< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

94/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: اشکال دور در مساله مقدمیت ترک ضد برای ضد دیگر

آیا امر به شیء مقتضی نهی از ضد خاص هست یا نه ؟

عمدتا قائلین به اقتضاء که محقق قمی و خوانساری و صاحب حاشیه هستند می گویند ترک ضد مقدمه فعل ضد دیگر است[1] ؛ مثلا ترک صلاة مقدمه ازاله نجاست از مسجد است و اگر مقدمه واجب واجب بود ترک الصلاة واجب است و فعلش حرام می شود و قهرا عبادت حرام می شود .

آیا به راستی ترک ضد مقدمه برای فعل ضد دیگر است و ترک الصلاة مقدمه ازاله است یا ترک السکون مقدمه حرکت است ؟

 

نظر مرحوم آخوند

مرحوم آخوند مقدمیت را نمی پذیرند و مثل ضدان را مثل نقیضان می دانند یعنی همانطور که ترک یک نقیض، مقدمه تحقق نقیض دیگر نیست؛ ترک یک ضد هم مقدمه برای ضد دیگر نیست، بلکه فقط مقارنت بین این دو وجود دارد[2] .

 

منشا شبهه مقدمیت بین ترک یک ضد با فعل ضد دیگر

علت توهم مقدمیت ترک الضد برای فعل ضد دیگر آن است که ضد، مانع از وجود ضد دیگر است؛ مثلا صلاة چون با ازاله متضاد و متمانعند، پس هر ضدی مانع وجود ضد دیگر است، و یکی از مقدمات وجود هر موجودی عدم المانع است و هر شیء ممکنی که بخواهد وجود پیدا کند، علت تامه دارد و از آنجا که عدم المانع یکی از شرائط تحقق یک موجود است و یکی از اجزاء علت عدم المانع است و بین ضدین هم تمانع و تنافر است، لذا محقق خوانساری می فرماید اگر بخواهد ازاله که ضد صلاة است تحقق یابد، اول محتاج اراده مکلف است و دوم تحقق شرائط و سوم هم محتاج به عدم مانع است و بر این اساس عدم الصلاة علت حصول ازاله است. پس ترک الصلاة ناگزیر واجب خواهد بود.

محقق نائینی و خراسانی اصرار دارند که عدم الضد مقدمه انجام ضد دیگر نیست .

 

برهان قائلین به بطلان مقدمیت

آقای آخوند بعد از اینکه می گویند تمانع موجب مقدمه بودن نمی شود و فقط مقارنت را می پذیرند، می فرمایند اگر بنا باشد عدم ضد را مقدمه برای وجود ضد بدانیم، لازمه اش این است که وجود یک ضد را هم مقدمه عدمش بدانیم و وجود قیام هم مقدمه برای عدم قعود باشد و وجود ازاله هم مقدمه عدم الصلاة باشد؛ زیرا خاصیت تضاد این است که وجود هر ضدی متوقف باشد بر عدم ضدش و این خاصیت، طرفینی است و به یک طرف اختصاص ندارد و هم وجود قعود ضد قیام است و هم وجود قیام با قعود تضاد دارد و اگر لازمه تضاد این باشد پس عدم ضد هم باید متوقف باشد بر وجود ضد دوم

در مثال ما هم عدم الازاله باید متوقف بر وجود صلاة باشد همانطور که وجود ازاله متوقف بر عدم الصلاة است؛ چه آنکه این دو متضادین هستند و خاصیت تضاد طرفینی است و هر دو مانع وجود یکدیگرند و این مسلما دور باطل و مستحیل است .

 

جواب محقق خوانساری

محقق خوانساری از این اشکال جواب زیبایی دارند که توقف در یک طرف فعلی و در طرف دیگر شانی است[3] و در شکل اول قیاس، حد وسط باید بدون تغییر بماند و حد وسط در محمول صغری باید بعینه در موضوع کبری قرار گیرد تا شکل اول قیاس تشکیل شود و وجود یک ضد به راستی توقف فعلی بر ترک ضدش دارد و وجود ازاله بر ترک الصلاة توقف دارد، اما عدم الازاله بر وجود الصلاة متوقف نیست، بلکه فقط شانا توقف دارد؛ زیرا وجود ازاله نیاز به مقدمه وجودی دارد و نیاز دارد به اراده مکلف و شرط و نبود مانع، و حصول قیام متوقف بر عدم قعود است و هکذا حصول ازاله متوقف بر عدم الصلاة است؛ زیرا عدم الازاله بسیاری از اوقات ناشی از عدم المقتضی است مثل اینکه مکلف اراده ازاله نداشته باشد؛ زیرا مانع در رتبه ثالث قرار دارد؛ یعنی اول باید مقتضی باشد و بعد شرط باشد و در مرحله سوم مانع باید مفقود باشد، اما اگر شیئی از اول مقتضی ندارد عدمش را مستند به مانع نمی کنیم.

مثلا اگر لباس در اینجاست و آتشی اینجا وجود ندارد، نسوختن لباس به وجود مانع نیست؛ چون از اصل مقتضی وجود ندارد. آن زمانی عدم الاحتراق مستند به مانع است که مقتضی و شرط باشد. پس ترک الازاله مستند به عدم المانع نیست، بلکه فقط قابلیت دارد که به آن مستند باشد .

آقای آخوند می فرمایند این بیان دور به معنای توقف طرفین را بر می دارد ولی هیچ وقت مقدمه نمی تواند ذو المقدمه برای طرف مقابل خود باشد و لو به نحو شانیت؛ زیرا گاه ممکن است عدم الضد و عدم الازاله مستند به عدم الصلاة باشد و وجود ضد دیگر باشد. بنابراین شما پذیرفتید که عدم الصلاة مقدمه ازاله است و نمی شود گفت همین مقدمه یک روزی ذو المقدمه برای ضد دیگر باشد، لذا و لو حد وسط تکرار نشد، ولی قائله توقف و دور منتفی نشد و به اشکال خود باقی است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo