< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: لزوم تعلم احکام

بحث در مقدمات مفوته گذشت و نقاط ابهام رفع شد و دیدیم که با علم به وجود ملاک تامین مقدمات لازم است و لو حکم به وجود واجب فعلی نشده باشد و با فرض شک بعضی مثل مرحوم استاد قائل به برائت از لزوم مقدمات مفوته شدند .

اما نسبت به تعلم آیا فراگیری احکام برای اتیان به واجب علی الوجه الصحیح قبل از وقت لازم است ؟

از دیر زمان می شنویم که جاهل مقصر عذرش پذیرفته نیست و در پیشگاه خدای متعال اگر ترک عمل مستند به جهلی باشد که قادر بر رفعش بوده است مستحق عقاب هست .

اما برای وضوح مساله و اینکه مواردی که کجا جهل عذر است باید گفت: ترک تعلم به چهار صورت ممکن است موجب ترک واجب شود که در بعض آن صور تعلم لازم نیست و در برخی تعلم به حکم عقل قبل از وقت لازم است .

صورت اول: وقت وافی برای تعلم حکم و تعلم موضوع و اتیان به عمل علی وجه الصحیح باشد مثل حج که هنوز که موسم عمره تمتع نرسیده تعلم لازم نیست و تر ک تعلم موجب ترک حج صحیح نیست؛ زیرا درمدت عمل حج که مثلا از روز ششم ذی حجه برای نائی شروع می شود که اول باید عمره تمتع بجا آورد و تا روز سیزدهم ادامه دارد در این چند روز می تواند اعمال حج را فراگیرد و اعمال را هم علی وجه الصحیح انجام دهد .

در این صورت که برای اتیان عمل صحیح تعلم در وقت کافی است شکی نیست که تعلم قبل از وقت لازم نخواهد بود .

صورت دوم: جائی است که اگر قبل از وقت تعلم نکند در وقت نمی تواند عمل را به قصد تمییز اتیان کند ولی می تواند علم به اتیان به مامور به داشته باشد مثل کسی که قبله برایش مردد است و می تواند تعیین کند که قبله کدام جهت است اما مسامحه می کند و بعد از دخول وقت به چهار جهت نماز می خواند ولی تمییز نمی دهد که کدام یک از این چهار نماز الی القبله واقع شده است. این در شبهه موضوعیه است .

اما در شبهه حکمیه مثلا نمیداند که حکم نماز او در سفر چگونه است و هنوز که به شهری نرسیده می تواند سوال کند که وظیفه قصر است یا تمام و می تواند ولی دو نماز قصر و تمام را بخواند که یقین می کند به امتثال واجب واقعی منتهی قصد تمییز از او فوت می شود.

اینجا نیز تعلم واجب نیست و قصد تمییز هم که لازم نیست. بنابراین اینجا هم با ترک تعلم چیزی از اتیان به مامور به کاسته نمی شود و تعلم قبل از وقت واجب نخواهد بود .

صورت سوم:‌ اگر قبل از وقت تعلم نکند علم به اتیان به مامور به پیدا نمی کند بلکه احتمال اتیان به مامور به پیدا می کند؛ مثل کسی که قبل از وقت می تواند سوال کند وظیفه آدمی قصر است یا تمام، ولی سوال نمی کند و وقت ضیق است و وافی فقط به یکی از دو صلاة است اینجا فقط قدرت بر امتثال احتمالی دارد ولی اگر قبل از وقت تعلم می کرد قادر بر امتثال یقینی بود زیرا همان نمازی که مامور به واقعی او بوده به تعلم عالم شده و آن را اتیان می کند .

اینجا تعلم واجب است زیرا از دیدگاه عقل با قدرت بر امتثال یقینی نوبت به امتثال احتمالی نمی رسد و با تعلم قبل از وقت می توانست وظیفه واقعی خود را بدون تردید انجام دهد. اینجا تعلم قبل از وقت واجب است به خاطر دفع ضرر محتمل لازم است تعلم زیرا در ترک تعلم گرچه یک طرف محتمل را آورده ولی ممکن است آن طرف مصداق واجب فعلی نباشد .

صورت چهارم: اگر تعلم نکند اصلا قادر بر اتیان عمل صحیح نیست؛ مثل کسی که قبل از وقت مسلمان شده است و می خواهد نماز صحیح بخواند، اینجا نیاز به تعلم دارد. در این صورت:

تارة در صبی صحبت می کنیم .

و اخری در مکلفی که تازه مسلمان شده است که با ترک تعلم قبل از ظهر تعلم نمی کند و وقت وافی برای یادگیری احکام مبتلی به او نیست .

اینجا تارة به مبنای محقق اردبیلی که قائل به وجوب نفسی تعلم است قائل می شویم و می گوئیم به صریح قرآن بر جاهل سوال و تعلم لازم است یا به مقتضای تحذیر در آیه نفر فراگیری علم فقه لازم است و نیز روایات کثیره ای که طلب علم را لازم دانسته است. در این صورت خود فراگیری احکام الهی یکی از واجبات شرعی است .

در این صورت خود تعلم واجب نفسی است و طبعا ترک تعلم موجب ترک واجب نفسی است و لامحاله ترک واجب موجب برای استحقاق عقاب است پس تعلم واجب عقلی و شرعی خواهد بود .

این مبنا را فقها اکثرا نپذیرفته اند و فرموده اند تمام امر به تعلم به خاطر عمل است و همه مقدمه برای عمل و حذر و تقوی در مقام عمل است پس وجوب تعلم غیری است نه نفسی و در آیه شریفه ذکر هم تعلم وسوال برای عمل است و الذی یشهد لذلک صحیحه معروف در کافی است که می فرماید عبد به خاطر ترک تعلمی که موجب ترک عمل می شود مواخذه می شود؛ «قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع‌ وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى‌ قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَبْدِي أَ كُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ وَ إِنْ قَالَ كُنْتُ جَاهِلًا قَالَ لَهُ أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ‌ حَتَّى تَعْمَلَ فَيُخْصَمُ فَتِلْكَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ»[1] .

آیا قبل از وقت با تمامیت ملاک همانطور که عقل مقدمه واجب و مقدمه تامین ملاک ملزم را واجب می داند، تعلم هم واجب است ؟

آری اگر یقین کردیم و لو اینکه امر فعلی به صلاة بعد از حصول دلوک الشمس است، اما یقین داریم ملاک صلاة از اول بوده است و عقل ترک ملاک را تجویز نمی کند، بلکه ملاک صلاة هست و قبل از وقت هم لازم است درک ملاک صلاة در وقتش کنیم که اگر این احراز شد با ثبوت ملاک ملزم عقلا تامین ملاک در وقت خودش لازم است .

اما در درس دیروز عرض کردیم استاد می گوید اگر امر فعلی نبود از کجا احراز ملاک کنیم ؟

لذا ایشان حکم به لزوم این مقدمات نمی کنند اما می دانیم که این قابل قبول نیست؛ زیرا مسلم است که جاهل مقصر با جاهل قاصر فرق دارد و کسی که قبل از وقت عالم شده است که بعد از زوال نماز بر او واجب می شود و دنبال یادگیری نمی رود و با ترک تعلم جاهل مقصر شناخته می شود .

بنابراین می توان گفت ولو قبل از زوال امر فعلی نداریم ولی یقین داریم که ملاک نماز آن قدر قوی است که از قبیل جان مسلمان محترم و حفظ کیان اسلام است لذا تعلم قبل از وقت لازم است. این وجوب تعلم نسبت به غیر صبی است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo