< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

94/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: نحوه حل مشکل ترتب

همه مشکل ترتب این است که آیا ترتب، مستلزم امر به اجتماع ضدین و طلب ضدین با هم است یا ترتب عبارت است از اجتماع طلبین، اما طلب الضدین نیست .

روشن شد که آن زمان که امر به مهم فعلی است امر به اهم ساقط نشده است، بر این اساس می گوئیم اجتماع طلبین هست و در همان زمان که امر به ازاله داریم امر به صلاه یومیه هم هست و قائل به ترتب قبول دارد که اجتماع طلبین شده است ولی فرق است بین آن و طلب اجتماع الضدین که آن غلط است، اما جمع دو طلب و لو متعلق آن ضدین باشند از نظر قائل به ترتب مستلزم محال نیست .

به طور کلی معلق شدن یک حکم به شرط متاخر خلاف قاعده است و مقتضای ظاهر تکلیف آن است که شرط یا قبل از تحقق مشروط تحقق پیدا کند یا لااقل مقارن با مشروط تحقق پیدا کند اما اینکه شرط مقید به امر متاخر باشد بعضی قائل به استحاله آن شده اند .

البته این بحث را در شرط متاخر گذراندیم و دیدیم که محال نیست و اینکه آقای نائینی آن را محال دانستند و آن را به امر مقارن بازگشت می دادند و آن عنوان تعقب بود صحیح نبود که تکرار نمی کنیم .

با توجه به این مطلب مهم ترین اشکال ترتب جمع بین ضدین است. قائلین به امتناع ترتب گفته اند فرض بر این است که زمانی که امر به اهم عصیان شده است امر به آن ساقط نشده است و اگر در این زمان ضد آن یعنی امر به مهم هم امر داشته باشد و امر آن فعلی باشد لازم می آید که مامور به دو ضد باشد و این طلب جمع بین دو ضد شده باشد که این محال است و طلب محال از حکیم قبیح است .

بله اگر امر به ازاله معلق بر عصیان امر به صلاة باشد این قابل پذیرش است؛ زیرا با عصیان امر به صلاة ساقط شد و دیگر امر به ضد آن بلا محذور است، اما شما می گوئید این شرط مقارن است؛ یعنی همان زمانی که بنا بر ترک الصلاة‌ دارد مامور به ازاله هم هست و این قابل قبول نیست .

از طرفی اینکه شما قائل شوید امر به مهم فعلی است به شرطی که صلاة تا آخر وقت ترک شود و عصیان مستمر شود و هنوز که تاخر عصیان حاصل نشده است، امر به اهم ساقط نشده است، پس معنایش این است که در وقت اشتغال به ازاله هنوز امر به صلاة ساقط نشده است، پس معنایش این است که در این زمان هر دو امر موجود است که این طلب ضدین است .

در مقام جواب می گوئیم طلب ضدین آن گاه قبیح است که طلب غیر مقدور باشد و مکلف از اتیان به او عاجز باشد اما اگر این اشکال را برداشتیم و گفتیم غیر مقدور، مقدور می شود محذوری نخواهیم داشت.

ما در یک زمان می توانیم چند امر داشته باشیم و همه را امتثال کرد، مگر آنگاه که مطلوب ضدین باشند؛ زیرا تقاضای امر محال باشد، ولی اگر ما ثابت کردیم ترتب تقاضای غیر مقدور نیست دیگر استحاله مورد نظر شما وجود نخواهد داشت .

ترتب طلب غیر مقدور نیست؛ زیرا پیوسته امر به مهم به فرض عصیان اهم است بدون اینکه امر به اهم ساقط شود ولی با فرض عصیان به اهم مکلف بر اتیان امر به مهم قادر است. پس در زمان عصیان امر به اهم هنوز امر ساقط نشده است و اصلا عصیان موجب سقوط امر نیست، بلکه در زمان عصیان امر وجود دارد و الا اگر امر به اولین عصیان ساقط شود دیگر عصیان امری نیست.

عصیان معنایش آن است که ترک مامور به ادامه داشته باشد و امر فقط به انقضاء موضوع یا استحاله موضوع ساقط می شود یا به انقضاء وقت یا به تلف شدن موضوع و یا عاجز شدن منشا سقوط شود و الا عصیان بما هو منشا سقوط نیست ولی اگر مکلف اتیان به اهم را ترک می کند آن علتی که منشا استحاله شد و آن عجز مکلف از امتثال بود باز هم با فرض ترک اهم واقعا عجز از امتثال مهم نداریم .

پس ما نگفتیم اگر مکلف مشغول به اهم هم هست امر به مهم فعلی است، بلکه تا آخرین لحظه اگر بناست امتثال اهم کنیم امر به مهم به خاطر عجز فعلی نیست، اما اگر بناست در طول این وقت اهم ترک شود قادر بر اتیان امر به مهم هست و این امری واضح است و همین معنای ترتب و فعلیت یافتن امر به مهم است .

بنابراین فعلیت امر به مهم حصول قدرت بر استمرار ترک به اهم است، البته بعضی گفته اند عزم به ترک اهم باعث فعلیت امر به مهم می شود که به نظر ما این تعبیر صحیح نیست .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo