< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: ثواب و عقاب در امر غیری

از بیانات دیروز روشن شد مساله ثواب و اجر به معنای استحقاق عبد و لزوم اعطای ثواب بر خدای متعال با اصول عبودیت بنده و ربوبیت حق متعال سازگار نیست؛ زیرا عقل مستقل است که شکر منعم واجب است و کدام منعم بالاتر از خدای متعال است که اینهمه نعم غیر متناهی را برای بنده آماده کرده است .

بنابراین اطاعت عبد به منزله عمل اجیر نیست تا بگوئیم همان طور که اجیر مستحق اجر است و اگر موجر اجر او را نداد این ظلم باشد و ثواب و فضل خدا هم مثل اجر اجیر باشد که اگر ندهد ظلم در حق عبد باشد .

اما از طرفی باید دانست آن عملی در پیشگاه عقل استحقاق ثواب و اجر دارد که عبد به قصد اطاعة الله اتیان کند و الا اگر بر اساس تعهدات عقلی یا حتی بدون تعهد عمل را انجام داد به حیثی که مضاف الی الله نبود دیگر حتی مورد ثواب حق هم نیست و آنگاه که عبد عمل را بر اساس انقیاد عملی و برای تقرب به خدا انجام داد اینجا از نظر عقل عبد منقاد و مطیعی است و باید وعده های خدا در مورد او محقق شود چرا که خدا خلف وعده نمی کند .

اما اگر عمل را نه به قصد توصل به طاعت انجام داد، دیگر عبد منقاد بر او صادق نیست و اگر مثلا کسی برای ورزش راه می رود، اما نه برای رفتن به طرف مسجد برای اداء فریضه، چنین کسی لایصدق علیه انه عبد لله و متقرب الی الله.

بنابراین اینکه می گوئیم ثواب و فضل الهی برای عبد متقاد است و این در صورتی است که عمل را برای اطاعة خدا یا برای توصل به اطاعة الله انجام می دهد مثل کسی که تحمل مشاق برای حج بیت الله می کند که هر قدمی برای او ثواب دارد؛ چه آنکه هر یک از این قدم ها در راه خدا برداشته شده است .

بر همین اساس هم گام های زیارت حسین علیه السلام دارای ثواب حج و عمره است. اما اگر کسی به قصد دزدی به کربلا می رود معنا ندارد که بگوئیم این راه رفتن موجب اجر است .

چنانچه به عکس اگر کسی به نیت زیارت امام گام بردارد ولی قبل از وصول به کربلا می‌میرد به نظر هر عاقلی بدون اجر نخواهد بود ﴿من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله﴾[1] که شهید ثانی آن را به طالبی که راه در طلب علم گام بر می دارد تفسیر کرده اند .

بر همین اساس اگر انسان اعمال توصلی را هم منتسب به خدا کرد؛ مثل غذا خوردن لاطاعة الله و راه رفتن لاداء فریضة الله، مستحق پاداش است و این اظهر مصادیق انقیاد و تسلیم در مقابل حق است ﴿ان الدین عند الله الاسلام﴾[2] به معنای همان تسلیم است و نیز می فرماید: ﴿فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا ﴾[3]

پس اگر انسان هر آنچه را انجام می دهد به خدا اضافه دهد و برای او انجام دهد، حتی مباهات و مکروهات باعث ثواب است .

در مقابل بنده طاغی و متمرد و عاصی ولو در اوامر توصلی عمل را انجام دهد مستحق ثواب نیست بلکه باشد لامحاله تمرد ملازمه با بعد عن الله است و خاصیت آن جهنم است و اینکه می گویند توبه لازم است این حکم عقل است زیرا عصیان تمرد و طغیان عن امر الله و خروج از عبودیت است و همانند عبد آبق است که به فرموده پیامبر عبد آبق ملعون است و باید سریعا به مولای خود برگردد .

پس هر گاه تمرد صادق بود عصیان است و استحقاق عقوبت دارد و اگر بنده انجام کارش برای خدا باشد و لو مستحب نباشد تمام اینها مصادیق اطاعة الله و انقیاد است و موجب قرب الی الله و ثواب است .

حال آنانی که برای ذی المقدمه عبادی مقدمات را انجام می دهند آیا مستحق دو ثوابند و آنکه برای مکه رفتن گام بر می دارد آیا دو ثواب دارد که یکی برای مقدمه و دیگری برای ذی المقدمه است و هر یک از مقدمات و تحمل آن نیز بنفسه دارای ثواب است یا خیر ؟

مرحوم میرزا و آخوند می فرمایند این دو یک عمل است و یک ثواب دارد منتهی عمل پر مشقت ثواب بیشتری دارد ولی استاد خوئی که اضافه عمل به خدا را موجب استحقاق ثواب می دانند می گوید هر یک از مقدمات اگر به قصد اطاعة الله انجام شود دارای ثواب مستقل است

بحث استطرادی

در مورد طهارات ثلاث مرحوم آخوند وارد می شوند و ایشان به عنوان اشکال و دفع در کفایة آن را مطرح کرده است و آن این است که اوامر به مقدمات، غیری و توصلی هستند که قصد قربت در آنها شرط نیست ولی در طهارت ثلاث چرا قصد قربت لازم است و بنفسه دارای ثواب هستند و خودشان بنفسها عباداتند و مستحق ثواب هستند.

مرحوم آخوند از جواب سوال اول به چند کلمه می گذرند زیرا معلوم است که این مقدمات تعبدی هستند و مقید به قصد قربت شده اند طبعا دارای ثوابند .

سوال دوم این است که چرا با اینکه اینها واجبات غیری هستند و مقدمات برای صلاة و صیام هستند باید عبادی انجام شوند و نیاز به قصد امر دارند ؟

آخوند در جواب می فرمایند[4] اینها به قید عبادیت و به عنوان مستحبات نفسیه مقدمه شده اند و در حقیقت درست است که صلاة تعدادی مقدمه غیر مستحب مثل طهارت لباس و بدن و ستر دارد ولکن برخی دیگری از این مقدمات مشروط به قصد قربت است و از این قبیل است طهارات ثلاث که بما اینکه خود دارای استحباب نفسی اند و بما اینکه عبادی هستند به قید عبادی بودن مقدمه شدند؛ زیرا مقدمات دو گونه اند برخی برای وصول به ذی المقدمات توصلی اند و برخی دیگر عبادیند و اگر مقدمه عبادی را به وصف عبادیت نیاوردیم مقدمه را انجام ندادیم.

اما اینکه چرا به قصد غیری هم اگر آوردیم و لو غافل از امر نفسی طهارت بودیم باز هم مجزی است .

مرحوم آخوند می فرمایند روشن شد که امر غیری در طهارات ثلاث به وصف عبادیت تعلق گرفته و به امر غیری مامور به است لذا اگر اطاعت امر غیری را قصد کردیم معنایش آن است که اتیان به آن عمل عبادی را قصد کردیم .

آقای نائینی اشکالی دارند که ما برخی از این گونه مقدمات داریم که قبل از حضور وقت ذی المقدمه دارای استحباب نفسی عبادی نیستند مثل تیمم که بنفسه مستحب نیست اما اگر بخواهیم برای صلاة انجام دهیم باید قصد قربت کنیم. این قصد قربت از کجا آمده است ؟


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo