< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: اشکالات محقق صاحب کفایه بر صاحب فصول در مقدمه موصله

صاحب کفایه فرمودند[1] در حقیقت غرض اصلی از اتیان به مقدمه تمکن از حصول ذی المقدمه است و قهرا این غرض به اتیان به مقدمه حاصل می شود، خواه قصد توصل به ذی المقدمه داشته باشد یا نداشته باشد و خواه سایر مقدمات حاصل شود یا نشود و لذا ایشان وجوب غیری را برای مطلق مقدمه می دانستند .

 

ادله صاحب فصول بر وجوب غیری مقدمه موصله

دلیل اول صاحب فصول[2]

ایشان می فرمایند وجوب مقدمه از باب ملازمه عقلیه است و کسانی که قائلند مقدمه واجب دارای وجوب غیری است می گویند عقل ملازمه بین وجوب یک شیء و بین مقدمات آن می بیند .

بلاریب عقل می یابد که اگر حج واجب شده است، لامحاله آنچه برای تحصیل حج و ایجاد آن لازم است، نیز باید متعلق اراده و وجوب غیری قرار بگیرد. پس از همان اول عقل ملازمه بین وجوب ذو المقدمه و مقدمه ای که ما را به ذی المقدمه برساند، می بیند، و الا تهیه مقدمات فی نفسه واجب نیستند و اگر عقل بخواهد حکم به ملازمه وجوب حج با وجوب مقدمات آن ببیند آن را مختص به مقدمات موصله می بیند و الا این مقدمات فی نفسه ابدا وجوبی ندارند .

تعبیر دیگر از ملازمه عقلیه

واضح است که احکام عقلیه لفظی ندارند که به اطلاقشان عمل کنیم و در دلیلی وارد نشده که مثلا «اذا وجب شیء وجبت مقدماته»، بلکه این حکم عقلی است که ما می خواهیم استنباط کنیم و لامحاله مقدماتش نیز برای وصول به آن شیء لازم است، و لولا الوصول اثری برای مقدمات نیست و عقل مازاد از مقدمات موصله ملازمه ای بین وجوب آن و وجوب ذی المقدمه نمی بیند .

 

پاسخ آخوند خراسانی[3]

ایشان جواب داده اند عقل بین اصل عمل واجب نفسی و آنچه اتیان واجب بر او خارجا متوقف است ملازمه می بیند، نه بین مقدمات به قید ایصال و وجوب حج مثلا و اموری که یتوقف وجوب الحج علیها و مقدمات واجب را لازم می داند؛ چرا که بدون آنها نمی توان به ذی المقدمه دسترسی پیدا کرد .

 

اشکالات استاد خوئی بر ایراد محقق خراسانی بر صاحب فصول

سیدنا الاستاذ به فرمایش آخوند دو اشکال کرده اند :

اشکال اول استاد بر محقق خراسانی[4]

استاد می فرمایند حق با صاحب فصول است و عقل فقط بین مقدمات موصله و عمل واجب ملازمه می بیند؛ زیرا اگر تمکن از ذی المقدمه، ملاک وجوب باشد، این تمکن قبل از اتیان به مقدمه موجود است؛

مثلا کسی که می خواهد صعود بر سطح کند، وقتی امر به او معقول است که عمل مقدور باشد، منتهی بدون نصب سلم تمکن از صعود نیست و همه واجبات عالم همینطور است و الا در این صورت اصل عمل غیر مقدور است و در نتیجه امر غلط است.

پس استاد می فرمایند غرض از مقدمه تمکن از ذی المقدمه نیست؛ زیرا تمکن از ذی المقدمه قبل از اتیان به مقدمه باید حاصل باشد؛ زیرا مقدور بالواسطه مقدور است و اگر مولی به صعود امر می کند باید این مقدور و متمکن مکلف باشد. پس امر به مقدمه برای تمکن از ذی المقدمه نیست و مقدمه نقشی در تمکن ذی المقدمه ندارد .

آری اگر ذو المقدمه بخواهد بدون شیئی حاصل شود، باید مقدمه موصله انجام شود و لامحاله غرض از ایجاب مقدمه تمکن از ذی المقدمه نیست، بلکه غرض از ایجاب مقدمه رسیدن به ذی المقدمه است و الا اصل تمکن از قبل هم وجود داشته است .

 

اشکال دوم استاد بر محقق خراسانی[5]

اگر ملاک وجوب مقدمه، تنها تمکن از ذی المقدمه باشد، لازم نیست انسان ایجاد قدرت بر واجب کند؛ زیرا شرط الوجوب تحصیلش لازم نیست و یکی از شرائط وجوب تمکن و قدرت بر اتیان واجب است و تحصیل شرط الوجوب که همان قدرت بر واجب است بر ما لازم نخواهد بود، لذا استاد می فرمایند ملاک وجوب مقدمه تمکن از ذی المقدمه نیست و الا می توان مقدمه را فوت کرد تا تمکن از ذی المقدمه حاصل نشود و امر به ذی المقدمه فعلی نشود. پس ملاک وجوب مقدمه ایصال به مقدمه است .

در مقام پاسخ به استاد باید عرض کنیم انصافا هر دو اشکال ایشان عجیب است و هیچ یک وارد نیست .

اما اشکال اول استاد که فرمودند تمکن از ذی المقدمه قبل از وجوب مقدمه بوده است این قبول است، اما قبل از اتیان به مقدمه یک سنخ تمکن بود و بعد از اتیان سنخ قدرت جدیدی است؛ مثلا کسی که در مشهد مقدس مستقر است بالفعل متمکن از حج است؛ زیرا مقدور بالواسطه مقدور ولی آیا وقتی در مشهد است با وقتی در مکه است تمکن به یک نحو است؟

خیر قهرا دو سنخ تمکن متفاوت است. اگر قدرت اول را به فعلیت نرساند تمکن بعدی برای او حاصل نمی شود؛ مثل کسی که نردبان او ده پله دارد که اگر اولین را صعود نکند و بعد از آن صعود بر پله دوم نکند بر صعود از دیگر پله ها نخواهد بود و هر صعودی بخشی از قدرت را تامین می کند.

بنابراین نمی توان گفت چون قبل از اتیان به مقدمه تمکن از ذی المقدمه است، پس مقدمه بلا اثر است و حال اینکه این مقدمات هر یک اثر جدید و تمکن جدیدی به وجود می آورد و نظر آخوند هم همین است که هر مقدمه ای تمکن جدیدی پدید می آورد که قبل از آن، آن تمکن وجود نداشته است و این تمکن که یکی بعد از دیگری می آید ملاک وجوب است نه وصول به ذی المقدمه .

اما اشکال دوم استاد بر محقق خراسانی هم وارد نیست؛ زیرا قبل از اینکه مکلف اتیان به مقدمه کند بالفعل متمکن از ذی المقدمه است و کسی که نصب سلم نکرده متمکن از صعود است و امرش منجز شده است و این مقدمه نصب سلم برای حصول ذی المقدمه است، نه اینکه اینها تازه برای مکلف قدرت ایجاد کند تا تحصیل قدرت لازم نباشد .

بنابراین اشکالات محقق خراسانی بر صاحب فصول وارد است .

 

دلیل دوم صاحب فصول بر وجوب غیری مقدمه موصله

دلیل دوم ایشان این است که مطلوب به مقدمه، توصل به ذی المقدمه و حصول به ذی المقدمه است و لاجرم توصل معتبر در مطلوبیت آن است .

به عبارت دیگر دلیل امر مولا به مقدمه طلب ذی المقدمه و وصول به ذی المقدمه است و منظور انجام ذی المقدمه است پس ناگزیر مطلوبیت غیری منحصر به فرض حصول ذی المقدمه است و الا مولا طلبی نداشت .

 

پاسخ محقق خراسانی به دلیل دوم صاحب فصول[6]

اگر به دقت عقلی نگاه کنیم شکی نیست که مقصود از مقدمه رسیدن به ذی المقدمه است، اما اگر مثلا انقاذ غریق را شرط مطلوبیت غیری بدانیم، مستلزم آن است که ذی المقدمه را قید وجوب مقدمه قرار دهیم و تا ذو المقدمه نیاید مطلوب غیری حاصل نمی شود؛ زیرا امر غیری متوجه سیر به محل غرق شده است، فقط متوجه سیری است که عقیب آن انقاذ باشد .

بنابراین وجوب مقدمه وقتی است که ذو المقدمه حاصل شود و الا باید مقدمه امر غیری نداشته باشد و مطلوبیت غیری مقدمه، مشروط و مقید به حصول ذی المقدمه است، پس باید گفت ذو المقدمه، مقدمه مقدمة الوجوب است و لو لا الانقاذ سیر واجب نیست و اگر بخواهیم وجوب غیری را امتثال کنیم باید قید آن را که وصول به انقاذ است حاصل کنیم. پس اول باید حصول انقاذ شود تا قید واجب غیری حاصل شود و بعد امتثال واجب غیری شود که این غلط است؛ لذا باز آخوند تاکید می کند که غرض از مقدمه تمکن از ذی المقدمه است نه وصول به ذی المقدمه .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo