلذا این حدیث شریف که می‌فرماید کل شیئ لک حلال حتی تعلم انه حرام دلالت دارد بر اینکه حلیت مغیی است به علم به حلیت و در غیر مورد علم، حرمتی وجود ندارد[6] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo