< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: لزوم تعلم

اگر شک کردیم مسائلی مورد ابتلاء ما می شود یا نه، آیا می شود به استصحاب عدم ابتلاء تمسک کرد ؟

گفتیم تعلم احکام، به حکم عقل از باب لزوم دفع ضرر محتمل لازم است و با توجه به ابلاغ احکام اگر تعلم نکنیم ممکن است به حرام یا ترک واجب مبتلا شویم و رجوع به برائت هم قبل از فحص از احکام غلط است .

وظیفه مولا آن است که دستوراتش را به صورت عادی به عبیدش ابلاغ کند ولی اگر عبدی در جلسه نبود ولی می داند که مولا فرمانی داشته باید دنبال فحص از دستور مولا برود تا بتواند آن را امتثال کند .

خدای متعال هم با ارسال رسل و انزال کتب ابلاغ دستورات کرده و انبیاء هم در ابلاغ کوتاهی نکردند و بعد از ابلاغ ولایت در بقاء اسلام هم خداوند فرمود دین شما را کامل کردم و بعد از اکمال دین وظیفه آن است که مسلمین دنبال فحص دستورات اسلام باشند و نمی توانند بدون فحص به برائت تمسک کنند و لذا علما متفقند که در شبهات حکمیه فحص لازم و واجب است و بر این اساس می گویند نظر به معجزه پیامبران عقلا واجب است؛ یعنی عقل می گوید وظیفه شما بررسی ادعای نبوت و معجزه مدعی نبوت است؛ زیرا عاقلی که معتقد به خدا و وجود تکلیف باشد امر را به بررسی می کند و اگر فهمید که واقعا مدعی، رسول خداست و پیام آور از ناحیه خداست، تسلیم شود و مطمئنا به همان دلیلی که عقلای دنیا از اول خلقت بشر نظر به گفتار پیامبران داشتند و خود را کنار نمی کشیدند، همان دلیل نیز در شبهات حکمیه اقتضای فحص و نظر در ادله را دارد و آن همان لزوم دفع ضرر محتمل است؛ زیرا عقل می گوید بعد از ارسال رسل و ابلاغ آنان دیگر بیان صادر شده است و جای توهم عقاب بلا بیان نیست .

حال در صورت احتمال ابتلاء بعضی به استصحاب عدم ابتلا تمسک کردند و گفتیم که این استصحاب عدم ابتلاء قائم مقام بینه می شود چون اصل محرز است و به این وسیله می شود احراز عدم ابتلا کرد ولی مستصحب باید یا حکم شرعی باشد و یا موضوع حکم شرعی باشد و ابتلا و عدم ابتلا موضوع حکم شرعی نیست بلکه موضوع حکم عقل است؛ لذا از این جهت استصحاب عدم ابتلا مشکل است و به نظر ما فرمایش میرزا بجاست و ما نمی توانیم فرمایش استاد را قبول کنیم .

 

معنای وجوب تعلم

اما وجوب تعلم حکم طریقی است نه وجوب نفسی چنانچه محقق اردبیلی فرموده است[1] و وجوب آن مقدمی هم نیست که وجود ذی المقدمه متوقف بر او باشد و تعلم در مثل صلاة گرچه مقدمه وجودی صلاة صحیح است ولی در شناخت احکام آن مانندقصر و تمام عمل به موارد سهو و یا سایر واجبات ذات عمل متوقف بر تعلم نیست و مثل نصب سلم برای صعود علی السطح نیست؛ لذا وجوب غیری مقدمی هم در تعلم در بسیاری از واجبات و محرمات منتفی است .

وجوب ارشادی هم در تعلم نیست یعنی مثل ﴿اطیعو الله و اطیعوا الرسول﴾ نیست که عقل بدان مستقل باشد .

وجوب نفسی تعلم هم در حقیقت مدفوع به اصالة البرائة است و ما هنگام شک در وجوب تعلم می توانیم اصل برائت جاری کنیم چون دلیلی بر وجوب تعلم نیامده و وجوب ارشادی هم ندارد.

استاد می فرمود عقل اطاعت عملی عبد از مولا را حکم می داند نه لزوم تعلم را .

پس آنچه متعین شد آن است که منشا لزوم تعلم، همان حکم عقل به لزوم دفع ضرر محتمل است .

حال این وجوب طریقی که موجب تنجز تکلیف می شود و عبد در مقابلش عذری نمی تواند داشته باشد آیا در مورد صبی می توان اصل برائت جاری کرد ؟

استاد گفتند آری به دلیل رفع القلم تعلم لازم نیست ولی مرحوم نائینی گفتند که تعلم وجوب عقلی دارد ونمی توان به حدیث رفع برای برداشتن وجوب آن تمسک کرد .

استاد جواب دادند که به مقتضای رفع القلم عن الصبی کشف می شود که قلم مواخذه در شریعت از بچه برداشته شده است و بچه می داند که مواخذه‌ای ندارد و احتمال ضرر نمی دهد و مادامی که بالغ نشده است امن از عقاب شرعی دارد و با امن نوبت به دفع ضرر محتمل نمی رسد[2] .

به عبارت دیگر حدیث رفع وارد است بر حکم عقل به ضرر محتمل یعنی طفل را در امر از عقاب به حکم شارع قرار می دهد و به این کیفیت جای حکم عقل به دفع ضرر محتمل نیست .

اما آقای نائینی می فرمودند که مرحوم شیخ در رساله عملیه خود آورده اند که اگر کسی ترک تعلم در مسائل شک و سهو کند محکوم به فسق است[3] . حکم به فسق به خاطر ارتکاب حرام است و معنای آن این است که یا تعلم وجوب نفسی دارد و با ترک آن مرتکب حرام شده است که این مبنای محقق نائینی نیست و یا از باب تجری است ولی میرزا در تجری قائل به قبح فاعلی است نه حرمت فعلی پس متجری مرتکب حرام نشده است .

اما احتمال سوم آن است که چون آدمی کثیر ما مبتلا به شک و سهو می شود پس تعلم برای عدم وفوع در ترک واجب و به خاطر دفع ضرر محتمل واجب است ولی جوابش این است که ترک تعلم موجب فسق نیست زیرا وجوب شرعی نداشت که ترک واجب شرعی کرده باشد .

ما قبلا گفتیم موجبی برای حکم به فسق نیست زیرا در بین موارد عمل به احکام شریعت فرقی نمی کند و ترک تعلم به نفسه موجب خروج از جاده شریعت نیست؛ لذا استاد می گفت ظاهرا این فرمایش میرزا سهوی باشد .

استاد توجیهی داشتند که اگر تعلم را در مسائل شک وسهو ترک کند ،لا اقل متجری است و گرچه تجری حرمت فعلی ندارد و فقط قبح فاعلی دارد اما در عین حال چنین کسی عادل نیست زیرا عادل در طریق شرع گام بر می دارد و باید دارای ملکه ای باشد که او را از مخالفت شرع باز دارد و تارک تعلم مطمئنا دارای چنین ملکه ای نیست پس این نشانه خروج از عدالت است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo